هدایت شده از 📚قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
#تحریفات_عاشورا
( قسمت چهارم )
﴾﷽﴿
✒دامادی حضرت قاسم علیه السلام
📚از این بالاتر می گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود امام نماز خوف خواند و با عجله هم خواند.
حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد از پا در آمدند. پس مجالی برای نماز خواندن به اینها نمیدادند.
✍ ولی گفته اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم در اینجا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را که نمی شود به گور برد!
✍ شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت ها از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که می گویند من آرزو دارم مثلا عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم نیست!!
⚜ادامه دارد.........
📚 منبع حماسه حسینی؛ استاد شهید مطهری
📚 📖 📚 📖 📚 📖 📚 📖
⚜مجله مجازی عقیق⚜
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
ذره بین 🔍
قصه شب آخرین آرزو (قسمت شصت) حنجره و نای ایرج بسیار تنگ شده و تنفسش را کاملاً مشکل کرده بود به صل
قصه شب
آخرین آرزو (قسمت شصت ویکم )
در همان روزها در یکی از اوقاتی که مهدی سر همان ساعت همیشگی روی یکی از صندلی های حیاط نشسته و قرآنش در دستش و مشغول به قرائت بود وقتی قرائتش تمام شد احساس کرد کسی پشت سرش ایستاده است. برگشت و پشت سر را نگاه کرد. چشمان آبی باربارا مثل همیشه داشتند به او لبخند می زدند. سرش را پایین انداخت و آهسته گفت: Hello باربارا لبخندی زد و گفت: می تونم کنارت بشینم؟ مهدی سرش را به علامت موافقت تکان داد و باربارا روی صندلی کنارش نشست و به او زل زد و گفت: عصر بخیر .
- عصر شما هم بخیر
- متوجه شدم که همیشه همین ساعت اینجا می شینی و یک ساعت هم اینجایی. اجازه دارم بپرسم چرا؟
- چون می خواهم به پدرم نزدیک باشم اما اجازه ندارم مدت زیادی داخل اتاق بمانم پس اینجا می نشینم چون از اینجا پنجره اتاق پدر را می بینم.
- برام جالبه که دقیقاً یک ساعت هم اینجا هستی یعنی تو آدم on time (سر ساعت) هستی.
- چون .... چون .... می خواهم برای پدر قرآن بخوانم و بیشتر از 1 ساعت هم نمی توانم بخوانم چون گلویم اذیت می شود.
باربارا با صدای بلند خندید و گفت: منظورت حنجره س؟ مهدی سرخ شد و سرش را پایین انداخت و گفت: بله همین.
باربارا دستش را دراز کرد و دست راست مهدی را در دستانش گرفت و به گرمی فشرد و گفت: تو خیلی مهربونی خیلی خیلی. دیدم چطور به پدرت کمک می کنی و اونو حمایت می کنی مراقبش هستی. صدای زیبایی هم داری. صدات آدمو مسحور می کنه. فقط من نیستم که صداتو دوست دارم ژولی هم عاشق صداته. هلن هم همین طور. مهدی عزیزم تو یه مرد واقعی هستی یه فرشته بزرگ که می تونه به همه کمک کنه .....
دستان مهدی داغ شده بود و تپش قلبش بالا رفته بود. دلش می خواست دستش را از میان دست این دختر غریبه که حالا داشت با هیجان و حرارت از او تعریف می کرد بیرون بکشد حتی یک بار هم سعی کرد این کار را بکند اما فشار دستان باربارا مانع این کار شد. احساس ضعف کرد و فهمید چقدر توانش تحلیل رفته است.
باربارا همین طور داشت صحبت می کرد و متوجه سکوت مهدی هم نبود. پس از گذشت دقایقی از تعریف کردن از مهدی و رفتارش عاقبت دستش را دور گردن مهدی حلقه کرد و گفت: مهدی عزیزم من بهت علاقه دارم دیگه بقیش مهم نیست. سپس ساکت شد خودش هم نفهمیده بود چرا این حرف را گفته است. آیا از لحظه اول که به اینجا آمده و به صدای محزون مهدی گوش داده قصد گفتن این سخنان را داشته یا نه اما الان ناخودآگاه داشت به مهدی ابراز علاقه می کرد و در ذهنش به خود می گفت: یعنی تمام توجهاتم به مهدی به خاطر عشق به اون بوده و خود هم متوجه نبودم؟!
ادامه دارد .......
🔮 دعوتید به عقیق 👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا
خیلی ها
مریض دارن
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥ،ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ
تنهان، ﻋﺎﺷﻘﻦ،
به حرمت شهید کربلا
و شب هشتم محرم
همہ رو حاجت روا بفرما
و تمام فرزندان سرزمینم
را سلامت نگه دار
🌟 #شبتون_بخیر_در_پناه_خدا
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۷ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Tuesday - 18 September 2018
قمری: الثلاثاء، 8 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹قحطی آب در خیمه های امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا عاشورای حسینی
▪️17 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️26 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️41 روز تا اربعین حسینی
▪️49 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
⚜مجله مجازی عقیق⚜
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
animation.gif
4.34M
🗞 روزنامه های سه شنبه، 27 شهریور 97
⚜مجله مجازی عقیق⚜
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
ذره بین 🔍
😋کیک کوکواستار
در دستور این کیک، روغن نیس
برای کیک:
3 تخم مرغ
1/2 پیمانه شکر
1 قاشق غذاخوری آب گرم
2 قاشق غذاخوری پودر کاکائو
2 قاشق غذاخوری کمتر از یک پیمانه، آرد
1 قاشق چایخوری بکینگ پودر
1 پیمانه شیر برای خیس کردن کیک
-
برای قسمت کوکواستار:
1 پاکت پودر کرم شانتی
کمتر از 1/2 پیمانه شیر
1 قاشق غذاخوری پر کره آب شده و سرد شده
2 پیمانه پودر نارگیل
2 قاشق غذاخوری پودر قند
-
برای گاناش:
200 میلی لیتر خامه
120 گرم شکلات
-
برای کیک، شکر، تخم مرغ ها و آب گرم رو اونقدر بزنین تا رنگش روشن شه.آرد، پودر کاکائو و بکینگ پودر رو مخلوط کنین و الک کنین و اضافه کنین و با لیسک زیرو رو کنین. در قالب کمربندی 26 سانتیمتری بریزین و در فر گرم شده 180 درجه، 20 دقیقه بپزین.
برای قسمت کوکواستار، کرم شانتی رو با شیر خوب فرم بدین، بقیه موادو اضافه کنین و هم بزنین.
کیک رو از داخل قالب کمربندی دربیارین و داخل یکی دیگه بزارین بعد وقتیکه هنوز گرمه، شیر سرد بریزین همه جای کیک و بعد خامه کوکواستار رو بدین روش و با لیسک یکنواخت کنین و برای گاناش هم، خامه رو گرم کنین و روی شکلات بریزین و مخلوط کنین، بعد که کاملا سرد شد، روی خامه کوکواستار بریزین.
حداقل 3-4 ساعت باید یخچال بمونه
⚜💕مجله مجازی عقیق 💕⚜
هدایت شده از 📚قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
روز شمار محرم:روز هشتم
✍در روز هشتم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى با اينكه سپاه امام حسين (ع) در محاصره شديد قرار داشت، اميه بن سعد طايي خود را به ياران امام رساند.
✍اميه بن سعد طايي از شهداي كربلا به شمار ميآيد و روز عاشورا به نقلي در حمله اول شهيد شد. وي در سواركاري نامي، شجاعي از كوفيان و از اصحاب اميرالمومنين (ع) بوده است و در جنگ صفين نيز حضور داشتند در اين روز عطش بار ديگر بر همراهان امام (ع) غلبه كرد و عمربن حجاج به محاصره شريعه فرات مباهات ميكرد و به حضرت زخم زبان ميزد.
✍ابومخنف از زبيدي نقل كرده كه ميگفت: از عمروبن حجاج هنگامي كه نزديك اصحاب امام (ع) شد شنيدم ميگفت: اي كوفيان! از ابن زياد و جمع خود دست نكشيد و در كشتن كسي كه از دين بيرون رفته امام حسين (ع) و با امام خود يزيد مخالفت ميكند ترديد نكنيد.
✍امام فرمود: اي عمروبن حجاج! آيا مردم را بر من ميشوراني؟ آيا ما از دين خدا بيرون رفتهايم و شما بر دين پايدار ماندهايد؟ هان! به خدا سوگند، آنگاه كه جانهاي شما از بدنها مفارقت كنند و بر اين اعمال خود بميريد، درخواهيد يافت كه كدام يك از ما از دين خدا بيرون رفته و چه كسي به سوختن در آتش سزاوارتر است.
✍با توجه به اينكه عطش بر امام و همراهان غلبه كرده بود، عبدالله بن حصين ازدي بر محاصره فرات فخر ميورزيدند عبدالله بن حصين ازدي كه مرگش دربجيله رخ داد، به رويارويي امام آمده و گفت: اي حسين! آيا اين آب را نميبيني كه همچون دل آسمان ميدرخشد؟! به خدا سوگند يك قطره از آن را نخواهي چشيد تا تشنه كام بميري! امام فرمود: خدايا! او را از تشنگي بميران و او را هرگز نيامرز.
✍حميد بن مسلم ميگويد: پس از آن، او مريض شد و من به عيادتش رفتم سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقي جز او نيست. او را ديدم كه پيوسته آب ميخورد و سيراب نميشد، سپس آن را پس ميداد و دوباره ميآشاميد و سيراب نميشد. بدين گونه بود تا مرد.
✍در پايان روز هشتم، حضرت سكينه (ع) فرزند اباعبدالله الحسين (ع) ميگويد مهتاب فضاي خيمه امام را روشن كرده بود ديدم پدرم ميان جمعيت ايستاده و خطاب به ياران و همراهان ميفرمايد: اي مردم! هر كدام از شما كه ميتواند بر تيزي شمشير و ضربات نيزهها صبر كند، با ما قيام نمايد وگرنه از ميان ما برود و خود را نجات دهد.
✍سخنان امام به پايان نرسيده بود كه ياران همگي صدا زدند سوگند به خدا چنين نخواهيم كرد، بلكه جان، مال، زن و فرزندان خود را فداي تو خواهيم كرد.
⚜مجله مجازی عقیق⚜
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از 📚قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
هدایت شده از عقیق۱
قاسم های انقلاب خمینی
✅ آقای خامنهای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند
فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
«حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره».
حضرتآقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
شهید بالازاده میگوید: آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا میفرمایند:چرا پسرم؟
🔸شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن 13 سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
🔸حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید»
حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
🍃🌸 به عقیق بپیوندید 🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93