💥 #نعمت_انقلاب: ♦️فرا رسيدن محرم( ماه عزاداري ايرانيان به مناسبت شهادت امام حسين(ع)) فرصت بهتري به مخالفان داد تا در قالب هيئت هاي عزاداري ، تظاهرات ضد دولتي خود را بهتر سازماندهي كنند. در اين شرايط، پديده ي ديگري هم به وجود آمد. مردم شب ها به روي پشت بام ها رفته و فرياد الله اكبر سر مي دادند. ♦️فرداي اين رويداد جديد، محمد رضا صبح زود از من پرسيد: ديشب شما هم شنيديد؟ گفتم: بله. صداي الله اكبر از روستاي نياوران در نزديكي كاخ مي آمد و ما را گيج و اعصاب ما را شكننده مي ساخت.... ♦️يك راهپيمايي ميليوني در تهران برگزار گرديد. ميزان جمعيت شركت كننده در اين راهپيمايي، غيرقابل تصور بود. محمد رضا به وسيله ي هليكوپتر بر بالاي جمعيت پرواز كرد و اولين بار بود كه مي ديد مردم در يك چنين حجمي شركت كرده و خواستار سرنگوني حكومت او مي شوند. موقعي كه محمد رضا به كاخ اختصاصي برگشت، من او را بسيار غمگين و افسرده يافتم. محمد رضا به من گفت: اين مردم، بسيار نمك ناشناس و حق ناشناس هستند! من تمام عمرم را صرف بهبود زندگي آنها كرده ام، حالا وقيحانه در خيابان ها براه افتاده و مرگ بر شاه مي گويند! ♦️...محمد رضا از آن روز به بعد در يك حالت شوك، بهت و ناباوري فرو رفت و تا روز مرگش از آن حالت بيرون نيامد... ✍🏻(خاطرات فرح پهلوي ) 🍂🍃🌹🍃🍂 @zeinab_omeabiha

💥#نعمت_انقلاب: ♦️پدرم از اينكه مردم ايران، مسلمان هستند، هميشه ناخشنود بود، اما قدرت مقابله با آنها را نداشت. اگر ماجراي شوم شهريور 1320 پيش نمي آمد و ايران اشغال نمي شد و فرصت و مجال كافي مي يافت، بساط اسلام را از اين كشور جمع مي كرد و حوزه هاي علميه را نابود مي ساخت.او با صلابت و قدرت به مسجد گوهرشاد در مشهد حمله ي نظامي كرد و حتي خودش با لباس نظامي و چكمه هاي معروفش به صحن ساختمان مقدس كه محل دفن دختر يكي از پيامبران در قم است، رفت و روحانيون آنجا را با شلاق كتك زد... ♦️ملاها چند بار با برادر عزيزم به رويارويي پرداختند كه خونين ترين آن، حوادث سال 1342 بود. سرانجام هم در سال 1357 او را از تخت سلطنت پائين آوردند و قدرت را در دست گرفتند. محمد رضا روحانيون را ارتجاع سياه مي ناميد و معتقد بود كه بهترين راه مقابله با ملاها، تضعيف آئين اسلام است و مي گفت تا وقتي كه مردم دست از تعصب ديني برندارند، ما ترقي و پيشرفت نخواهيم كرد. مايل بود بهائيت كه يك دين ايراني! بود در كشور رشد كند. ♦️هويدا هم به اين تمايل برادرم دامن مي زد و مي گفت: باب، يك نفر شيرازي بوده و چون اين دين از ايران برخاسته است، بايد در كشور رونق پيدا كند و ايرانيان، دين و آئين خودشان را داشته باشند. محمد رضا مي گفت: دين يك امر خصوصي است و هر كس حق دارد آن دين و مذهبي را كه مي پسندد اختيار كند. او هميشه از اينكه در قانون اساسي ، اسلام دين رسمي معرفي شده بود، ناراضي بود و مي گفت: اين بر خلاف حقوق بشر است. ✍🏻(خاطرات شاهپورغلامرضا پهلوي ) 🍃🍂🌹🍃🍂 @zeinab_omeabiha