🟩پیش رو خاله، پشت سر چاله !
🔻معنی : بعضی آدم ها بسیار دو رو هستند و در پشت و روی آدم ها برخوردشان متفاوت است
#خاله #چاله #دورو
@zarboolmasall
📚آیا اسلام برای همه امور بشر پاسخ دارد؟
شهید مطهری:بعضیها جمود به خرج میدهند، خیال میکنند که چون دین اسلام دین جامعی است، پس باید در جزئیات هم تکلیف معینی روشن کرده باشد. نه، اینطور نیست. یک حساب دیگری در اسلام است.
اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب میکند که اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد؛ نه اینکه هیچ دستور نداشته باشد، بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند.
از جمله حدیثی است به این مضمون: خدا دوست دارد در مسائلی که مردم را آزاد گذاشته است، مردم هم آزاد باشند؛ یعنی مسائل آزاد را آزاد تلقی کنند، از خود چیزی در نیاورند، آن را که رخصت است آزاد بدانند.
امیرالمؤمنین میفرماید: خدا یک چیزهایی را واجب کرده است، آنها را ترک نکنید، یک چیزهایی را هم ممنوع اعلام کرده است، به آنها تجاوز نکنید. خدا درباره بعضی از مسائل سکوت کرده است. البته فراموش نکرده، بلکه خواسته است که سکوت کند و بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار باشند. در آنچه که خدا مردم را آزاد گذاشته است، شما دیگر تکلیف معین نکنید.
📚اسلام و نیازهای زمان، ج1، ص175
@zarboolmasall
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️💫خدایا به تو توکل میکنم
⚪️💫و حـــس داشــتـــنــت
❤️💫پناهگاهی میشود همیشگی
⚪️💫در اوج ســخــتـیهــایــم
❤️💫روزهــایـم را بـا رحـمـتـت
⚪️💫بـــه خــیـــر بـــگـــردان...
❤️💫بنام خدایی که تسکین دهنده
⚪️💫دردها وآرامش دهنده قلبهاست
❤️💫 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
⚪️💫 الـــهــی بــــه امـــیـــد تــــو
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#شتر_را_به_نمد_داغ_میکنند
شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران(سنگین) بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شود و بار تو سبک گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد. شتر به سخن ناصح عمل کرد. صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست، بلکه از روی حیله است. پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد. صاحب شتر به زجر و شلاق، تمامش برخیزانید و شتر از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل شد که شتر را به نمد داغ میکنند.
پیامها
نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.
کاربرد: این مثل در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود.
@zarboolmasall
🔴 اهل بیت کسی را که به والدینش نیکی کند را دوست می دارند
عمار بن حيان گفت بحضرت صادق عليه السلام گفتم كه اسمعيل پسرم بمن نيكى مي كند حضرت فرمود من او را دوست ميداشتم اكنون محبتم زيادتر شد.
پيغمبر اكرم (ص ) خواهرى #رضاعى داشت روزى همان خواهر برايشان وارد شد همينكه نظر پيغمبر بر او افتاد مسرور گرديد و رو انداز خود را براى او پهن كرد و او را بروى آن نشانيد با گشاده روئى و احترام بسويش توجه كرد و در صورت او ميخنديد تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت ، اتفاقا همانروز برادرش نيز آمد ولى حضرت رسول (ص ) آن نحو رفتاريكه با خواهرش نمودند با او انجام ندادند.
بعضى از صحابه عرض كردند يا رسول الله با خواهرش سلوكى كرديد كه با برادر آنرا بجا نياورديد با آنكه او مرد بود؟ (يعنى سزاوارتر بآن محبت بود) فرمود "علت زيادى احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش نيكى ميكند.
📚منبع : منتهى الامال، ج ۲، ص ۳۲۴ و ج ۱۶ بحار.
@zarboolmasall
⚫️ حکایت های قرآنی و اخلاص در عمل
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است حکایت کرد: روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده و به وی نگو توسّط چه کسی فرستاده شده است.
خثعمی گوید: زمانی که نزد آن شخص تهیدست رسیدم و کیسه پول را تحویل وی دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من ارسال شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد و هرگز به یاد ما فقراء نیست.
منبع: امالی شیخ طوسی:ج۲ ص۲۹۰
@zarboolmasall
🔴 داستان کوتاه
جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟
پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشهی آن بلا را بشناسی.
بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است.
@zarboolmasall
🟩آسیاب باش، درشت بستان نرم بازده
🔹️منظور این است که اگر کسی به تو توهین کرد تو پاسخ وی را با خونسردی و ملایمت بده.
🔸️در اسرارالتوحید آمده که یک روز شیخ ابوسعید ابوالخیر با جمع صوفیان به در آسیابی رسید. سر اسب کشید و ساعتی توقف کرد. سپس به مریدان گفت آیا میدانید این آسیاب چه میگوید؟
🔹️میگوید که تصوف این است که منِ آسیاب در آنم.
زیرا:
🔻درشت میستانم و نرم بازمیدهم.
#آسیاب #درشت #نرم
@zarboolmasall
#یک_نکته_از_قرآن
❓از نظر قرآن اکثریت ملاک عمل هست یا خیر؟
✍ در زبان عرف ضرب المثلی بین مردم رایج است: «گر نخواهی شوی رسوا همرنگ جماعت شو»؛ ببینیم قرآن دربارهی اکثریت چه میفرماید👇
💠أکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ؛ بیشتر مردم شکرگزاری نميکنند. 💌بقره:۲۴۳
💠فَأَبَىٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا؛ اکثر مردم ناسپاس هستند. 💌فرقان:۵۰
💠أکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ؛ بیشتر مردم نميدانند.💌اعراف:۱۸۷
💠أکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ؛ بیشتر مردم ایمان نميآورند.💌هود:۱۷
💠أکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ؛ بیشترشان از حق کراهت دارند و گریزانند.💌مومنون:۷۰
💠ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا بیشتر آنان، جز از گمان و پندارهای بي اساس، پیروی
نميکنند.💌یونس:۳۶
حاصل سخن اینکه همیشه اکثریت نشانه حقانیت نیست، بلکه در موارد زیادی اکثریت برخالف معیارهای الهي
رفتار ميکنند.
@zarboolmasall
📕حکایت از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم!
در زمانهای قدیم یک روستائی جل و پلاسش را برداشت و به ده همسایه رفت و مهمان دوستش شد. نه یک روز نه دو روز نه سه روز بلکه چند هفته ای آنجا ماند.
یک روز زن صاحبخانه که از پذیرائی او خسته شده بود به شوهرش گفت:بیا یک فکری کنیم شاید بتوانیم این مهمان سمج ر ا از اینجا بیرون کنیم. با همدیگر مشورت کردند دست آخر زن گفت امروز تو که از بیرون آمدی بنا کن به کتک زدن من و بگو چرا به کارهای خانه نمی رسی و هرچه میگویم گوش نمیکنیو من با گریه و زاری میروم پیش مهمان میگویم شما که چند هفته است منزل ما هستی و امروز هم میخواهی بروی آیا در این مدت از من بدی دیدی؟
شاید به این وسیله خجالت بکشد و برود.
مرد قبول کرد و روز بعد که از سرکار به خانه آمد بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن و دست به چوب برد و بنا کرد به کتک زدن زن. زن گفت چرا مرا میزنی؟
شوهر گفت نافرمانی میکنی. زن گریه کنان به مهمان پناه برد و گفت ای برادر تو که چند هفته است منزل ما هستی و امروز دیگر میخواهی بروی آیا از من نافرمانی دیده ای؟
مهمان با خونسردی گفت: من چند هفته است اینجا هستم و چند هفته دیگه هم خواهم ماند، اما از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم
@zarboolmasall
یارِ بیگانه مشو تا نبری از خویشم ...
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم ...
•| #حافظ |•🌿🌙
@zarboolmasall