eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.3هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 روزی از روزهای زیبای بود که ناگهان زنگ خانه ی ما به صدا درآمد و مردی خوش تیپ که از ظواهر امر پیدا بود، تحصیلکرده و فرهیخته می باشند بابا شد، آخر پدر از برگشته بود و آن مرد بزرگ برای دیدن پدر از آمده بود. 🍃 از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد ایشان از جمله ی بودند که ما تا کنون افتخار با ایشان را نداشتیم، اما با دیدن چهره ی شادِ بابا بعد از دیدن ایشان پی بردیم که ، زنده شدن است بابا ایشان را خطاب می کردند و چنان گرم و زیبا یکدیگر را در کشیدند که حکایت از سالهای و دوری می داد؛ 🍃 که بعدها پدر گفت: من آخرین باری که را دیدم سال ۱۳۵۲ بعد از فارغ التحصیلی از دانشسرای عالی بفرو ئیه بود و بعد از این دیگر نتوانستم از ایشان خبر بگیرم و جویای احوالشان باشم اما که از روزگار است بعد از چهل و چهارسال آدرس خانه ی ما را با پرس و جو از این و آن پیدا کرده بود و به سراغ دوران دانشجویی خود آمده بود. 🍃 وقتی پدر و دوست بزرگوارش در کنار هم در اتاق نشستند از ما خواستند که پاکت عکس های قدیمی را برای ایشان ببریم بنابراین دکتر و بابا مشغول تماشای شدند. 🍃 هنوز از دیدن عکسها زمانی نگذشته بود که شریک زندگی ما برایشان چای بردند که متوجه اشکهایی شد که از گونه های پدر و دکتر جاری است او نیز منقلب شد و پای دکتر از سرزمین نشست آخر رشته ای که آقای در آن مدرک دکترا گرفته بود رشته ی بود، و در اواخر حکومتِ صدام که روابط بین ایران و عراق تا حدودی حسنه شده بود در صدد بازسازی عتبات عالیات بخصوص دو برادر باوفا در کربلا برآمدند بنابراین دکتر نیز در قالب یک تیم زمین شناسی به صورت داوطلبانه راهی سرزمین شد،تا از دیده هایی برای ما حکایت کند که از پاسخش در می ماند. 🍃 دکتر صالحی با بغض و اشک چشم فرمودند: مطالعات و تحقیقات زمین شناسی در نشان داد که شیب زمین کربلا به گونه ای است که از نظر علمی باید از سمت به سمت برود اما در بین الحرمین شیب زمین به گونه ای دیگر است که آب از سمت به سمت می آید. که وقتی این جمله از زبان یک نفر که دکترای زمین شناسی دارد و از عمق زمین کربلا باخبر است می شنوید محال است اشکِ چشم تو را امان دهد، آن روز که ما دکتر صالحی بودیم یکی از زیباترین روزهای من بود زیرا همیشه منتظر کسی بودم که از در وارد شود و در حوزه ی حرف هایی بزند که جنسش با بقیه فرق داشته باشد دکتر را دیده بود و لمس کرده بود و پشت ظاهر روشنفکرانه اش بود به وسعت که از میِ جام سیراب شده بود و چه زیبا و مستند از حرم و زمین کارزار کربلا روایتها برای ما حکایت کرد. 🍃 و در این اواخر که پدر حالی از احوال ایشان پرسیدند ایشان فرمودند: که به تازگی نقشه ی زمین شناسی پروژه بیمارستان تخصصی مرحوم مسعود فرزان را در اردکان به اتمام رسانده اند. هر جا که هستید سرتان سلامت باشد و روزگار به کام.🌹 📸 امیدوارم امروز نیز به دل شما مخاطب خاص و نازنین نشسته باشد. @zarrhbin
...🍃 را حکایت کنند که سنگی بر سرِ زد. درویش را مجال انتقام نبود. سنگ را همی نگاه داشت تا زمانی که مَلِک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد. درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین روزگار کجا بودی؟ گفت: از جاهت اندیشه همی کردم‌. اکنون در چاهت دیدم، فرصت غنیمت دانستم. ناسزائی را که بینی بخت یار عاقلان تسلیم کردند اختیار چون نداری ناخنِ درنده تیز با ددان آن به که کم گیری ستیز هر که با پولاد بازو پنجه کرد ساعد مسکین خود را رنجه کرد باش تا دستش ببندد روزگار پس به کامِ دوستان مغزش بر آر 💠💠💠 📌صالحی=نیکوکاری 📌درویش=فقیر و مسکین 📌مجالِ انتقام=امکان کینه کشیدن 📌جاهت=مقام و بزرگی و منزلت تو 📌ناسزا=ناشایسته و نااهل 📌بخت‌یار=صاحبِ بخت 📌ددان=درندگان جمع دد 📌باش=بمان و مواظب باش و فرصت نگه دار 📚 گلستان سعدی 🌿باب اول، در سیرت پادشاهان، حکایت ۳۱ 📖 @zarrhbin
📌کامبیز مهدیزاده: باید تمبر ظریف را چاپ کرد ‏این همه حریف با یه ‎.توهین نکنید،یاد بگیرید و تشویق و تمجید کنید سربازان این وطن را. باید تمبر ظریف و ‎ و ‎ را چاپ کرد و مجسمه آن‌ها را در میدان مشاهیر کشور نصب کرد تاهمگان بدانند این‌ها حریف کودتاچی ۲۸ مرداد را در خاک خودش ضربه فنی کردند @zarrhbin🕊