🔹️عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت:
استغفر الله
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته…
گفتم: الحمدلله…
🔸️معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی
🔻چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟
#شکرگزاری #استغفار
@zarboolmasall
قرآن آسان - 1500.pdf
21.9M
💠دانلود کل قرآن «نگارش آسان»
🔹ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشهای
🔹خط: ابوالحسن مظفری
🔻مجموعه ویژگیهای فوق باعث میشود تا این قرآن:
الف) با خطی واضح و خوانا
ب) رنگبندی ملایم و دلنشین
و ج) توضیحاتی کامل؛
🔻موجب:
1- قرائت آسان
2- تلاوت کماشتباه
3- درک بهتر ترجمه
4- کمترین خستگی برای قرائتهای طولانی شود.
@zarboolmasall
🟩شتری که در خانه ی همه را می زند
🔻 عاقبتی که برای همه است .
🔹️این ضرب المثل در مواردی استفاده می شود که می خواهیم به شخصی تذکر دهیم که شرایط همیشه یکسان نمی ماند و عمر جاودانه نیست و مرگ بالاخره برای همه ی انسان ها اتفاق می افتد.
🔸️گاهی نیز برای تسلی دادن به بازماندگان شخصی که فوت شده است از ضرب المثل “شتری است که در خانه ی همه می خوابد” استفاده می کنیم.
#شتر #خواب #مرگ #تسلی
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم ✅👇👇
⭐️۶۰🍏 ۶۵ ⭐️۷۰ 🍏 ۷۵ ⭐️ ۸۰
🍏۸۵ 🌟 ۹۰ 🍏 ۹۵ 🌟۱۰۰ 🍏🌟
بالای ۱۰۰ کیلو تا ۲۰۰ کیلو اینجا بزن❌
🤝 خواهر و برادر من اگه میخوای عید تغییر کنی و خوشپوش بشی حتماً بیا👌
❤️مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه🔥
مفاتیح الجنان.pdf
18.23M
💠دانلود مفاتیح الجنان «نگارش آسان»
🔹ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشهای
🔹خط: ابوالحسن مظفری
@zarboolmasall
سنگ کسی را به سینه زدن🌿💚
این عبارت که به صورت ضر ب المثل در آمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند در مورد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار می رود، فی المثل گفته می شود:" از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه می زند و از هر ناتوانی هواداری می کند" یا به شکل دیگر:" چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟" که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیت های دیگر ابراز می شود.
این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است سنگ زور خانه است که بازوان سطبر و نیرومند می خواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند.
در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زور خانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه می زد . بالای سینه می کشید احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بد قلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و نا راحتی گردد لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه می کردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند یعنی با سنگ نا شناخته و زیاد تر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیانا موجب خسران و انفعال نگردد.
این عبارت رفته رفته از گود زور خانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده درمیان عامه و به صورت ضرب المثل در آمد با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خود خواهی ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است.
#سنگ
#سینه
@zarboolmasall
🔵 "Körpünün altından çox sular axıb"
👉 Açıqlama:
O günlər geridə qaldı; o günlərin üstündən çox zaman keçib/geçib
🔵 «کؤرپونون آلتیندان چوخ سولار آخیب»
👈 آچیقلاما:
او گونلر گئريده قالدي؛ او گونلرين اوستوندن چوخ زامان کئچيب/گئچيب
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 «گذشتهها گذشته»
👈 توضیح:
کاری که شده است و قابل جبران نیست؛ آن روزها گذشت
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 "Water under the bridge"
👉 Definition:
Events that are in the past and consequently no longer to be regarded as important
@zarboolmasall
#ضرب_المثل
🟩داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است
🔹️روزی بود روزگاری بود.
روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد.
شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند.
در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟
خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟
خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است.
🔻از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می آورند.
✍️شکم را پهنش کنی دشت است جمعش کنی مشت است
#شکم #دشت #مشت #پهن
@zarboolmasall
🟩کریمخان زند هرگز به کسی باج نمیداد!
🔹️ میگویند وقتی میخواست سفیر عثمانی را بپذیرد، اطرافیان او نصیحتش میکردند که جامههای نو خود را بپوش و خود را آراسته کن و پای خود را دراز مکن، اما هنگام این دیدار، کریم خان یک پای خود را دراز کرد، تنبان مندرسی به پا نمود که سر کاسه زانوی آن پاره و استرش نمودار شد!او مدتها سفیر را نمیپذیرفت. میگفت:
🔻 اگر با ما کاری دارد ما با او کاری نداریم!
#کریمخان #باج
@zarboolmasall
🟩ضرب المثل در اشعار شاعران
🟩موش تو سوراخ نمیرفت، جارو هم به دمش میبست
🔸️از این اصطلاح در مواقعی استفاده میکنند که کسی برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کند.
🔹️یا در مورد کسانی به کار میرود که خودش پذیرفته نشده باشد ولی بخواهد معرف دیگری شود و ....موارد مشابه دیگر.
🔻میگویند موشی از کوچهای میگذشت، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت و پیرزنی را دید که سرگرم کار است. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و به انباری رفت و دید در آنجا همه چیز فراوان است.
یک طرف کیسههای گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند و خلاصه هر چه که میخواست در آنجا یافت میشد. چشمش به سوراخی افتاد. با خودش گفت: همین جا زندگی میکنم. درون سوراخ رفت و متوجه شد که سقف اتاقش تار عنکبوت بسته است.
موش گفت: باید این جا را خوب تمیز و مرتب کنم.
او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه انبار به دیوار تکیه داده شده بود. با خود گفت چه کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟ سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را دست بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی توانم از آن عبور کنم. قدری فکر کرد، بعد گفت: بهترین کار این است که جارو را به دم خود ببندم و دنبال خودم به داخل سوراخ ببرم و همین کار را کرد. ولی جارو در سوراخ گیر کرد. در این هنگام پیرزن وارد انبار شد و دید که از سوراخی در انباری، جارویی بیرون آمده است. جارو را کشید و دم موش با جارو کنده شد.
پیرزن خندهای کرد و گفت:
«موش تو سوراخ نمیرفت، جارو هم به دمش میبست.»
▪️نمونههایی از این ضربالمثل در اشعار شاعران برجسته ایرانی:
نمیشد موش در سوراخ کژدم
به یاری جایروبی بست بر دم
"نظامی"
بندهات بود گرسنه پیرار
پار زن کرد و بچه زاد امسال
لاجرم از نوایب حدثان
تیره دارد چو خال صورت حال
مَثَل بنده اندر این حالت
این چنین گفتهاند در امثال
تنگ بُد جای موش در سوراخ
بست جاروب نیز بر دنبال
"کمالالدین اسمعیل"
گر موش به سوراخ بدشواری رفت
جارو بدمش چگونه میآرد بست؟
"آصف ابراهیمی"
#آصفابراهیمی #کمالالدیناسمعیل
#نظامی
@zarboolmasall
پس به امر حضرت برخاستيم و حركت كرديم تا به گنبدى در ميان گنبدها رسيديم و حضرت پرده اى را كه آويزان بود بلند نمود پس اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام را مشاهده كرديم كه در آنجا نشسته بود، بر حضرتش سلام كرديم .
سپس وارد قبّه اى ديگر شديم و امام حسن مجتبى عليه السلام را ديديم و سلام كرديم ، تا پنج گنبد و قبّه رفتيم و در هر يك امامى حضور داشت تا آخر، كه امام محمّد باقر عليه السلام بود و بر يكايك ايشان سلام كرديم .
بعد از آن ، حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم فرمود: به سمت راست جزيره نگاه كنيد، همين كه نظر كرديم چند قبّه ديگر را ديديم كه بدون پرده بود، پس عرضه داشتم : ياابن رسول الله ! چطور اين قبّه ها بدون پرده است ؟!
در پاسخ اظهار نمود: اين ها براى من و ديگر امامان بعد از من خواهد بود؛ و سپس فرمود: به ميان جزيره توجّه نمائيد؛ و چون دقّت كرديم گنبدى رفيع و بلندتر از ديگر قبّه ها را ديديم كهوسط آن تختى قرار داشت .
بعد از آن امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: اين قبّه مخصوص قائم آل محمّد عليهم السلام است ؛ و سپس فرمود: آماده باشيد تا بازگرديم ، و كشتى را مخاطب قرار داد و فرمود: به قدرت و امر خداوند متعال حركت كن ، پس ناگهان بعد از لحظاتى در همان محلّ قرار گرفتيم .
@zarboolmasall