📚حکایت
يكی از مسلمانان ثروتمند با لباس تميز و فاخر محضر رسول خدا صلی الله عليه و آله آمد و در كنار حضرت نشست، سپس فقيری ژنده پوش با لباس كهنه وارد شد و در كنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت.
مرد ثروتمند يكباره لباس خود را جمع كرد و خويش را به كناری كشيد تا از فقير فاصله بگيرد.
پيامبر خدا صلی الله عليه و آله از اين رفتار متكبرانه سخت ناراحت شد و به او رو كرد و فرمود: آيا ترسيدی چيزی از فقر او به تو سرايت كند؟
مرد ثروتمند گفت: خير! يا رسول الله.
پيامبر صلی الله عليه و آله: آيا ترسيدی از ثروت تو چيزی به او برسد؟
ثروتمند: خير! يا رسول الله.
پيامبر صلی الله عليه و آله: پس چرا از او فاصله گرفتی و خودت را كنار كشيدی؟
ثروتمند: من همدمی (شيطان يا نفس اماره) دارم كه فريبم می دهد و نمی گذارد واقعيتها را ببينم، هر كار زشتی را زيبا جلوه می دهد و هر زيبايی را زشت نشان می دهد. اين عمل زشت كه از من سر زد، يكی از فريبهای اوست.
من اعتراف می كنم كه اشتباه كردم. اكنون حاضرم برای جبران اين رفتار ناپسندم نصف سرمايه خود را رايگان به اين فقير مسلمان بدهم.
پيامبر صلی الله عليه و آله به مرد فقير فرمود: آيا اين بخشش را می پذيری؟
فقير: نه! يا رسول الله. ثروتمند: چرا؟! فقير: زيرا می ترسم من نيز مانند تو متكبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد.
📚بحار ج 22، ص 130 و ج 72، ص 13
@zarboolmasall
💕 داستان کوتاه بخونید, آموزنده
"كمانگير پير و عاقلي" در "مرغزاري" در حال آموزش تيراندازي به دو "جنگجوي جوان" بود.
در آن سوي مرغزار "نشانه ي كوچكي" كه از درختي آويزان شده بود به چشم مي خورد.
جنگجوي اولي "تيري را از تركش" بيرون مي كشد.
آن را در كمانش مي گذارد و نشانه میرود.
كماندار پير از او مي خواهد آنچه را میبیند "شرح دهد."
مي گويد: «آسمان را مي بينم. ابرها را، درختان را، شاخه هاي درختان و هدف را.»
كمانگير پير مي گويد:
«كمانت را بگذار زمين تو "آماده" نيستي.»
"جنگجوي دومي پا پيش مي گذارد."
كمانگير پير مي گويد: «آنچه را مي بيني شرح بده.»
جنگجو مي گويد: « "فقط هدف" را مي بينم.»
پيرمرد فرمان مي دهد: «پس تيرت را بينداز، "تير بر نشان" مي نشيند.»
پيرمرد مي گويد:
«عالي بود. موقعي كه تنها هدف را مي بينيد "نشانه گيريتان" درست خواهد بود و تيرتان بر "طبق ميلتان" به پرواز در خواهد آمد.»
"بر اهداف خود متمركز شويد."
* تمركز افكار بر روي هدف به سادگي حاصل نمي شود، اما "مهارتي" است كه كسب آن امكانپذير است و ارزش آن در زندگي همچون تيراندازي بسيار زياد است. *
#تیر_انداز
@zarboolmasall
⚘شنبه تون بخیر
⚘امروزتون
⚘به قشنگی بهشت
⚘به زیبـایی گـلها
⚘به شـادی پروانه ها
⚘به خوش خبری قاصدکها
⚘و به محکمی پیوند قلب ها
⚘که یاد آور خـوبیهاست
⚘روزتـان بـخیر و نیکی
⚘اول هفته تون به شادی
#صبح_بخیر💙🦋
@zarboolmasall
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال💙⛓
یعنی دارایی حقیقی انسان، هنر اوست نه مال و ثروتش؛ همانطور که بزرگی شخصیت هر انسانی از تکامل یافتن عقل او شناخته می شود نه بالا رفتن سن و سالش.
این ضرب المثل از حکایتی که جناب سعدی در گلستان آورده است گرفته شده است. ابتدا با متن حکایت ایشان آشنا شده و سپس خلاصه ای از متن آورده می شود.
#هنر
#توانگری
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبای شیخ ارده شیره🦋💙
گوش کنید و برای دیگران هم
ارسال کنید ...
.
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@zarboolmasall
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان کنایه از چیست؟
💙🦋یعنی گاهی موقعیتی که به ضرر کسی تمام شده است، موجب خوشحالی و نفع فرصت طلبان می شود.
💙🦋تَغار یعنی ظرفی که از سفال و خاک رس ساخته شده است. منظور از کاسه لیسان، مفت خوران و فرصت طلبان اند.
🦋💙جهان به کام کسی شدن کنایه از خوشحال شدن کسی برای به دست آوردن سود و منفعت دنیوی است.
@zarboolmasall
معنی جهود خون دیده چیست؟
۱- برای تمسخر یا اشاره به کسی است که از خون بسیار می ترسد.
۲- واژه جُهود مربوط به دین یهود است؛ یعنی یهودی، اسرائیلی. ظاهرا برای تحقیر به کار می رود و بار معنایی مثبتی ندارد.
۳- در اشعار شعرا نیز این واژه به کار رفته است. مانند:
یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم
——————
خیالت را پرستش ها نمودم
وگر جرمی جز این دارم جهودم
——————
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر
۴- واژه دیگری که با کلمه ” جهود” هم آوا است، واژه ” جُحود” است. در زبان عربی به کسی که از روی علم و دانش حقیقتی را انکار می کند، فعل یحجد استعمال می شود. چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ (عنکبوت:۲۹)
ترجمه: بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند.
#خون
@zarboolmasall
جوانمردی💙⛓
مردي نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکي ميخواهم.
جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم!!
جوانمرد گفت: جامه ي مرا بهايي نيست.
اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس.
جوانمرد گفت: اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟
مردگفت: نه
جوانمرد گفت اگر زني جامه مردانه بپوشد مرد مي شود؟
مرد گفت: نه.
جوانمرد گفت: پس در پي آن نباش که جامه اي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد .
زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه.
@zarboolmasall
معنی هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد چیست؟🤍🕊
۱- یعنی هرکس که پا را از گلیم خودش درازتر کند و با بزرگان در افتد، هم شکست می خورد و هم آبروی خودش در خطر می افند.
۲- با بزرگان ستیز و خون خود ریز! یعنی اگر با کسی که جایگاه و منزلت والایی دارد یا کسی که قدرت بدنی بیشتری دارد بجنگی، کسی که در این نبرد شکست می خورد، تو هستی!
🔹 ستیز: یعنی جنگیدن، مبارزه کردن
🔹 متضاد صلح و دوستی است
🔹 خون خود ریزد: یعنی باعث شکست خود شود، خود را به دردسر و گرفتاری اندازد.
🔹 بزرگان: معانی مختلفی دارد. ممکن است به بزرگان و رزم آوران میدان جنگ اشاره کند. همچنین کسی که از لحاظ علم و ادب در جایگاه اجتماعی والاتری است.
در هر صورت این ضرب المثل به فرد هشدار می دهد که به حریم افراد تجاور نکند و نسنجیده رفتار نکند که در این صورت پشیمان خواهد شد. و چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟!
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یک چند به گیر و دار بگذشت مرا
یک چند در انتظار بگذشت مرا
باقی همه صرف حسرت روی تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا
.
#شعر_زیبا🤍🕊
@zarboolmasall
دوستی لاکپشت و عقرب⛓🤍
لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت . آنها مجبور شدند به محل دیگری کوچ کنند . لاک پشت و عقرب با هم حرکت کردند و بعد از طی مسافتی طولانی به رودخانه ای رسیدند . تا چشم عقرب به رودخانه افتاد ، در جای خود آرام ایستاد و به لاک پشت گفت : " می بینی که چقدر بد شانس هستم ؟ " لاک پشت گفت : " مگر چه شده ؟ موضوع چیست ؟ " عقرب گفت : " من الان نه راه پیش دارم و نه راه پس / اگر جلو بروم ، در رودخانه غرق می شوم ، اگر هم برگردم از تو جدا می شوم . "
لاک پشت گفت : " ناراحت نباش . ما با هم دوست هستیم ، پس باید در غم و شادی به یكدیگر کمک کنیم . من می توانم به آسانی از رودخانه عبور کنم . بنابراین تو می توانی بر پشت من سوار شوی و با هم از رودخانه عبور کنیم . مگر نمی دانی که بزرگان گفته اند :
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
عقرب گفت : " خدا خیرت دهد دوست وفادارم . باید بتوانم روزی محبت تو را جبران کنم . "
سپس عقرب بر پشت لاک پشت سوار شد و لاک پشت شنا کنان حرکت کرد . پعد از چند لحظه لاک پشت احساس کرد که چیزی دارد پشتش را خراش می دهد . لاک پشت از عقرب پرسید : " آن بالا چکار می کنی ؟ این سر و صداها از چیست ؟ "
عقرب پاسخ داد : " چیز مهمی نیست . سعی می کنم جای مناسبی پیدا کنم تا بتوانم تو را نیش بزنم . "
لاک پشت که متعجب شده بود ، با ناراحتی گفت : " ای موجود بی رحم و بی انصاف ! من زندگی ام را برای نجات تو به خطر انداخته ام و تو را بر پشتم سوار کردم تا جانت را نجات دهم ، با این وجود ، تو می خواهی مرا نیش بزنی ؟ هرچند که نیش تو بر پشت من هیچ اثری ندارد . نه به آنکه دم از دوستی می زنی و نه به آنکه می خواهی جان مرا بگیری . دلیل این همه خیانت و بدخواهی ات چیست ؟ "
عقرب گفت از تو انتظار این حرفها را نداشتم . من در حق تو هیچ خیانتی نکردم و بدخواه تو نیستم . حقیقت این است که طبیعت آتش ، سوزاندن است . آتش همه چیز را حتی نزدیکترین دوستانش را می سوزاند . طبیعت من هم نیش زدن است ، وگرنه من با تو دشمن نیستم ، بلکه با تو دوست هستم و خواهم بود . نشنیده ای که گفته اند :
نیش عقرب نه از ره کین است
اقتضای طبیعتش این است
لاک پشت حرفهای عقرب را تأیید کرد و گفت : " تو راست می گویی . تقصیر من است که از بین این همه حیوان ، تو را به عنوان دوست انتخاب کرده ام . هرچقدر به تو خوبی کنم ، باز هم طبیعت تو وحشیانه است . من نمی خواهم با تو دوست باشم . تنها بودن بهتر از آن است که دوستی مانند تو داشته باشم .
لاک پشت این حرفها را گفت و عقرب را از پشتش به داخل رودخانه انداخت و به راه خود ادامه داد .🌺
#لاک_پشت
@zarboolmasall
داستانک📚
سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او بسیار خسته بود و مجبور بود بیست دقیقه برای اتوبوس بعدی منتظر بماند. یک اتوبوس دو طبقه آمد. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: «آه، می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.»
او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم میرفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: «بالا نرو، بسیار خطرناک است.»
سم ایستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمیگوید. نیمه شب بود و حتماً پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد. با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهمتر بود. او روز بعد هم دیر به خانه برمیگشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد. پیرمرد با دیدن او گفت: «پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است.»
سم در پایین پلهها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر میرسید. دوباره در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد و نشست. شبهای بعدی هم که سم دیر به ایستگاه میرسید همین اتفاق تکرار میشد.
یک شب پسری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم میرفت که پیرمرد به او گفت: «پسرم بالا نرو، خطرناک است.»
پسر پرسید: «چرا؟»
پیرمرد گفت: «مگر نمیبینی؟ طبقه دوم راننده ندارد!»
پسر در حالی که بلند میخندید به طبقه بالا رفت.
#پی_نوشت : هیچ وقت بدون دلیل و سؤال کردن، چیزی را قبول نکنید. چه بسیارند کارهایی که با دانستن علت آن، از انجام دادن یا ندادن آنها پشیمان میشوید.
@zarboolmasall
یک دیوانه سنگی به چاه می اندازد کنایه از چیست؟
۱- یعنی وقتی انسان نادانی که بدون فکر کاری را انجام می دهد مرتکب اشتباهی می شود، انقدر خسارت و تلفات دارد که چندین انسان عاقل نمی توانند آن را جبران کنند.
۲- این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که کسی چیزی را خراب می کند و دیگران نمی توانند آن را درست کنند.
۳- معنای ظاهری ضرب المثل: دیوانه ای سنگ یا چیز مهمی را ته چاه می اندازد و به دلیل تاریکی و عمق چاه، صد عاقل هم نمی توانند آن شیء را از ته چاه بیرون بیاورند.
معنای کنایی ضرب المثل: انسانی که بی فکر و اندیشه است و با حماقت دست به انجام کاری می زند، خسارت به بار می آورد؛ خسارت جانی، مالی، روانی و … . کاری که از روی حماقت انجام شده با تدبیر عقلاء هم به نتیجه ای نمی رسد مگر در موارد بسیار کم!
۴- کار نادان، مثل گره کوری است که باز نمی شود مگر اینکه با قیچی بریده شود!
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خداوند جان و جهان
صبحتون فرح بخش🍂🌺
روزتون دل انگیز و زیبا و شاد
سفره تون پر از خیر و برکت
تنتون همیشه سلامت.
سلام صبحتون بخیر🍁🌸
#صبح_بخیر
@zarboolmasall
معنی ضرب المثل دنیا را آب ببرد فلانی را خواب ببرد چیست؟🤍🕊
۱- یعنی در بدترین شرایط هم بی خیال و آسوده است و هیچ توجهی به اطرافش نمی کند.
۲- معنای ظاهری ضرب المثل: فرض کنید کسی خوابش سنگین است؛ یعنی وقتی می خوابد حتی اگر بالای سرش رقص و پایکوبی هم راه بیندازند باز هم از خواب بیدار نمی شود. حالا اگر خانه چنین فردی پر از آب شود، باز هم از خواب بیدار نمی شود! اینجاست که وقتی خانواده اش این صحنه را می بینند می گویند: خانه را آب برده ولی او را همچنان خواب برده!
معنای کنایی: معمولا این ضرب المثل را برای کسانی به کار می برند که نسبت به اتفاقات مهم پیرامون خود بی تفاوت اند. دیگران چنین افرادی را به آدم خفته تشبیه می کنند که وجودش ضرر و زیانی را دفع نمی کند و چه بسا بر آن بیفزاید!
۳- یعنی همه مردم از اخبار جدید مطلع اند ولی او همچنان در بی خبری به سر می برد.
@zarboolmasall
✍سردار شهید ذبیح الله دریجانی...
🔹ما شمشیر ولایتیم و باید خودمان را با دستورات ولی امر مسلمین منطبق کنیم.
🔸پیروزی نهایی از طریق کسب معلومات علمی خواهد بود زیرا جنگ روزی به پایان می رسد ولی علم تمام شدنی نیست.
🔹وقتی وارد مناطق جنگی می شوید وضو بگیرید چون که خون پاک شهیدان در آن جای ریخته شده و شما با پاهایتان بدون وضو در آن جا پا نگذارید.
🔹توصیه می کنم تقوی پیشه کنید و ولایت را زنده کنید و استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان هاست برای تسکین دردها و همیشه به یاد خدا باشید.
🔸خدایا این محبّت را از ما نگیر تو خود می دانی که فرمانبری از امام فرمانبری از امام زمان عجل الله است و فرمانبری از او پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله است و پیروی از پیامبر صلی الله علیه پیروی از پیامبر و پیروی از خداست.
#شهید_بزرگوار
@zarboolmasall
زیست مومنانه💙🦋
🔰برده و آزاد کیست!!
الإمام عليّ عليه السلام :
أَلْعَبْدُ حُرٌّ ما قَنَعَ، أَلْحُرُّ عَبْدٌ ماطَمَعَ.
📚 [غررالحكم ج1 ص113]
امام عـلى عليه السلام فرمود: بنده اگر قناعت كند، «آزاد» است، آزاد، اگر طمع داشته باشد «برده» است!
🎇گاهى بندها و رشته هاى درونى، انسان را به قيد مى كشد و برده مى سازد. بردگان لوكس، اتوكشيده، درس خوانده و پولدار زيادى را مى توان در جامعه ديد.
🎆آنچه انسان را «آزاد» مى سازد، رهايى از دام حرص و كمند دست و پاگير آز است.
اگر كسى از «گنج قناعت» برخوردار باشد و دست طمع پيش اين و آن دراز نكند، حتى اگر غلام و برده هم باشد،عزيز است و ريشه عزتش همان آزادگى از قيد طمع و افزون خواهى است.
🎆ولى... آزمندان، در عين توانگرى و تمكن، همچنان چشمشان به دست اين و آن است و همين حرص و طمع، آنان را به «ذلت بردگى» مى كشد.
🎇گرفتاران طمع و حرص ورزی، يا براى حفظ آنچه «دارند»، يا براى رسيدن به آنچه «ندارند»، گاهى نوكر صفت مى شوند و تملّق و چاپلوسى مى كنند و به حقارت هاى ننگ آورى تن مى دهند.
🎆گزاف نيست سخن انسان کامل الهی که می فرماید: انسان قانع، «آزاد» است و اهل طمع و حرص ورزی، «برده» است.
💢اگر مورد پسند تون بود ما رو حمایت کنید.🙏
🌱🌱🌱
@zarboolmasall
روزی سیصد ساله🤍🕊
از شخصی پرسیدند: روزها و شب هایت چگونه می گذرد؟
با ناراحتی جواب داد: چه بگویم! امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه ی سفالی که یادگار سیصد ساله ی اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم..!
گفتند: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و تو اینگونه ناشکری می کنی؟
#شکر
@zarboolmasall
"بسم الله الرحمن الرحیم"
📚سخنان و حکایات کوتاه و پندآموز !!!
#غفلت
به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی، بیدار نمی شود
#بخل
بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست» (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس «و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست.» (بقره 249)
#تکبر
آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد، عابد او را گفت: آنچه از من دیدی، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد
#افسوسپادشاهبههنگاممردن
گویند پادشاهی به بیماری سختی مبتلا شد. طبیب از او خواست که وصیتش را بیان کند. در این هنگام، پادشاه برای خود کفنی انتخاب کرد. سپس دستور داد تا برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت «ما أغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه؛ مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت.» (حاقه 28 و 29) و در همان روز جان داد
#عقل،بزرگتریننعمتالهی
روزی پادشاهی به بهلول گفت: بزرگترین نعمت های الهی چیست؟ بهلول جواب داد: بزرگترین نعمت های الهی عقل است. خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات خود گوید: خداوندا آن که را عقل دادی، چه ندادی و آن که را عقل ندادی، چه دادی؟
#محافظتازخویشتن
پادشاهی به عارفی رسید، از او پندی خواست. عارف گفت: هر آنچه را در آن امید رستگاری است، بگیر و آنچه را در آن خطر هلاکت است، رها کن
#عبرت
گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمیرسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.
@zarboolmasall