eitaa logo
ضرب المثل
32.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
860 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
اگر دنبال یک می گردی گالری صهبا رو بهتون پیشنهاد میکنم 😍😍 💥سنگ های نفیس و ارزشمند؛ ، ، ، ، ، و... 💥تماما دست ساز و کار بهترین 💥حکاکی های استثنائی حاصل زحمت بهترین اساتید همه و همه در گالری صهبا 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860108704Cc8be1d1b2b
📚داستان کوتاه روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟!  مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند. @zarboolmasall
فردی هنگام راه رفتن، پایش به سکه ای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست! کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید 2 ریالی است! بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده! گفت: چی را برای چی آتش زدم! و این حکایت زندگی خیلی از ما هاست که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم! بیشتر دقت کنیم برای به دست آوردن چیزی چه چیزی را داریم به آتش می کشیم؟ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ @zarboolmasall
🔵آخرالزمان 💠 وقوع اختلاف ها و درگیری های شدید... 🔹يکی از نشانه های آخرالزمان که در قرآن به آن اشاره شده است، اختلافات و درگيری های فراوان، ميان گروه های گوناگون است. اختلافاتی که دامنه دار بوده و بشر، نمی‌تواند راه حلی برای آنها ارائه کند. 🔹خداوند، در آيات ۳۷ و ۳۹ سوره مريم، پس از بيانِ تهمت ها و شک و ترديدهاي مردم نسبت به حضرت عيسی می فرمايد: «گروهها با هم اختلاف کردند، پس وای بر کافران به هنگام حضور در آن روز بزرگ (۳۷) آنان را از روز حسرت که کار به پايان آمده و آنان همچنان در حال غفلت و بی ايمانی هستند، بترسان (۳۹)» 🔹اين آيات، درباره ظهور فرقه‌های مختلف در جهان اسلام است که در آخرالزمان پديد آمده و سبب اختلاف‌های بسيار خواهد شد. @zarboolmasall
ریشه ضرب المثل خدا پیرت کند 🔸دو جوان خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند و خیلی سماجت کردند که آقا ! حتما اسم اعظم را به ما تعلیم بدهید ! آقا فرمودند: اسم اعظم برای شما سخت است ، مشکل است ، تحمل ندارید ، صبرتان طاق می شود. هر چه آقا احتراز کردند نپذیرفتند تا به هر حال آقا چند جمله درباره ی اسم اعظم فرمودند که این دو جوان از سیمای کذایی با آن جوانی شان ، در جا هر دو پیر شدند ، مثل یک پیرمرد نود یا صد ساله ، رنگ برگشته و وضع عوض شده که داشتند قالب تهی می کردند و آقا به ایشان فرمودند عرض کردم که شما نمی توانید طاقت بیاورید! دوباره آقا دعایی فرمودند که آنها به جوانی شان برگردند تا دیگر جوانی نکنند و سماجت در ندانسته ها ، نداشته باشند تا کم کم پیر شوند و حقایق را دریابند. 🔸و همین الفاظ آمده در بین ما که انشاءالله خدا پیرت کند ، مردم خیال می کنند حتما باید سنّ ، نود سال و صد سال بشود حال آنکه حرف پیری , حرف سنّ نیست! باید در علم و در یافتن حقیقت و یافتن متن واقع ، پیر شد . __ 📚شرح دروس معرفت نفس 👤استاد صمدی آملی @zarboolmasall
ریشه عبارت"آشی برات بپزم که روش یه وجب روغن باشه" آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد، کنایه است از اینکه برایت نقشه شومی کشیده ام و حالت را میگیرم. توی کتاب « سه سال در دربار ایران » نوشته دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست. او نوشته : ناصرالدین شاه سالی یکبار (آنهم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک میکردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عدهای دیگهای بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان مینشست و قلیان میکشید و از آن بالـا نظاره گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد و او می بایست کاسه آنرا از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند. پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلـا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت میشد. به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلـا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! … @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یڪے از قشنگ‌ترین دعاهایے ڪه خوندم این بوده: خدایا... آروزهاے ما در دستان توست پس آنها را برآورده ڪن . . . 🌟 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وجه تسمیه داستان ضرب المثل‌ : دیوانه تر از خودش ندیده بود! در ولایتی دیوانه ای بود که با حرکات خویش موجب آزار و اذیت مردم می شد، به خصوص، زمانی که دیوانه به حمام می رفت، رفتارهای غیر معقول خود را، بیش از پیش از خود نشان می داد و مردم از ترس او، مادامی که او در صحن حمام بود، وارد حمام نمی شدند. روزی بر طبق عادت، دیوانه حمام را قرق کرده بود، مرد تازه واردی که چیزی در مورد دیوانه نمی دانست، خواست وارد حمام شود، استاد حمامی رو به تازه وارد می کند و می گوید :"برادر اکنون به حمام نرو، دیوانه ای در صحن حمام است." تازه وارد به حرف حمامی گوش نمی کند و وارد حمام می شود و در همان بدو ورود لنگی را با آب حمام خیس می کند و آنرا به در و دیوار حمام و پشت دیوانه می زند و آنچنان رفتارهای دیوانه واری از خود نشان می دهد که، باعث وحشت دیوانه اصلی می شود و دیوانه از حمام فرار می کند و در حین فرار به استاد حمامی می گوید :"مبادا به حمام بروی، دیوانه ی داخل حمام هست! " استاد حمامی که شگفت زده شده است، رو به تازه وارد می کند و می گوید: چه کار کردی؟ تازه وارد مي گوید :"دیوانه ی شما، تا به حال دیوانه تر از خودش ندیده بود! "این کنایه برای کسانی به کار می رود که می خواهند هر چه خودشان می گویند همان باشد، وبا رفتارهای غیر منطقی خود باعث رنجش دیگران می شوند، اما وقتی کسی رفتار زشت خودشان را به رویشان می آورد و متوجه ماهیت کار خویش می شوند، این مثل به کار می رود که :"دیوانه تر از خودش ندیده بود! " @zarboolmasall
💢هوای نفس جوانی طلبه استادش گفت، برو فلان کتاب را بخر و بخوان، 10 روز بعد از تو امتحان خواهم گرفت. طلبه برای خرید کتاب به بازار رفت و انگور فروشی دید با انگورهایی طلایی. شدید هوس انگور کرد. با خود گفت: اگر انگور بخرم پولی برای کتاب نخواهم داشت و اگر انگور نخرم و کتاب بخرم، هوس انگور مرا از خواندن کتاب باز خواهد داشت و خواندن کتاب بی‌فایده خواهد بود. پس از ساعت‌ها کلنجار رفتن با خودش، یک خوشه انگور خرید و پولش برای کتاب نرسید. به منزل برگشت. از شدت ناراحتی از این که نتوانسته بود تسلیم نفس نشود ، بر خود می‌پیچید. برای تنبیه نفسش و این که علم را فدای شکم کرد، انگور را بر چوب سقف منزل آویزان کرد و تماشا کرد و نخورد و دانه های انگور سیاه و خراب شده و یک یک بر زمین افتادند. 10 روز بعد استاد خواست از او امتحان بگیرد. طلبه، داستان نخریدن کتاب را گفت. استاد گفت: نمره قبول گرفتی، موضوع آن کتاب در مورد مبارزه با نفس و کشش‌های نفسانی و راه‌های مقابله با آن بود که تو عملی آن را تجربه کردی، برو آنچه در این 10 روز دیده‌ای فکر کن و بنویس. طلبه رفت و اندیشه کرد و نوشت. کتابی که او در مورد غلبه و جهاد با نفس نوشت بسیار شیرین‌تر و حقایقش عینی‌تر از کتابی بود که باید می‌خرید. @zarboolmasall
داستان ضرب المثل 🔸️🔶️نه کور میکند نه شفا میدهد🔸️🔶️ ببینیم و لذت ببریم! @zarboolmasall