واکنشها به یادداشت پیشین
از واکنشهای مثبت به یادداشتِ پیشین(۹ دی روز عبرت) با سپاس میگذرم. بویژه از آن استادان آزاداندیشی که به هزینه حقگویی آگاهند و با نشان "لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ " مفتخرند.
اما چند تن از چهرههای روحانی بهجای نقد متن، تا توانستند به شخصیتِ من و نیتام تاخته و جانم را با توهین نواختهاند. آنان بی محابا مرا مرتکب گناهینابخشودنی(!)، مسلوب التوفیق(!) و مستحق توبه دانسته! و نسبت به عاقبت به خیریام نگران شدهاند! بی آنکه یککلمه بگویند کجای سخن خطا است. در این واکنشهای احساسی( اگر نگویم کاسبانه) حتی یک جمله از متن، مورد نقادی قرار نگرفته و انصاف، منطق و بهره هوشی آنچنان غایب است که گویی آن واکنشگَران، حتی زحمتِ یکبار خواندنِ درستِ متن را نیز به خود ندادهاند به گونهایکه عنوان موضوع مرا را نیز به "ناخرسندی دیکتاتورها از مرگ دیکتاتورهایدیگر " تغییر دادهاند! در صورت نیاز، جملههایی از پیامشان را در این صفحه منعکس خواهم کرد تا خوانندگان عزیز شیوه نقد آنان را خوب بشناسند.
( اگر عمری باشد در این باره بیشتر خواهم نوشت)
۴۰۳/۱۰/۱۲
زینالعابدین صفوی
@zeioddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
آیا "دیکتاتور" نام دیگرِ شماست؟
در سالگرد اعدام صدام (۹ دی) وقتی نوشتم" دیکتاتورها از بازخوانیِ سرنوشتِ دیکتاتورهای دیگر چندان خندان نمیشوند" این سخنِ درست بر چند تن درشت آمد و به گمانه بَدشان بهانهای خوب یافتند و بدبینانه نوشتند که" به چه حق نظام مقدس اسلامی را دیکتاتور خواندهای؟"(!)
در آن جملهام نه اشکالی موجود بود و نه مصداقی مذکور. اما اکنون با این دشنامها، هم مصداق دیکتاتور معلوم شد و هم مفهوم سخنم اثبات. آری ضمیر مرجعخود را پیدا کرد و "آفتاب آمد دلیل آفتاب" و فریاد از کسانی برخاست که گویا "دیکتاتور" نام دیگرِشان، و با نام پدرِ شان است!
به یاد آن اجیرِ کم سواد افتادم که شعارهای"مرگ بر دیکتاتور" را به "درود بر دیکتاتور" تغییر میداد! بنده خدا گمان میکرد که "دیکتاتور" نام دیگر شاه است!
تاکنون از کلمه "دیکتاتور"ذهنم به سوی خودکامگان خونریزی چون "چنگیز"، "هیتلر"، "استالین"، "پینوشه"، "میلوشویچ"، "قذافی" و "صدام"می رفت. اما امروز دیکتاتورهای کوچکی را یافتهام که به جای "خون"، "آبرو" میریزند و سِلاحی جز توهین و چماقی جز تکفیر ندارند و با احساس کمترین زاویهای، رقیب و رفیق را چون شِمر میشمارند و به شمشیر میزنند.
ای هتاکان! به راستی اگر دیکتاتور نیستید، چرا وقتی اشارهای به سرنوشت صدام میکنم شما عصبانی میشوید؟ چرا وقتی از غرامتهایجنگ میپرسم، شما پرخاش میکنید؟ چرا وقتی واژه "دیکتاتور"را بهکار میبرم شما دچار "اورتیکاریا" میشوید؟! چرا هر کلمه و جمله دوپهلو، فقط به پَهلُویِ شما بَر میخورد؟ چرا از "نکوهش دیکتاتورها" شما به خود میپیچید؟ آنچه میتواند نظام را دیکتاتور معرفی کند نه گفتارهای من، بلکه همین رفتارهای شماست.. کلام و نامتان را در این صفحه خواهم آورد تا فرهیختگان، ادب و منطقتان را بسنجند و دلسوزانِ عاقل، آسیبهای درونی نظام را بهتر بشناسند.
(اگر عمری باشد از این دیکتاتورها باز خواهم نوشت)
۴۰۳/۱۰/۱۶
زینالعابدین صفوی
@zeioddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
#هر_حکومتی_انحراف_پذیر_است
#دیکتاتور_های_کوچک_و_علائم_دهگانه
... و اما کربلای پنج !
۱۹ دی سال ۵۶ روز قیام خونین مردم قم بود که سرآغاز انقلاب شد.۱۹ دی ۶۴ آغاز اعزامهای داوطلبانه رزمجویان "راهیان کربلا" بود که آغاز اعزامهای رقابتی شهرها شد و جبهههای جنگ ایران را آنچنان تقویت کرد که پس از یک ماه منجر به عملیات پیروزمندانه و افتخار آمیز (والفجر۸) و تصرف بندر فاو عراق شد و میتوانست جنگ را به پایان برساند.
۱۹ دی سال ۹۵ مرحوم هاشمی رفسنجانی از دنیا رفت. نقشهای پر رنگ و چندگانهاش در نوبتهای گونهگون، هنوز بحثها میانگیزد. زاویه گیری اختیاری و انزوای اجباریاش از عبرتهای بزرگ معاصر است.و فاصله معنا دارش محبوبیت او را از جبههای به جبهه دیگر منتقل کرد و مرگ او نیز مانند زندگیاش، بسی پر سر و صدا شد.
اما ۱۹ دی ۱۳۶۵ روز دیگری است. بزرگیِ این واقعه را رزمندگان راستین جنگ، بهتر میشناسند. آنها که در بطن کارزار کربلای ۵ حاضربودند و خاکِ خونرنگِ شلمچه را با آتشو خون درنوردیدهاند.
چگونه فراموش کنیم چنان روزگاری را که انبوهی از جوانانِ فداکارِ وطن از وحشتبار ترین موانع نظامی گذشنند و با نثار جان خود به دروازههای شرقیِ بصره رسیدند.
در آن عملیات نیروهای دو طرف با تمام توان به نبرد پرداختند و تنها، ماشین جنگی دشمن نبود که ضربه اساسیخورد! بلکه ما نیز دهها هزار جوان نازنین را در آن قربانگاه فدا کردیم. این نوع پیروزیها خود از عوامل شکست است! گرچه محسن رضایی تصویب قطعنامه ۵۹۸ را نتیجه این عملیات موفقیت آمیز میداند. البته او نمیگوید که چرا مقامات ایران این قطعنامه را همان موقع -که ایران در موقعیت برتر بود- نپذیرفتند و پذیرش آن را تا سال۶۷ -سال ضعف جبهههای ما- به تعویق انداختند(!) آیا تاریخ خواهد نوشت که آن هزینهها را کدامین دستها بر کدامین گردنها انداخت و زخم و رنج آن نبردها را بر دوش و پشت چه انسانهای صاف و بی ادعایی نهاد. کدامین کمرها را خم کرد و کدامین خانهها را فرو ریخت؟
آیا فداکاریهای آن پاکدلان در پیچ و خم سیاست، از ذهن ملت پاک خواهد شد؟ آیا تاریخ نیز همچون سیاست آن ضمیرهای بیپیرایه و شهیدان پاکباز را از قلم خواهد انداخت؟(چنین مباد)
۴۰۳/۱۰/۱۹
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
#هاشمی_و_عاقلانه_ترین_خیانت!!
از رشدهای بادکنکی بترسیم!
بالا رفتنهای آسان، معمولاً سرپایینیهای دشواری دارد. از علی (ع) جملهای زیبا منقول است:
"از سربالاییهای آسان بترس! اگر سرپایینیهایش دشوار باشد"*
آنان که خودشان، با زحمتِ خودشان بالا نرفتهاند بیشتر مواظب باشند! بویژه هنگام پایین آمدن!
۴۰۳/۱۰/۲۵
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
*قال ابوالحسن(ع):اتَّقِ الْمُرْتَقَى السَّهْلَ إِذَا كَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً(اصول کافی)
کسانی که دلها را "خالی" میکنند
و
کسانی که دلها را "پر" میکنند!
این روزها که رادیوی ماشینم را درست کردهام پیدرپی میشنوم : "در فضای مجازی دل مردم را خالی نکنید." توصیه زیبایی است برایهمه، بویژه برای "همیشه" که در مقطع حساس تاریخی قرار داریم!
نا امید کردن با "سخن" در فضای مجازی کار غلطی است اما همین "نا امید کردن" با"عمل" آن هم در فضای حقیقی غلطِ بزرگتری است. نا امیدکردن، تنها با " نوشتن" و " گفتن" رخ نمیدهد. بلکه بیشتر در فضای عینی و حقیقی، آنهم با دستورها و اقدامهای غلط اندر غلط اتفاق میافتد. غلط آنجاست "واقعیت"ها را مشروط بپذیریم. مشروط به این که ما را امیدوار کند! در حالی که واقعیت بر دوگونه است. تلخ و شیرین. باید هردو را بپذیریم. و"واقعیت" را با "آرزو" معادلسازی و منطبق نکنیم و خیالات را در جای "واقعیتت" نگذاریم و "غلطِ خودی" را بر "درستِ غیرخودی" ترجیح ندهیم. وگرنه حتی "صداقت" نیز معنا و معیار دیگری خواهد یافت. تنها کسانی صادق شمردهخواهند شد که توهمات خودی را تایید کنند. و کسانی کاذب شمرده خواهند شد که آرزوهای غیر واقعی را نپذیرند!
نا امید کردن تنها از سنخِ سخن نیست اگر میخواهید ملت نا امید نشود به خودیهایتان نیز نهیب بزنید تا مردم را با اعمال خود کمتر برنجانند و دلها را با رویاهای غیرواقعی امیدوار نکنند.به آنها بفهمانید که امیدی که با توهم آید چندان نپاید بلکه امیدها بزداید.
آری در فضای مجازی دل مردم را نباید"خالی" کرد اما در فضای حقیقی نیز نباید دل مردم را "پر" از کینه و عقده کرد!
چرا چراغ موشی برداشتهاید و فقط در "فضای مجازی" دنبال مایوسکنندهها میگردید؟ برای این کار کافیست نگاهی کنید به چهره حرّافانی خُرافی, که با "اَعمال" خود اعتماد اجتماعی را میسوزانند بی آن که اعتمادِ بالادستان را از دست بدهند!
۴۰۳/۱۰/۲۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
#نا_امید_کنندههای_واقعی
#بچهها_مواظب_باشید
زبالههای روزگار
کتاب را زباله کردهاند!
و تو
چه خوب در میان رنج، گنچ یافتی!
"کتابخوانی"ات خجسته باد
"کتابخانه"ات مبارک است!
به جای او که جایتو در این مکان نهاد
دل معلمات شکسته میشود!
۱۴۰۳/۱۰/۲۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
این "سرویس پدرانه"
"تصویر"ی است که
"تصور"اش نیز دردناک است
فکر کنید
این فرشتهها اگر بخواهند خاطره بنویسند
از" پشتیبانیِ" پدر
ازچرخ روزگار
و از کسانیکه امتحان میدهند...
۱۴۰۳/۱۱/۱
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
این کانال تا اطلاع بعدی غیر فعال خواهد بود
۴۰۳/۱۱/۵
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43