هدایت شده از #بصیرت(۱۸)
#میثاق نامه مکتب حاج قاسم
#پارت_اول
خدایا!به عفو تو امید دارم.
ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه ای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو می آیم . من توشه ای برنگرفته ام؛چون فقیر (را)در نزد کریم چه حاجتی است به توشه برگ؟!
سارُق،چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرَم تو؛همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها،یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛گوهر اشک بر اهل بیت است؛گوهر اشک دفاع از مظلوم،یتیم،دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
خداوندا!در دستان من چیزی نیست؛نه برای عرضه(چیزی دارند)و نه قدرت دفاع دارند،اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن سمت تو است.وقتی آن ها را به سمتت بلند کردم،وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم.وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.خداوندا!پاهایم سسست است رمق ندارد.
(پاهایم)جرأت عبور از پلی که از جهنم عبور می کند،ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می لرزد،وای بر من و صراط تو که از مو نازک تر است و از شمشیر بُرنده تر؛اما یک امیدی به من نوید می دهد که ممکن است نلرزم ممکن است نجات پیدا کنم.