بسم الله
📝باشگاه_جیغ_جیغوها
🔻ساعت 20:30 بود وقت حرکت شده بود، اما اعلام شد که قطار بعد از نماز عشاء حرکت میکند. در نوع خودش جالب بود و البته خوشحال کننده.
🔻بعد از نماز سوار قطار شدم. زیاد قرار نبود داخلش باشم. قطار قم تهران بود.
🔻صندلی من تک نفره و در سمت چپ جلوترین قسمت واگن بود. شاید جز من و یک نفر دیگر که خودش ماجرایی دارد و باید جداگانه بنویسم، مرد دیگری در واگن اتوبوسی قطار قم تهران نبود.
🔻من بودم یک واگن دختر. من بودم و پشت سری از صدا. یک واگن دختر دبیرستانی که داشتن میرفتن اردو.
وای تصور کن! عجب جنگ اعصابی بود. یعنی آلودگی صوتی در حد حمله هوایی هواپیماهای دشمن بود. هرجور صدایی که آرامشت رو بهم میزنه اونجا پیدا میشد.
🔻 راهی نداشتم یا باید 3 ساعت کلافه میشدم و حرص میخوردم یا باید طرح نویی در مینداختم!
🌿من بجای غر زدن سریع باشگاهم را پیدا کردم. من باید قوی میشدم.
🌿دیگر کجا میتونستم اینهمه دختر جیغ جیغو پیدا کنم که بدون هیچ خوف و ریبهای پشت سر من بشینند و سر صدا کنند و من سعی کنم تمرکز کنم و کتاب مطالعه کنم.
🌿مقدمهی کتاب #عوامل_رشد_رکود_انحطاط مرحوم صفایی رو تونستم بخونم و نکته برداری کنم. این در نوع خودش یک موفقیت بزرگ برای من حساب میشد. 💪
👀البته این قطار ماجراهای دیگه ای هم دارد ... منتظر باشید.
#پرونده_محرم_1444
#روایت_اول (1)
•┈┈••✾••┈┈•
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 https://eitaa.com/zeekra