eitaa logo
زندگی به رنگ خدا❤
164 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
45 فایل
‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کاری مى كردن دکترا، سید به هوش نمی ‌اومد. اگر هم می اومد.. یه یازهرا (س) می‌ گفت؛ دوباره از هوش می‌ رفت😔. کمی آب زمزم با تربت به دستم رسیده بود، با هم قاطی کردم مالیدم رو لبای سید.🍃 چشماشو باز کرد وگفت: این چی بود؟ گفتم: آب... گفت: نه آب نبود، ولی دیگه این کارو نکن..!😔من با مادرم تو کوچه های مدینه بودیم😭،تازه راز یازهرا(س) گفتناشو فهمیدم.💔 #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌹 @zeinabion98
#شهدا 🔹بیشتـر وقت ها لباس پوشیدنش👨✈️ جوری بود که تیپ و ظاهرش مثل #بچه‌های_جنگ باشد... 🔸ولی آن روز شلوار کتان👖 پوشیده بود و خیلی #شیک شده بود. جلو رفتم و گفتم: #سید! شما هم ؟! سید گفت : به نظر تو از لحاظ شرعی اشکالی داره⁉️ 🔹گفتم: نه! گشاده، هیچ علامتی هم نداره❌ ولی برای #شما خوب نیست. گفت: میدونم؛ ولی امروز رفته بودم با یه سری از #جوون ها فوتبال بازی⚽️ کنم! بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به #هیئت. 🔸بعد هم گفت: «وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون👥 باهاشون حرف میزنی بیشتر حرفت رو #قبول میکنند.» ✍ راوی : دوست شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌷 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
💔 : سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاری‌ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو. منبع:خاطراتی از همسر شهید_سایت شهید آوینی @zeinabion98
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟! گفت: بگذار گردن تو باشد.😉 بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است. اما سید کمی آن طرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد.😊 🕊🌹 @zeinabion98