چقدر پاییز شده!
چقدر این حال و هوا شال و کلاه و آستینهای پایین کشیده از سرما میطلبد، یا نشستن کنار پنجره و هورت کشیدن یک لیوان چای داغ، یا پناه گرفتن زیر پتو و استشمام بوی نارنگی و خوابیدن میان لالایی خاطره انگیز برگها و بادها.
چقدر میطلبد که چتر برداری و زیر قطرات گاه و بیگاه باران قدم بزنی و یقهی پیراهنت را از شدت باد و سرما بالا بکشی، که دستهایت را توی جیب ببری و از سرما بلرزی، که باد بزند و قطرات باران روی گونه و پلکهایت بریزد.
چقدر این هوا تنهایی نمیچسبد!
که حیاتی است هر پاییز کسی کنارت باشد و با تو حرف بزند، کسی کنارت باشد و تو را بغل کند، کسی کنارت باشد و با تو چای بنوشد، کسی کنارت باشد که برایت شعر بخواند و دستهای یخ زدهات را میان دستهای گرمش بگیرد...
چقدر این هوا یک دوست کم دارد، یک رفیق، یک آدم خوب... کسی که حقیقتا حرفهای تو را میفهمد و دیوانگیهای تو را میپذیرد، کسی که به تو حق میدهد هر پاییز، از خودت بیخود باشی و هوا که به هم ریخت، به هم بریزی...
هوا کِی وقت کرد اینهمه پاییز شود و ما کِی وقت کردیم اینهمه تنها باشیم؟
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
کرونا که تمام شد، تا چند هفته و چند ماه، بیشتر از همیشه قدر زندگی را خواهیمدانست، کمتر بهانه خواهیمآورد و بیشتر لبخندخواهیمزد.
کرونا که تمام شد، کنار هم خواهیمنشست و باورمان نخواهدشد که چند ماه قبل چه روزگار غریبانهای داشتیم، عکسهای دوران قرنطینه و سختی را نگاه خواهیمکرد و به چهرههای ماسک زدهمان خواهیمخندید.
کرونا که تمام شد، چقدر《یادت هستِ》مشترک داریم برای گفتن و چقدر افسوس ناگزیر داریم برای خوردن، افسوسِ درد تحمیلی و مبهمی که ریشهی دقیقی نداشت، افسوسِ پاره عمری که در اضطراب و انزوا تباه شد، افسوسِ آنانی که رفتهاند و بازگشتی ندارند، افسوسِ روحی که زخمهای عمیقی برداشته...
کرونا که تمام شد، ما آدمهای قویتری شدهایم، آدمهایی که انتهای اندوه را به چشم دیدهاند و به استخوان، لمس کردهاند، آدمهایی که پوستِ صبر و طاقتشان کلفتتر شده، آدمهایی که آنقدر سیاهی دیدهاند که به اندک نوری، دلخوش میشوند، آدمهایی که دیگر بهتر از هرکسی میدانند لذت چیست، خوشبختی چیست، آرامش چیست،
آدمهایی که از سطح توقعاتشان کاستهاند و به دلخوشیهای کوچکشان افزودهاند، که راحت شدهاند و سخت نمیگیرند، که راضی و آرام و دلخوشند به سلامت و لبخند عزیزانشان...
آدمهایی که فقط میخواهند حالشان خوب باشد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
"یلدا" می رسد تا با نفس هایِ زمستانی و سردش ، آدم ها را برایِ گرم شدن ، به هم نزدیک کند ، که کینه ها را بشوید و دل ها را صاف تر از همیشه کند .
و چه می چسبد نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ ، در شبی سرد و برفی ، وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات کنارت نشسته اند و با تماشا و همصحبتیِ شان ، عشق می کنی ...
وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه ؛ یک عمر خاطره ی خوب برایِ روزهای دلگیری ات پس انداز می کنی و هرکجا که تنها و بی پناه شدی ، یادت می افتد ؛ تو کسانی را داری که به اندازه ی تمامِ دانه هایِ برف ، برایت آرزوهایِ خوب دارند ، و دلگرم می شوی به حمایتِ آنهایی که دورند و از هرچه نزدیک است ، به تو نزدیک تر ...
یلدا یعنی ؛ آدم ها برایِ سلامتِ نفس و جانشان و برایِ زنده ماندن ؛ "عشق" می خواهند ، و شاید ناب ترین حالتِ عاشقی ، از سمتِ کسانی باشد که کنارشان قد کشیده ای و جزءِ لاینفکِ بهترین خاطراتِ تواند . همان ها که با گرمیِ حضورشان ، جهان را جایِ بهتری می کنند برایِ زیستن ...
یلدا یعنی ؛ قدرِ با هم بودن ها را بدانیم ، که بیشتر کنارِ هم باشیم ، که حواسمان به ناب ترین هایِ زندگیِ مان باشد !
ای کاش هیچ خانه ای خالی از عشق نباشد و اهالیِ خانه ، هرکجا که هستند و هرکجا که می روند ؛ شاد و خوشبخت باشند ،
که شاد بودن ، حقِ هر آدمی ،
و گرم ماندن ، حقِ هر خانه ای ست !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
هدایت شده از ذرهبین درشهر
#مکث
گفتیم قضاوت نکنید و خودمان قضاوت کنندهترین بودیم.
که حرف زدند و هزار جور ترجمه آوردیم
و نگاه کردند و هزار جور تفسیر...
که سرگرم قضاوت بودیم و در گریز از قضاوتها،
که در حال ارتکاب بودیم و داشتیم منع میکردیم!
همیشه همین است؛
ما هر کدام میان دایرههای خودمان نشسته و فقط دایرههای دیگران را میبینیم.
که از انحراف دایرههای خودمان غافلیم.
که از انحراف خودمان غافلیم،
که خودمان را به نقد نمیگیریم.
ما آدمها آینههای هم بودیم،
ما آدمها تکههای هم بودیم،
ما آدمها یک نفر بودیم
یک نفر که تکثیر شده...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
کاش بیفتند اتفاقات خوب؛
کاش معجزه شود...
از قابهای روی دیوار، لبخند بریزد،
از دل گلدانها، بهار بشکفد و از منافذ سقفها، بهشت چکه کند...
کاش بیفتند اتفاقات خوبی که تصورشان هم محال بود
خورشید عمیقتر از همیشه طلوع کند و تا همیشه بتابد
بهار از راه برسد و تا همیشه بماند
و ما لبریز اشتیاق شویم
و جور دیگری زندگی کنیم،
جوری که هیچکس در آرزوی بهشت نباشد!
جوری که "این جهان، جهنمِ جهان دیگری" نباشد...
کاش بیفتند اتفاقات خوب،
کاش معجزه شود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
"بهار" دارد هر ثانیه نزدیک تر می شود
و تقویم، مانند هرسال، درست سرِ ساعت، به وعده ی دیرینه اش عمل خواهد کرد.
همه چیز ، دارد طبیعی و بی دخالتِ آدم ها پیش می رود
بازهم خیابان ،بازهم عطرشکوفه و پامچال وشمعدانی، بازهم امید ،
و بازهم دلهره ای شیرین و آشنا ...
همه مان هر سال چنین روزهایی ، جوری هیجان داریم که انگار قرار است اتفاقِ عجیبی بیفتد.
هربار، سال، تحویل می شود، زمین؛ سبز ، درختان؛ پرشکوفه و آسمان؛ آفتابی و روح نواز ... اما ما به همان زندگیِ معمولیِ متحول نشده مان بر می گردیم.
ما بارها امتحان کرده ایم و می دانیم که با دگرگونیِ طبیعت، دگرگون نخواهیم شد.
می دانیم که بهار، فقط یک فصل است
که تغییر دنیای ما به خودمان بستگی دارد نه ساعت ها و فصل ها !
که اگر قرار به تغییر باشد؛ در زمستان و پاییز هم میشود تغییر کرد و بهتر شد
ما همه ی اینها را می دانیم
اما باز هم مشتاقیم به این لحظه شماری و تغییرِ چند روزه
مشتاقیم به چیدن هفت سین و
مشتاقیم به این اشتیاقِ خاطره انگیز و اصیل ...
ما آخرش را می دانیم، فقط دلمان آنقدر از تکرارِ روزها گرفته ، که فقط دنبال بهانه ایم برای جشن گرفتن !
دنبال بهانه ایم برای باهم بودن ...
و چه بهانه ای بهتر از عید ؟!
من هم با اینکه می دانم با بهار؛ چیزی عوض نخواهد شد ، اما هر سال همین موقع، مشتاقانه منتظرش می مانم و آمدنش را جشن می گیرم
من این بهانه ی کوچک خوشبختی و این رسم آباء و اجدادی ام را دوست دارم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
هزار و چهارصدِ عزیز! خواهش میکنم برای ما کمی حالِ خوب بیاور، کمی دلخوشی و کمی لبخندهای از تهِ دل.
دلمان تنگ شده برای حتی یک جرعه خوشحالیِ معمولی، برای آرامش داشتنهای عمیق، برای دور هم جمع شدنهای بدون هراس.
هزار و چهارصدِ عزیز! تو پایان تمام سیزدههای غمگینی، تو شروعی دوبارهای، تو حتی اسمت با سالهای پیش از این، فرق دارد. فرق داشته باش لطفا! متفاوت باش،
و خوب باش، با مردمی که در قرن قحطیِ عدالت و لبخند زیستهاند...
چشمان ما کمی بیشتر از سالهای قبل، به دستان سبز توست🌱
به آغوش در انتظار بهار ما خوش آمدی...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
مامان خانم؛
از تو ممنونم که مامان من شدی
از تو ممنونم که اینهمه اذیتت کردم و باز هم تا جایی حرفش پیش آمد گفتی دختر داشتن سعادت است و دختر، بزرگترین نعمت. ممنونم که نجیب نبودنهای گاهگاهم را یادت رفته و هی میگویی دختر خوب است، دختر نجیب است و غمخوار آدم.
مامان خانم جان، از تو ممنونم که دوستم داشتی و به من انگیزهی پرواز دادی، که مهم نیست چند بار به عشق تو جَوگیر شدم و پریدم و با کله به زمین خوردم، مهم این است که تو به من باور پریدن و رها شدن دادی .
از تو ممنونم مامان خانم که هرکجای جهان که باشم نگران منی، که غذاهای سالم میخورم و زود و به موقع میخوابم یانه، که آدمهای بد، کاری به کارم نداشتهباشند و زندگیام پر باشد از آدمهای خوب.
دورت بگردم که حتی سرما هم که میخورم سریع برایم اسپند دود میکنی و صدقه میاندازی که «بترکد چشم حسود و بد نیت و بدخواه که چشم دیدن لبخندهای سادهی دختر من را ندارند.»
بابای من چقدر آدم خوششانسی بوده که تو را پیدا کرده و ما چقدر خوشاقبال بودیم که بچههای تو شدیم.
چشم بد از تو دور و عمرت بلند باشد، تنت سلامت و دلت خوش که بهترین مامان خانم دنیایی.
باور نمیکنم هیچ مامانی به جز تو میتوانست انقدر درست و حسابی، مامان من باشد.
خدا پشت و پناهت باشد مامان خانم جان.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
ما روزهای سختمان را بدون یاریِ آدمها پشتسر گذاشتیم.
ما خودمان با دستهای خودمان دیوارهای سرد و سنگین مقابلمان را شکافتیم و به روزنههای امّید رسیدیم.
ما خودمان همدرد و انگیزهی روزهای سخت خودمان بودیم و رسیدن روزهای خوب را به خودمان وعده دادیم و طاقت آوردن را از خودمان وعده گرفتیم و طاقت آوردیم.
ما روزهای سخت را یک تنه حریف شدیم، یک تنه جنگیدیم، یک تنه درد کشیدیم و درد، از ما آدم دیگری ساخت.
دیگران اما؛ هیچگاه نفهمیدند چرا این آدم از یک جایی به بعد سکوت کرد و شبیه به قبل نشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
روزهای آخر سال است
میان دغدغه های رنگارنگتان،
بعد از این نو شدنها، تکاندنها، دور ریختنها و شستنها؛
این ثانیه های آخر را برای دلتان خرج کنید.
بتکانید؛ غبار اندوه را،
بشویید؛ زنگارِ بغض و کینه را،
دور بریزید تمام انرژی های منفی را ...
با دلتان تجدید بیعت کنید.
باور کنید هیچ نوشدنی، برای شما آرامش نمی آورد!
برای یک بار هم که شده، دلتان را نو کنید ...
آخر سالتان به خیر،❤️💫
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
#مکث👌
❣یک روز می فهمی که عاقبت ،
این تویی که برای خودت می مانی
و آدم ها هرچقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک ؛
دنبالِ زندگی و آرزوهای خودشان می روند .
روزی به خودت می آیی ،
روزی که تارهای سفید موهایت
در نبرد تن به تن با تارهای سیاه ،
پیروز شده اند ،
و تو مانده ای و حسرتِ کارهایی که نکرده ای ،
لذتی که نبرده ای
و زمانی که برای خودت نگذاشته ای !
تو مانده ای و آرزوهایی که
برای رسیدنشان دیر است ...
روزی تو پیر خواهی شد
و این "برای دیگران بودن ها"
و خودت را فراموش کردن ها ،
حریفِ حسرت و بغض های شبانه ات نخواهند شد
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin
#مکث👌
🍂 گاهی فقط گوشِ شنوای هم باشیم .
باور کنید همه ی مشکلاتِ جهان ، معطلِ نصیحت هایِ من و شما نیست ...
بعضی سوال ها ، جواب نمی خواهند ، و بعضی اشک ها بدونِ مقصر می ریزند !
آدم ها گاهی دلشان می گیرد ؛ نه اینکه حتما مشکلِ بزرگی داشته باشند ، نه اینکه حتما جنایتی در کار باشد .
آدم ها از شنیده نشدن ها ، دلشان می گیرد ...
باورت که کردند ، پناه می آورند ، دردِ دل می کنند و از زمین و زمان گله دارند .
بغض می کنند ، اشک می ریزند ، حرف می زنند ، آرام می شوند ...
می روند و سکانسِ بودنشان را با انگیزه ی بیشتری ادامه می دهند .
به همین سادگی ...
بیایید نظر ندهیم ، سرزنش نکنیم ، دنبالِ مجرم نباشیم ، و ژستِ آدم هایِ فهمیده و کامل را به خود نگیریم !
فقط "گوش" باشیم ، گوشی شنوا برای حرف های مانده در گلوی یخ زده شان ...
خوب کردنِ حالِ دیگران ، فقط کمی "درک" می خواهد .
آدم ها آنقدرها هم سخت و پیچیده نیستند !
گاهی تمامِ مشکلاتشان ، با یک شنیدنِ ساده حل می شود .
و دنیای خسته شان ؛ جای زیباتری می شود ، برایِ زیستن ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zarrhbin