#پارت342
💕اوج نفرت💕
ناخواسته دوباره نفرت تمام قلبم رو گرفت فردا باید طوری حرف بزنم که انتقام تمام این سال ها رو از شکوه بگیرم کاری هم بکنم که احمدرضا دیگه فکر من رو از سرش بیرون کنه و بره.
صدای در اتاقم بلند شد و بلافاصله علیرضا گفت
_ بیداری?
نشستم و دستی به لباسم کشیدم
_بیدارم بیا تو
در رو باز کرد و اومد داخل به ستون در تکیه داد
_بی خوابی زده به سرم گفتم بیداری با هم چای بخوریم.
ایستادم و سمتش رفتم
_چایی گذاشتی?
_ دیگه تو بزار
خندم گرفت
_پس نگو با هم چای بخوریم بگو حالا که بیداری بلند شد برام چایی بزار
دستش رو پشت کمرم گذاشت کمی به جلو هول داد
_ برو کم حرف بزن
سرعت اضافه شده به قدم هام برای فشار دست علیرضا روی کمرم رو کم کردم و به آشپزخونه رفتم با صدای کنترل شده بلندی گفتم
_حالا که بیداری بگو به چی فکر می کنی که با چشم باز خوابیده بودی
کتری رو برداشتم تا داخلش آب بریزم.
_ به خواستگارهای تو
با حرفی که زد یک لحظه شوکه شدم و کتری از دستم افتاد باعث شد تا شیرش کنده بشه
امکان نداره از حرف پروانه با اطلاع باشه چون اونها هنوز توی فکر جدایی هستند این فکر فقط مطمئنم که تو ذهن پروانه جرقه زده.
درمونده به آبی که کف آشپزخونه ریخته بود نگاه کردم علیرضا ایستاد و آشپزخانه اومد.
شرمنده لب زدم:
_ ببخشید شکست.
ابرو هاش رو بالا داد
_انقدر هولی!
متعجب گفتم
_برای چی?
_ برای شوهر کردن
با تشر گفتم
_ نخیر
دستش رو به نشونه تسلیم بالا برد
_ باشه چرا میزنی شوخی کردم.
عصبی از کنارش رد شدم در اتاق رو محکم به هم کوبیدم. روی صندلی نشستم و تند تند نفس کشیدم سرم رو روی میز گذاشتم آروم باش چرا انقدر به هم ریختم
یعنی به غیر از پروانه این پیشنهاد رو کی به علیرضا داده چرا تو این چهار سال این اتفاق نیفتاده شاید افتاده و عمو اقا به من نمی گفته.
چشم هام رو بستم و ناخواسته به چهار پیش سفر کردم.
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
🔻مشارکت در برپایی موکب حضرت رقیه (س) در مرز میرجاوه جهت خدمت رسانی به زوار پاکستانی در اربعین
شماره کارت:
6063731181316234
6104338800569556شماره شبا:
IR710600460971015932937001به نام هیئت حضرت رقیه(س) ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حسابهای حقوقی محدودیت دارد، از هر برنامهای دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت.
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
اول از همه بزرگوارانی که محبت کردند و برای موکب مرز میرجاوه اومدن پای کار سپاسگزارم❤️🙏
عزیزانی که دستشون به دهنشون میرسه و وضع مالی مناسبی دارند از این مورد ویژه حمایت کنن ! چه جایی بهتر از مرز پاکستان و پذیرایی از زائری که بدون امکانات ۳۵۰۰ کیلومتر رو با اتوبوس طی میکنه و تمام سختی راه رو تحمل میکنه تا خودش رو به پیاده روی اربعین برسونه😭
لطفاً بعد واریز رسیدتون رو به آیدی زیر بفرستید:
@Mehdi_Sadeghi_ir
💕 اوننفرت💕
سلام
اینرمان۸۲۴ پارت هست. و کامل شده
اگر مایل به خوندنادامهی رمان به صورت یکجا هستید باید حق اشتراک رو پرداخت کنید.
مبلغ ۴۰ هزار تومنبه اینشماره کارت ارسال کنید.
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمهعلیکرم.
بانک اقتصاد نوین
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید
@onix12
لازم به ذکر است که رمان تا پارت آخر تو این کانال پارتگذاری میشه
قوانین❌
بعد از خرید:
این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه
کپی پیگرد قانونی و الهی داره.
رمان رو برای کسی نفرستید.
نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن
نقد نمیپذیرم❌
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
🔻مشارکت در برپایی موکب حضرت رقیه (س) در مرز میرجاوه جهت خدمت رسانی به زوار پاکستانی در اربعین
شماره کارت:
6063731181316234
6104338800569556شماره شبا:
IR710600460971015932937001به نام هیئت حضرت رقیه(س) ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حسابهای حقوقی محدودیت دارد، از هر برنامهای دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت.
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
اول از همه بزرگوارانی که محبت کردند و برای موکب مرز میرجاوه اومدن پای کار سپاسگزارم❤️🙏
عزیزانی که دستشون به دهنشون میرسه و وضع مالی مناسبی دارند از این مورد ویژه حمایت کنن ! چه جایی بهتر از مرز پاکستان و پذیرایی از زائری که بدون امکانات ۳۵۰۰ کیلومتر رو با اتوبوس طی میکنه و تمام سختی راه رو تحمل میکنه تا خودش رو به پیاده روی اربعین برسونه😭
لطفاً بعد واریز رسیدتون رو به آیدی زیر بفرستید:
@Mehdi_Sadeghi_ir
هدایت شده از حضرت مادر
🗓 15مردادماه
#سالروزشهادت
#ختمدهصلواتیکحمدوتوحید
هدیه به
#شهیدعباسبابایی
✍از شهید بابایی پرسیدند :
عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟!
گفت :
به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی
جز خدا وارد نشود ..🌱
#خلبانشهیدعباسبابایی...
﷽
#صدقهاولماهصفر
💢امشب اول ماه صفر هست💢
🔹صدقه و خواندن دعای هر روز ماه صفر فراموش تون نشه
⤵️ اولین روز ماه صفر برای دفع بلا
حتماً نماز اول ماه قمری رو بخوانید وصدقه بدهید
تا از سنگینی ماه صفر و بلاها
و اتفاقات بد ایمن باشید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی عزیزان اگر بیشتر جمع شد برای کارهای خیر دیگه ای هزینه میشه https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س) صدقه اول ماه فراموش نشه اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
زینبی ها
﷽ #صدقهاولماهصفر 💢امشب اول ماه صفر هست💢 🔹صدقه و خواندن دعای هر روز ماه صفر فراموش تون نشه ⤵️ ا
صدقه اول ماه فراموش نشه
دوستان اگر موافق باشید صدقه ها برای زائران اربعین هزینه بشه
#پارت325
💕اوج نفرت💕
سفره رو پهن کرد و با عشق نگاهم کرد.
_بخور عزیزم
_ آقا میگم کار اشتباهی نکردیم.
ابرو هاش بالا رفت ادامه دادم
_ اینکه سفرمون رو جدا کردیم.
_نه تو زن منی و همه باید زن من رو بپذیرن باید قبول کنن دیر یا زود مامان کوتاه میاد میفهمه که جای تو توی قلب منه باید تو رو دوست داشته باش. اگر نتونه کوتاه بیاد من رو از دست میده.
_ یعنی واقعا شما مادرتوت رو ترک می کنید.
سرش رو پایین انداخت و گفت
_ من هم تا یک زمانی میتونم طاقت بیارم اگر ببینم نمیتونه با تو کنار بیاد یه خونه اجاره می کنم از این جا میریم دوتایی آروم با هم زندگی میکنیم. تو فقط احترامش رو نگه دار.
احمدرضا گاهی هم به من ابراز علاقه میکرد. به من اطمینان میداد که من رو بیشتر از هر کسی دوست داره. شاید حق با علیرضا ست من احمدرضا رو تو شرایط بدی گذاشتم . شاید هر کس دیگه هم بود تو اون شرایط می بخشید.
باز هم نبرد بین عقل و دل
نگار فکر احمدرضا رو از سرت بیرون کن. دنبال توجیه کردنشی?
اگر فقط یکم اصرار میکرد قبول میکردم تا شکایتم رو پس بگیرم.
تلاش کن کسی که تو رو پس زده تو قلبت نگهش نداری
احمدرضا با عشقمون معامله کرد
صدای در اتاق بلند شد بدون اینکه سرم رو از روی میز بر دارم گفتم:
_ بیا تو
در باز شد سرم رو بلند کردم سینی توی دستش بود که بخار از استکان های داخلش بلند میشد.
_ تو چی آب جوش اوردی?
_ قابلمه
_ببخشید عصبی بودم.
_وقتی عنوان کردن خودم هم بهم ریختم.
نگاه از نگاهش گرفتم
_ نمی خوای بدونی کیا هستند?
_ اصلاً مهم نیست
_ بالاخره چی? تا کی میخوای بشینی غصه بخوری.
اروم دستم رو بالا آوردم و روبروی علیرضا گرفتم.
_ خواهش می کنم تمومش کن.
اخم کمرنگی بین ابروهاش نشست.
_ چرا نمیذاری حرفم تموم بشه
_چون می دونم می خوای چی بگی
دلخور نگاهم کرد.
_ میخوای بگی زندگی ادامه داره. باید فراموشش کنی. باید شاد به زندگی ادامه بدی.
بغض تو گلوم گیر کرد.
_ ولی علیرضا الان برای این حرفها خیلی زوده.
_زوده?
_ چون من خستم
دست به سینه شد
_ اتفاقا خوبه از خستگی در می آی
_ الان آمادگی اش رو ندارم
نگاهش رنگ تهدید گرفت
_نگار فردا چی میخوای بهشون بگی?
دلخور گفتم:
_به من شک داری?
تن صداش رو بالا برد
_ آره چون عاشقی.
_نیستم. دیگه تموم شده
_ به تموم شدنش شک دارم. چون وقتی اسمش میاد رنگ نگاهت عوض میشه.
_ باید تموم شه چون مادرش رو ترجیه داد .چون حتی یه ذره هم اصرار نکرد
نفس سنگینی کشید
_فردا جواب نه قطعی من رو میشنون بهشون میگن اگه یه بار دیگه ببینمتون اون وقت هیچ تضمینی نیست که دوباره شکایت نکنم. علیرضا مطمعن باش برگشتی در کار نیست.
لحنش عوض شد
_نگرانتم. دلم نمیخواد دیگه تو اون شرایط ببینمت.
به چایی اشاره کرد
_بخور از دهن افتاد
لیوان چایی رو برداشتم و به لب هام نزدیک کردم
_میگم نگار نظرت چیه یه مدت تفریحی بریم المان هم من مادربزرگم رو میبینم هم تو خاله ی مامان رو.
لیوان رو پایین اوردم و نگران نگاهش کردم
_نه.من دوست ندارم.
سرش رو پایین انداخت
_دوست نداری به خاستگار هات فکر کنی. دوست نداری سفر بری. دوست نداری...
خیره نگاهم کرد
_بهم حق بده که بد فکر کنم.
لب هام رو بهم فشار دادم
_شاید یه مدت بگذره باهات بیام
_وقتی نیست اخه دو ماه دیگه دانشگاهت شروع میشه بعدش هم که نه ماه درگیری.
هر چی التماس داشتم تو نگاهم ریختم
_من نمیتونم. فعلا امادگیش روندارم.
نفس سنگینی کشید و لیوان چاییش رو برداشت
_هر جور راحتی
_نگران لب زدم
_تنهایی میری?
سرش رو بالا داد و چاییش رو یکجا سرکشید. لیوان رو توی سینی گذاشت.
_یا با تو میرم یا نمیرم یک ثانیه هم تنهات نمیزارم.
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
💕 اوننفرت💕
سلام
اینرمان۸۲۴ پارت هست. و کامل شده
اگر مایل به خوندنادامهی رمان به صورت یکجا هستید باید حق اشتراک رو پرداخت کنید.
مبلغ ۴۰ هزار تومنبه اینشماره کارت ارسال کنید.
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمهعلیکرم.
بانک اقتصاد نوین
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید
@onix12
لازم به ذکر است که رمان تا پارت آخر تو این کانال پارتگذاری میشه
قوانین❌
بعد از خرید:
این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه
کپی پیگرد قانونی و الهی داره.
رمان رو برای کسی نفرستید.
نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن
نقد نمیپذیرم❌
﷽
#صدقهاولماهصفر
💢امشب اول ماه صفر هست💢
🔹صدقه و خواندن دعای هر روز ماه صفر فراموش تون نشه
⤵️ اولین روز ماه صفر برای دفع بلا
حتماً نماز اول ماه قمری رو بخوانید وصدقه بدهید
تا از سنگینی ماه صفر و بلاها
و اتفاقات بد ایمن باشید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی عزیزان اگر بیشتر جمع شد برای کارهای خیر دیگه ای هزینه میشه https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س) صدقه اول ماه فراموش نشه اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج