eitaa logo
اگر الگو زینب "س" است...💞💞
114 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابوالفضل امیرخانلو 8 ساله . پایه دوم. @zeinabion98
(۶) گواهی می‌دهم برای او که اوست خدایی که قُدس و پاکی و منزّه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیت را فرا گرفته است. او که دستورش را بدون مشورتِ مشورت‌کننده‏‌ای اجرا می‌کند و در تقدیرش شریک ندارد و درتدبیرش کمک نمی‌شود. عشق_شیعه_علی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
«پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: یا عمّار! اِنْ رَأَیتَ علیاً قَد سَلَکَ وادیاً و سَلَکَ الناسُ وادیاً غیرَهُ فَاسلُکْ مَعَ عَلِیٍّ وَدَعِ الناسَ. عمار! هر وقت دیدی که علی(ع) تنها به راهی می‌رود و همة مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی(ع) می‌رود. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٣ ـ تاریخ بغداد، ج ١٣، ص ١٨٧) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
قسمت پانزدهم خرمن را با شن آهنی که وسیله‌ای است برای جدا کردن کاه از گندم، می‌کوبیدیم و با گاوآهن رویش می‌چرخیدیم تا محصول از کاه جدا شود. وقتی خرمن زیر پای گاوها خوب کوبیده می‌شد، گندم‌ها را هوا می‌کردیم تا باد، کاه را از محصول جدا کند. بعد محصول را توی گونی و هور می‌ریختیم، سرش را می‌بستیم و می‌دوختیم. پدرم وقتی کار کردن مرا می‌دید، می‌خندید و می‌گفت: «فرنگیس، تو از کار نمی‌ترسی، کار از تو می‌ترسد!» دو تا سیاه‌چادر روی زمین پهن می‌کردیم. گندم‌ها را توی تشت می‌ریختیم و می‌شستیم و بعد که آبش می‌رفت، روی سیاه‌چادر پهن می‌کردیم تا خشک شود. بعد گندم‌ها را می‌بردیم مکینۀ کردی (آسیاب) تا آرد کنیم. کنار مکینه می‌نشستم. گندم را از بالا توی مکینه می‌ریختیم و زیر مکینه کیسه می‌گرفتیم تا از آرد پر شود. با زجر بزرگ شدم و سختی زیاد کشیدم. زرنگ بودم، اما کم‌حرف. سالی یک بار هم لباس نمی‌خریدیم. لباسم همیشه کهنه و پر از وصله بود. گاهی این وصله‌ها آن‌قدر زیاد می‌شد که انگار لباس چهل‌تکه تنم است. کفش‌های لاستیکی‌ام پاره که می ‌شد، خودم پینه می‌کردم. کم‌کم بیشتر کارهای بیرون از خانه را من انجام می‌دادم. درو می‌کردم، نان می‌پختم، گاوها و گوسفندها را به چرا می‌بردم، کشاورزی می‌کردم، بذر می‌کاشتم، علف‌ها را وجین می‌کردم و حتی چغندرکاری و برداشت چغندر. هر کاری از دستم برمی‌آمد، انجام می‌دادم. گاهی برای سوخت منزل، از کوه «چیلی» می‌آوردیم. منطقۀ ما پر از درختچه‌های کوهی است. مهم‌ترینش بلوط است. وقتی می‌خواستم برای آوردن چیلی بروم، اول تبر تیزی انتخاب می‌کردم و به سمت کوه راه می‌افتادم. با تبر، چوب‌های خشک بلوط را می‌شکستم. صدای تبرم در کوه می‌پیچید و از اینکه صدای دست خودم را توی کوه می‌شنیدم، خوشم می‌آمد. بعد شروع می‌کردم به بستن شاخه‌ها به همدیگر. کولۀ شاخه‌ها، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. با طناب، چوب‌ها را محکم می‌کردم. چیلی‌ها را روی کولم می‌گذاشتم و سر طناب را دور گردنم محکم می‌کردم. تبرم را دست می‌گرفتم، یاعلی می‌گفتم و راه می‌افتادم سمت پایین. وقتی به ده می‌رسیدم، از نفس می‌افتادم. اما وقتی می‌دیدم مردم با تعجب به کوله‌بارم نگاه می‌کنند، می‌دانستم زحمت زیادی کشیده‌ام. به خانه که می‌رسیدم، مادرم دست‌هایش را بلند می‌کرد و می‌گفت: «خدایا شکرت، از صد پسر کاری‌تر است! خدایا شکرت، برای این دختر.» بعضی وقت‌ها هم برای پنبه‌چینی به روستای گورسفید می‌رفتیم. پارچه‌ای به کمرم می‌بستم و تند‌تند پنبه می‌چیدم. تا غروب، دامن دامن پنبه می‌چیدم. غروب می‌دیدم یک گونی بزرگ پر شده است. گاهی هم می‌رفتم و برای مردم وجین می‌کردم. یا چغندر می‌چیدم و دستمزد می‌گرفتم. خیار و پنبه می‌چیدم و هر کار مردانه‌ای انجام می‌دادم تا پولی به دست بیاورم. وقتی خسته از کار روزانه، صاحبکار دستمزدم را می‌داد، خوشحال تا خانه می‌دویدم. حتی گاهی صاحبکارها اجازه می‌دادند یکی دو دانه خیار و گوجه‌ هم وسط کار بخورم. همان‌جا، بدون اینکه آن‌ها را بشویم، می‌خوردمشان. بهار، وقت رسیدن نعمت بود. دشت و کوه پر می‌شد از شنگه و کنگر و پاغازه و گیاهان دیگر. وقتی برای چیدن کنگر و گیاهان کوهی می‌رفتیم، همیشه بار من بیشتر و بزرگ‌تر از بقیه بود. وقتی با بار گیاهان خوراکی به خانه برمی‌گشتم، تا چند روز از همان گیاه‌ها می‌خوردیم. فصل بهار برای ما فصل خوبی بود؛ چون خیلی از گیاهانی را که می‌توانستیم به عنوان غذا درست کنیم، خودمان از کوه می‌کندیم و بابتش پولی نمی‌دادیم. بهار بود و صحرا پر از گل و سبزه شده بود. طرف ظهر بود و داشتم توی سبزه‌ها بازی می‌کردم که مادرم صدایم زد و گفت: «فرنگ بیا. گوسفندها دارند بچه به دنیا می‌آورند.» با خوشحالی رفتم و کنار دست مادرم ایستادم. مادر و پدرم به گوسفندی که داشت بچه‌اش به دنیا می‌آمد، کمک می‌کردند. بزغاله که دنیا آمد، از خوشحالی دست زدم و به بزغاله نگاه کردم. بزغاله که دنیا آمد، آرام‌آرام سرپا ایستاد و سعی کرد راه برود. بزغالۀ قشنگی بود. بزغاله هی می‌افتاد و هی بلند می‌شد. چشم‌های درشت و قشنگی داشت. آن‌قدر قشنگ بود که خوشم آمد برای خودم نگهش دارم. به پدرم گفتم: «این بزغاله مال من باشد؟» @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 🕯 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯السلام علیک یافاطمه المعصومه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*کلیپ از شبکه سه پخش شده و درمورد تبلیغ واقعه عظیم عید غدیر است الله اکبر واقعا هزاران بار باید آن را گوش کرد. تبلیغ عید سعید غدیر جزووظائف اصلی ماست وانتشاراین کلیپ صدقات جاریه محسوب میشود* @zeinabion98
4_5856937276809939146.mp3
9.27M
🌸 (ع) مژده بدید شب شادی شد ابن الرضا اَبَالهادی شد 🎤 @zeinabion98
❌شبهه: در جمله " من کنت مولاه فهذا علی مولاه" علامه امینی در کتاب الغدیر 27 معنا برای مولا بیان می کند ولی معنی خلیفه در آنها دیده نمی شود، پس مولا به معنای دوستی با علی است. ✅جواب: علامه امینی 27 معنا برای مولا بیان می کند و احتمال هر معنا را یکی یکی و با دلیل رد می کند و با بررسی قرینه هایی که در کلام پیامبر (ص) است فقط یک معنا را در رابطه با "مولا" درست می داند، علامه می گوید: در آغاز واقعه غدير كه پيامبر خدا صلی الله عليه و آله به مردم می فرمايد: 🔆"ألست اولی بكم من انفسكم" (آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم و بر شما ولايت مطلقه ندارم؟) در این جمله از لفظ "اولی" به معنای سزاوارتر و ولی و سرپرست استفاده نموده اند، سپس پیامبر (ص) می فرمایند: 🔆"من كنت مولاه فعلی مولاه" (هركس كه من مولای اويم، علی مولای اوست) پشت سر هم آوردن این دو جمله، نشانگر آن است که معنای "مولی" در هر دو جمله یکی است و "مولا" در هر دو جمله به معنای ولایت مطلقه و سرپرست است. اين مطلب را بسياری از علمای شيعه و اهل سنت نقل كرده اند. ✅ پس پیامبر(ص) با بیان (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) در حقیقت شأن امامت علی (ع) را به مردم خبر دادند، مقام امامت، هم شامل جانشینی پیامبر خداست و هم دارای عصمت است و هم بر مردم سزاوارتر از خودشان است. 💚💚💚💚💚💚 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍂 📤پرسش کاربر در گروه: سلام، دف زدن در مولودی ها چه حکمی دارد؟ 📤پاسخ: سلام علیکم از نظر برخی مراجع، استفاده از آلات موسیقی به صورت مطلق حرام است، لذا دف زدن هم حرام است. اما برخی دیگر از مراجع؛ حکم دف زدن را بستگى به چگونگى استفاده از آن می دانند و می گویند: اگر زدن دف به نحو لهوى و مطرب باشد و موجب کشیده شدن انسان به سمت بى‌بندوبارى و بیهودگى شود، حرام است. اما به‌ طور کلی استفاده از دف در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) مناسب نیست، حتی اگر از نوع حلال باشد و باید سعی کنید تا قداست و مقام اهل بیت(علیهم السلام) مراعات شود.   نظر مراجع عظام نسبت به دف زدن:👇 ✍ آیه الله خامنه‌ای، فاضل لنکرانی، نوری همدانی: اگر دف زدن به نحو لهوى و گمراه کننده از راه خدا باشد، حرام است. ✍ آیات عظام: سیستانی، مکارم، وحید، صافی گلپایگانی : جایز نیست. ✍ آیه الله شبیری زنجانی : نواختن و گوش کردن به موسیقی که عرفاً مطرب باشد، جایز نیست. 📚منبع:  استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، شبیری زنجانی، صافی گلپایگانی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست. @zeinabion98
🍂🍂حکم اپیلاسیون🍂🍂 پرسش آیا بدن جایز است؟ پاسخ طبق نظر تمامی مراجع تقليد كردن و دست زدن به عورت ديگري (به غير از همسر) جايز نيست و حرام مي باشد. اپیلاسیون نیز با لحاظ دو شرط جایز است: اول اینکه این کار ضرری نداشته باشد. که تشخیص این ضرر نداشتن به عهده ی خود شخص یا متخصصان می باشد. دوم اینکه مستلزم کار حرامی نباشد؛ یعنی نگاه یا لمس حرام در بین نباشد. اما اگر ضرر داشته باشد یا مستلزم نگاه حرام باشد اشکال دارد. در نتیجه عورت جایز نیست،چون مستلزم نگاه حرام است ولی زایل کردن موهای زیر بغل و مانند آن، به وسیله ی هم جنس مانعی ندارد. 📚استفتائات آيت الله مكارم شيرازي. ✅ کانال احکام تخصصی بانوان @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زینب محمدی دینانی ۱۳ ساله از استان اصفهان @zeinabion98
نقاشی غدیر محمدعلی آقا ۸ ساله از خوی @zeinabion98