شعری از نیما یوشیج
آی آدمها
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید...
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره، جامهتان بر تن
یک نفر در آب میخواند شما را
موج سنگین را به دست خسته میکوبد
باز میدارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایههاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بیتابیش افزون
میکند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدمها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز میپاید
میزند فریاد و امّید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید...
چون سبوی تشنه، ص ۱۰۷ و ۱۰۸.
پیام شعررا دریابیم: کمک به نیازمندان و محرومان. اول از اقوام و همسایگان شروع کنیم. 🌺🌺🌺 🙏🙏🙏
#نیما_یوشیج
یک رباعی از نیما یوشیج
آن کس که نه با علی(ع) دل خویش بباخت
چیزی نشناخت، گرچه بس چیز شناخت
در ساحت دل به هر بدی، لیک دلم
با آن که بد علی به لب داشت، نساخت
مجموعهی کامل اشعار نیما یوشیج، طاهباز، ص ۷۹۷.
#علی(ع)
#نیما_یوشیج