eitaa logo
ضرب المثل
32هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
912 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 نادان را بشناسید 🔻أمیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: قَد جَهِلَ مَن استَنصَحَ أعداءَهُ ❇️ كسى كه از دشمنانش انتظار خيرخواهى داشته باشد، است. 📚 غررالحكم، ۶۶۶۳ ‌ @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 پرسیدم: بهترین راه تربیت کردن چیست؟ گفت: فرزند خود را مثل فرزند همسایه بزرگ کن، گفتم: چگونه؟ گفت: وقتی فرزند همسایه در خانه تو میهمان است به او احترام میگذاری، حالش را میپرسی، ... وقتی از مدرسه برگشت ابتدا سراغ کیف و نمرات او نمیروی، در رابطه با نوع غذا نظرش را میپرسی، درباره زمان خوابیدن با او مشورت میکنی، نظر او را خیلی از مواقع جویا میشوی، نزد او با همسرت دعوا نمیکنی، بدان که فرزند تو و فرزند همسایه هر دو در خانه تو میهمان هستند یکی چند روز و آن دیگری چند سال، فقط کافی است بدانی احترام، احترام می آفریند نه احساس مالکیت @zarboolmasall
✍📔چند تا ضرب المثل با معنی 📕در خانه مور،شبنمی طوفانست! ✍معنی :بلای کوچک برای فقیر بزرگ است 📕فقیر ، در جهنم نشسته است ! ✍معنی :هر چه از دست تهی دست برود می گوید : به جهنم. 📕درخت هر چه پر بارتر باشد شاخه هایش پایین تر می آید ! ✍معنی :یک انسان واقعی هر چه از نظر مقام و معنا بالاتر برود متواضع تر میشود . 📕سر بزرگ، بلای بزرگ داره ✍معنی :مانند هرکه بامش بیش برفش بیشتر 📕گرگِ دهن آلوده ی یوسف ندریده ✍معنی :کسی که کاری نکرده و مردم او را فاعل آن کار می شناسند و بد نامش می کنند 📕کور خود و بینای مردم ✍معنی :عیب خود را نمی بیند ولی عیب دیگران را می بیند @zarboolmasall
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📜 ✍سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت: 🔹در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ایی وجود دارد مانند، مبارزه ی دو گرگ! 🔸که یکی از گرگها سمبل بدیها مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی 🔹و دیگری سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است. 🔸کودک پرسید: پدر کدام گرگ پیروز می شود؟ 🔹پدر لبخندی زد و گفت: گرگی که تو به آن غذا می دهی.👌 @zarboolmasall
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌸چه لطیف است 🌼نسیم سحری و چه زیباست 🌺گل افشانی مهر 🌼از پنجره‌ای رو به خدا 🌺می‌توان دید ز عمق 🌸شب تاریک و سیاه 🌼رویش صبح سپید 🌺و در این صبحدم پاک و قشنگ 🌸نفسی تازه کشید @zarboolmasall
در زبان فارسی قبل از گفتن داستان و برای بیان اینکه این اتفاق مال خیلی وقت پیشه، میگویند: «یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ،هیچکس نبود» در زبان عبری میگویند: «روزی روزگاری» در هر زبان یه اصطلاح دارن ولی جالب تر از همه اصطلاح کره‌ای است که میگویند: «وقتی ببر‌ها هم سیگار میکشیدن»!! علت نیز این بود که زمانهای قدیم از پیر و خردسال و غنی و فقیر در کره سیگار میکشیدند تا اینکه سلسله‌ی "چوسان "(اشراف زاده‌ها) این عادت رو منع کردن و این عادت رو مختص افراد ثروتمند قرار دادند وبخاطر همین این اصطلاح که بیانگر زمانهای خیلی دور هست، استفاده میشه. @zarboolmasall
ماجرای و ناصرالدین شاه قاجار جیران اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه بود و وصف باغ‌های زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا می‌کشاند. نخستین بار ناصرالدین شاه برق چشمان نافذ جیران را در یکی از باغ‌های روستا تجریش دید. فی الفور احوالش را جویا شد و وقتی به تهران برگشت افرادی را پی او فرستاد. نام اصلی‌اش «خدیجه تجریشی» بود. پایش که به ارگ ناصرالدین شاه باز شد، فروغ‌السلطنه لقب گرفت و البته شاه به خاطر چشمان زیبایش او را «جیران» صدا کرد؛ طوری که سال‌ها بعد اغلب زنان دربار یادشان رفت این سوگلی ناصرالدین شاه نام اصلی‌اش چه بود. شاه جیران را در یکی از سفرهایش به شمیران دیده بود. پدرش باغبان بود و ساکن روستای تجریش. البته در باب این آشنایی روایت‌های متعددی نوشته شده. «تقی دانشور» ملقب به اعلم‌السلطنه در کتاب خاطرات خود از نخستین ملاقات‌های ناصرالدین شاه و خدیجه تجریشی می‌نویسد: «شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آن‌ها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر! زن من می‌شی؟ دخترک شانه‌هایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه می‌شم! و بعد با لفظ برو گم شو! مکالمه را تمام شده حساب کرده بود. اما وقتی ملازمان شاه ترسان و لرزان او را شیرفهم کردند که اینمرد با این لباس و این خدم و حشم شاه مملکت است، جیران از درخت پایین پرید و با رفتاری مؤدب و شرمسار، عذرخواهی کرده بود. شاه جوان که از همان ابتدا شیفته سکنات و وجنات او شده بود، او را به ارگ سلطنتی دعوت کرد و از او خواست تا با شاه ازدواج کند.» ماجرای راه یافتن دختری روستایی از تجریش به کاخ سلطنتی شباهت زیادی به داستان‌هایی دارد که در ادبیات کهن اغلب سرزمین‌ها خوانده و شنیده‌ایم؛ ناصرالدین شاه لقب فروغ‌السلطنه را به خدیجه خانم تجریشی داد. او آنقدر در نظر شاه زیبا بود که شاه اسم او را جیران گذاشت. آنقدر به این زن علاقه‌مند شد که تصمیم گرفت جیران را به عقد دائم خود در آورد. اما برای رسیدن به این هدف با چالشی همراه بود؛ زمان خواستگاری از جیران، ناصرالدین شاه ۴ زن عقدی دائم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت یکی از زنان عقدی خود را طلاق دهد. 🏠🏡🏘🏚 @zarboolmasall
می دونستی ریشه تعارف شاه عبدالعظیمی چیست؟🤔 قدیما که تهرانی‌ها با ماشین دودی می رفتند شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین را باید اول می دادند. برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن این ها چون پول بلیط را قبلا دادند و حتما بر می گردند خانه هاشان،الکی تعارف می کردند که تو رو خدا شب پیش ما باشید. از آن جا تعارف شاه عبدالعظیمی ضرب المثل شد. @zarboolmasall
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳 انتخابات 🔻 من میخوام فضانورد بشم پس باید رای بدم! 🌸 حتی پوریا هم فهمید اهمیت یه دونه رأی شو ✌️ @zarboolmasall
🔴احترام على بن جعفر به امام جواد عليه السّلام بسم الله الرحمن الرحیم شيخ كلينى (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روايت مى‌كند كه گفت: من در حضور على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السّلام) در مدينه نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، نزد او مى‌رفتم و احاديثى را كه از برادرش امام كاظم عليه السّلام شنيده بود، مى‌فرمود و من مى‌نوشتم، (و شاگرد او بودم) در اين هنگام ناگاه ديدم ابو جعفر (حضرت جواد عليه السّلام در سنين كودكى) در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد، على بن جعفر [با آن سنّ و سال]تا حضرت جواد عليه السّلام را ديد، شتابان برخاست با پاى برهنه و بدون رداء، به سوى حضرت جواد عليه السّلام رفت و دست او را بوسيد، و احترام شايان به او نمود، حضرت جواد عليه السّلام به او فرمود: «اى عمو بنشين، خدا تو را رحمت كند» . على بن جعفر گفت: «اى آقاى من، چگونه بنشينم، با اينكه تو ايستاده‌اى؟» . هنگامى كه على بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموى پدر او (حضرت جواد عليه السّلام) هستى، در عين حال اين گونه در برابر او كوچكى مى‌كنى (و دستش را مى‌بوسى) و. . . ؟» . على بن جعفر گفت: ساكت باشيد، آنگاه ريش خود را به دست گرفت و گفت:اذا كان اللّه عزّ و جلّ لم يؤهّل هذا الشّيبة، و اهّل هذا الفتى، و وضعه حيث وضعه، انكر فضله، نعوذ باللّٰه ممّا تقولون، بل انا له عبد : «اگر خداوند اين ريش سفيد را شايستۀ(امامت) ندانست، و اين كودك را شايسته دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم، پناه به خدا از سخن شما، من بندۀ او هستم». 1) اصول كافى، ج 1، ص 322 ما باید علاوه بر محب اهل بیت بودن غرق در ولایت نیز باشیم @zarboolmasall
❤️ داستانهایی از امام رضا (ع) آخرین طواف راوی: موفّق (یکی از خادمان امام علیه السلام ) حضرت جواد علیه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرین سفری بود که همراه با امام رضا علیه السلام به زیارت خانه خدا می رفتیم. خوب به یاد دارم... حضرت جواد را روی شانه ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف می کردیم. در یکی از دورهای طواف، حضرت جواد خواست تا در کنار «حجرالاسود» بایستیم. اوّل حرفی نزدم، امّا بعد هرچه سعی کردم از جا بلند نشد. غم، در صورت کوچک و قشنگش موج می زد. به زحمت امام رضا علیه السلام را پیدا کردم و هر چه پیش آمده بود، گفتم. امام، خود را به کنار حجرالاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به یاد دارم. «پسرم! چرا با ما نمی آیی؟» «نه پدر! اجازه بدهید چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما می آیم». «بگو پسرم!» «پدر! آیا مرا دوست دارید؟» «البته پسرم!» «اگر سؤال دیگری بپرسم، جواب می دهید؟» «حتما پسرم». «پدر!... چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است». سکوت سنگینی بر لب های امام نشست. یاد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خیره شدم. اشک در چشم امام جمع شده بود. امام فرزندش را در آغوش گرفت. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و... . 📚گنجینه معارف پایگاه اطلاع رسانی حوزه @zarboolmasall
📖"خر را که به عروسی می‌برند برای خوشی نیست، برای آبکشی است". در موردی گفته می‌شود که فردی زحمتکش را به جشنی دعوت می‌کنند ظاهرا او مهمان است ولی در اصل او را برای خدمت کردن دعوت کرده‌اند. ضرب المثل “خر را که به عروسی می‌برند برای خوشی نیست” به معنای این است که در برخی موارد، افرادی که در جشن یا مراسمی دعوت می‌شوند، در واقع برای انجام کارهای سخت و پر زحمت دعوت می‌شوند و نه برای خوش‌گذرانی و لذت بردن از مراسم. این ضرب المثل به طور کلی به معنای استفاده از افراد برای اهداف خود و نیازهای شخصی است و نشان می‌دهد که در برخی موارد ممکن است افراد به نفع خود از دیگران استفاده کنند. @zarboolmasall