گفتوگوی دو عارف
عارفی، شبی نزد ابوالحسن خَرَقانی رفت و تا صبح در خصوص معرفت و خداشناسی، با هم سخنها گفتند. چون صبح شد، آن عارف به خرقانی گفت: عجب شب خوبی بود.
او فرمود: عجب شب بدی بود؛ زیرا تو سعی کردی صحبتی کنی که مرا خوش آید و من هم سعی کردم صحبتی کنم تو را خوش آید؛ در نتیجه، این سخنها ما را از عبادتی خالصانه که خدا را خوش آید، بازداشت؛ گرچه سخنان ما توحیدی بود، اما در عین حال، حجاب راه بود.
خرقانی: از عارفان قرن ۴ و ۵ هجری.
سِرّ دلبران، ص ۹۱ و ۹۲.
#ابوالحسن_خرقانی
#عبادت