eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
853 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/zekrabab125/27209 4 کتاب مجازی=احکام شرعی با چندین مراجع + ویژه مبلغان و مروجان دینی + مجموعه حکایات + 200 داستان حضرت زینب (س) 👆👆
https://eitaa.com/charkhfalak500/28116 🔴🔴 ختم 98 روز سه‌شنبه 👆👆10 ماه شعبان المعظم 🔵 🌈🌈 ختم هفته‌ای از شنبه تا جمعه 👇👇 https://eitaa.com/charkhfalak110/30113 🌈🌈 برای ادامه ختم هفته‌ای☝️کلیک کنید👆 🔵 ♦️ تا جایی که توان دارید وقت دارید این ختمها را در این ماه عزیز دنبال کنید..!!؟؟ برای آماده کردن جسم‌وروحتان خوب است ، و با آمادگی کامل به مهمانی خدا بروید .. ان‌شاءالله ، 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚 ✋سلام دوستان گلم 🔴🔴 این ختم‌ها هرروزه پخش میشود فقط و فقط بخاطر ثوابی برای من و شما ...!!! ✍اینها است، اینها برای آخرتمون میمونه ، 🌺یک وقتی فکر نکنید که من برای لینک کانالم میگم..!!؟ نه نه ✍ شما ختم‌ها را در کانال یا گروهتون و برای دوستانتون با اسم و لینگ خودتون منتشر کنید ... 📚 می‌دونید که تمام مطالب کانالهای من میباشد ..فقط برای رضای خداست ... موفق باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔴🔴 حتما ملاحظه کنید👇کمکهای شما دل چندین مسلمون رو شاد کرده ... خدا تو و خانواد‌ات را خوشحال کند.. آمین https://eitaa.com/charkhfalak110/29392 ♦️♦️گزارش آخرین ماه سال ۹۷ 👆👆 ♦️ماهانه اسفند ماه ۹۷ 💚 همراه با فاکترها و عکسهای خیریه ♦️مرکز دینی وخیریه مهربانی به نیت فرج امام زمان 🔵🔵 https://eitaa.com/charkhfalak110/30139 🔴🔴گوشه‌ای از کمک و فعالیت جدید خیره 👆حتما ببینید، خدا خیرتون بده .. 🔵🔵 ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ سلام دوستان خداجوی کسانی که دوست دارند کمک کنند ، که بتونیم مراسم احیای شب نیمه شعبان را پُرشکوهتر برگزار کنیم ، باعنوان : 🌺 🌺 به شماره کارت جهت واریز نذورات 5047061025171394 واریز کنند. 🙏لطفا پس از واریز جمله 💙 💙 را در گروه مهربانی به نیت فرج و یا به شخص استاد احمد پیروی اعلام کنند با این تلفنها تماس بگیرید 09361791774 09384895966 09333176858 💛💔💛لینک گروه مهربانی به نیت فرج در ( ) 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2413625355Ce43ad1e3bd 💛💔💛لینک گروه مهربانی به نیت فرج در ( )👇👇 https://t.me/joinchat/BDuwikK-DvW2xb4X1rdpJg 🔰 🔰 🔰 🔰 🌻مهربانی ادامه دارد.. https://eitaa.com/charkhfalak110/30439 لینک کمکهای مالی دیروز و امروز برای مراسم احیای شب نیمه شعبان 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : قيام الّليل قُوَّةٌ في الجوارح. «كتاب التَّهجد، ص 184» پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب اعضاي بدن را نيرومند مي سازد 🌺🎊🌺🎉🌺🎊🌺🎉🌺🎊🌺 لینک نمازشب👇در آرشیو https://eitaa.com/charkhfalak500/2727 ✍70فایده و فضلیت در شب ☎️ 😴 لینک نماز شب👇 در مطالب صلواتی https://eitaa.com/charkhfalak110/16809 🔴خداوند همیشه آیلاین هست 🅾کارهای خیرتون رو در پروردگار ذخیره کنید، نماز شب فراموش نشود... التماس دعای فرج اعمال خواب و کلیات نمازشب👆 ♦️💚♦️💚♦️💚♦️💚♦️💚♦️ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 🔰 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
┄┄┅┅✿❀💜♥️❀✿┅┅┄┄ پیشاپیش ولادت حضرت علی‌اکبر (ع) و روز جوان مبارکباد🌺🎉🌷🎊🌺 .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 🔰 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 851 همه در انتظار نامگذارى اولين فرزند امام حسين علیه‌السلام لحظه شمارى می‌كنند. پدر اما در ياد مظلومى است كه در كعبه ولادت يافت و خدا نامش را على گذاشت. اين است كه می‌فرمايد: «خدا هر پسرى به من عنايت كند نامش را على خواهم گذاشت» اين گونه نام «على» و كُنيه «ابوالحسن» براى نور چشمى حسين علیه‌السلام انتخاب شد. اكنون همه او را «على» صدا می‌زدند و با هر ندايى نام على بن ابیطالب عليهماالسلام در دلها زنده می‌شد. پنج سال بعد فرزند دوم امام حسين علیه‌السلام به دنيا آمد كه بار ديگر نام «على» براى او انتخاب شد، و او امام زين العابدين علیه‌السلام بود. بعد از آن سالهاى ديگرى گذشت تا كوچكترين پسر حسين علیه‌السلام شش ماه قبل از عاشورا به دنيا آمد و او را هم «على» نام نهادند. اكنون سه «على» در خانه امام حسين علیه‌السلام بودند: على بزرگتر، على وسط، على كوچكتر اين بود كه لقب «على اكبر» براى آن حضرت انتخاب شد، و «على اوسط» و «على اصغر» به دو برادر ديگر لقب داده شد. 🍃السَّلامُ عَلى اَوَّلِ قَتيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيْرِ سَليلٍ مِنْ نَسْلِ اِبْراهيمِ الْخَليلِ 🍃سلام بر اولين شهيد از نسل بهترين فرزند از نسل حضرت ابراهيم علیه‌السلام ✍منابع 📗امالى صدوق: مجلس ۳۰ 📕كامل الزيارات: صفحه ۲۴۰ 📒الفصول المهمة: صفحه۲۰۹ 📘نور الابصار: صفحه ۱۹۴ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 852 یعقوب لیث صفاری شبی هر چه کرد، خوابش نبرد غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده، او را بیابید پس از کمی جست و جو غلامان بازگشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم اما سلطان را دوباره خواب نیامد، پس خود برخواست و با جامه مبدل از قصر بیرون شد. در پشت قصر خود ناله‌ای شنید که می‌گفت خدایا یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش این چنین ستم می‌شود!!! سلطان گفت: چه میگویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده‌ام، بگو ماجرا چیست؟ آن مرد گفت: یکی از خواص تو که نامش را نمی‌دانم، شبها به خانه من می‌آید و به زور، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار می‌دهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد شاه گفت: هرگاه آمد مرا خبر کن و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت: هر زمان این مرد، مرا خواست به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم. شب بعد، باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت. یعقوب لیث سیستانی، با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید دستور داد تا چراغ‌ها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت. پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست!!! پس، در دم سر به سجده نهاد آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه‌ام صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو، چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟ شاه گفت: هر چه هست بیاور مرد پاره‌ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری مانع اجرای عدالت نشود چراغ که روشن شد دیدم بیگانه است پس سجده شکر گذاشتم اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم اکنون از آن ساعت تا بحال چیزی نخورده‌ام. گر به دولت برسی، مست نگردی مردی گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی اگر یعقوب‌های این زمانه، چراغ خاموش کنند و در پی عدل و انصاف بیفتند! چند صد آقا و آقازاده به زمین می‌افتند؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! حتماً مصلحت نیست که چراغی خاموش شود.!! دزدان دغل، بغل بغل می‌دزدند از گله‌ی اشتران جمل می‌دزدند ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 853 💟 ای مسلمون افتخار کن که شیعه علی هستی 💙 معجزات حضرت رسول (ص) شرح اين واقعه از اين قرار است كه: در يكي از شب هايي كه قرص ماه كامل بود، مشركين جمع شدند و به رسول خدا گفتند: اگر در آنچه مي گويي، صادق هستي ماه را دو نيم كن. رسول اكرم به آنها فرمودند: اگر اين كار را انجام دادم، ايمان مي آوريد؟ گفتند: آري. پس رسول خدا با انگشت مباركشان به سوي ماه اشاره نمودند كه ناگاه ماه منشق و دو نيم شد به صورتي كه كوه حرا از بين دو نيمه آن آشكار بود. قريش گفتند: اين سحر « ابي كبشه » بود. آنگاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا ساحران از خارج بيايند. ببينيم آيا آنها هم اين جريان را ديده اند يا نه؟ چون محمد صلي الله عليه و آله و سلم نمي تواند تمام مردم عالم را سحر كند. ساحران يكي پس از ديگري از راه رسيدند و قريش جريان را از ايشان پرسيدند. گفتند: آري ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد. راجع به همين واقعه است كه خداوند متعال آيات اول سورة مباركه « قمر » را نازل فرمودند. بعد از اين جريان نيز معجزات ديگري به وسيله رسول گرامي اسلام و به اذن خداي متعال صادر شد. تصویر زیر توسط فضاپیمای آپولو ۱۰ از فاصله ۱۴ کیلومتری ماه ونشانه شق القمرروی کره ماه ثبت شده است سازمان فضانوردی " ناسا " به دو نیم شدن کره ی ماه و سپس پیوند خوردن این دو نیمه به یکدیگر پی برد. پایگاه اینترنتی روزنامه ی عربی " الوطن " چاپ آمریکا به نقل از یک محقق اردنی علوم فلکی در این زمینه نوشت: سفینه ی فضایی آمریکایی " کلمنتاین " که سالها در مدار کره ی ماه کار تحقیقاتی انجام می دهد به این نتیجه رسیده است که کره ی ماه صدها سال پیش به دو نیمه ی متساوی تقسیم شده و دوباره به یکدیگر متصل شدند. این محقق اردنی با ارسال گزارشی به ناسا آنان را نسبت به این موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، این پدیده را متعلق به 1400 سال پیش می دانند و مرتبط به معجزه ای از پیامبر اکرم (ص) به نام " شق القمر" است. ناسا هیچ تفسیری برای کشف خود نیافته است. زیرا این اتفاق نادر تا کنون برای هیچ جرم آسمانی به وقوع نپیوسته است. مسافران مکه وشام در مسیر جاده وحتی مردم هندوستان شکافته شدن ماه را دیدندودر بعضی آثار باستانی هند نوشته شده که تاریخ اتمام این بنا زمانی بود که ماه دو نیم شد. تحقیقات سازمان ناسا در خصوص معجزه شق القمر در سال 1968 یک متخصص علوم فضائی به نام joosf morgan به وجود اثرات باقیمانده از شکافی در مدار مرکزی ماه اشاره کرد ،پس از تحقیقات بسیارهیچ دلیلی برای این نوار سیاه که در بعضی سطوح ماه دیده می شد،پیدا ننمود. ♦️ص1
دو سال بعد 1970 پس از بررسی های بسیارمتوجه شد« سطوحی که در مسیراتصال این نوارقرارداشته ولی پیدا نبوده در اثر بعضی تغییرات در زیر لایه ی سطحی پنهان شده است.» در همان سال برای تحقیق بیشتر به ایالت کالیفرنیا رفت ودر کتابخانه ی یکی از اساتیدش،کتابی در خصوص پیامبر اسلام حضرت محمد(صلوات الله علیه واله)به دست آوردکه به زبان لاتین از روی آن نسخه ای دیگر به صورت خطی استنساخ شده بود. قضیه ی معجزه شق القمر را متوجه شد .مورگان پس از تحقیقات در سال 1975رسما در کمیسیون کار شناسی سازمان فضائی ایالات متحده اعلام نمود« این نوار سیاه چیزی نیست جز تغییری که در قرن ها پیش درکره ماه به وسیله معجزه پیامبراسلام (صلوات الله علیه واله)اتفاق افتاده است»طرح موضوع برای سازمان ناسا به سختی قابل درک بود،اما مورگان تحقیقات را ادامه داد ،متاسفانه حدود دو هفته بعد به همراه خانواده اش به صورتی مشکوک در اثر یک آتش سوزی عمدی در منزلشان کشته شدند!!! نشریه الکترونیک is.u.s مقاله علمی دکتر جک فولن . /کتاب نبوئت هیلد-کتاب مخفی یهود-سید علی موسوی مطلق «این کتاب قرن ها در کتابخانه علمی یهود به نام کتاب مرموز مخفی بوده است .» در آیه نهم کتاب مخفی یهود آمده : «صیهراء شاها وسباه(محضر الشهود:وسیباه) وعرق بها وها شاطا وشامعا(محضر الشهود) » ترجمه« درنگ نمود ماه واز میان دو پاره شد واطاعت نمود آن حضرت را وبه هم پیوست». والسلام علیکم و.... منابع :قرآن - تفسیر المیزان /ج۱۹ مربوط به تفسیر سوره القمر نشریه الکترونیک is.u.s مقاله علمی دکتر جک فولن . /کتاب نبوئت هیلد-کتاب مخفی یهود-سید علی موسوی مطلقد: هر سال پنجاه تازيانه به او بزنند ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 854 🍃 دختری یک تبلت خریده بود. 🍂پدرش وقتی تبلت را دید پرسید: وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟ 🍃دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم. 🍂 پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟ 🍃دختر: نه! 🍂پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟ 🍃دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم. 🍂 پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟ 🍃دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم. 🍂پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟ 🍃دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه. 🍂پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت: ✅"حجاب" یعنی همین ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 855 گویند مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند... کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه... اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره. گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه. مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد. گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه... بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!! یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر شویم ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
معرفی کتاب صوتی جدید
‍ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 📚📚📚 🎤🎼🎶 خاطرات جنگ توضیحات : 📒📒📒 دا " داستان زندگی دختری که سراپای آن صبوری و استقامت است. زهرا حسینی دختری که ۵ سال اول زندگی خود را در محله کردنشین رباط در بصره گذرانده بود. او و خانواده اش خودشان را به سختی که رژیم عراق بر آنها تحمیل کرده بود وفق داده بودند. پدرشان همیشه در ماموریت های سری به سر می برد. پس از مدتی رژیم عراق به پدر او مشکوک و او را زندانی می کند و خانواده را مجبور کرده که از طریق مرز آبی به ایران بروند. آنها به کمکدایی، خود را به خرمشهر می رسانند. هنوز چند روزی از اقامت آنها نمی گذرد که رژیم عراق حمله می کند، زهرا در آن موقع ۱۷ ساله بود و همه چیز را می توانست درک کند لذا برای کمک به مجروحین و دفن جنازه ها شتاب می کند یکی از آن جنازه ها پدر بود که با دستهای خود دفن می کند . پس از ۱۱ روز علی (برادرش) شهید شده و غم او دو چندان می شود. در سال ۵۹ طی یک ماموریت امدادی از کر، ستون فقرات، بازو و دست مجروح و مستقیم به بیمارستان خارج از خرمشهر انتقال می یابد. در این هنگام خانواده اش درر یک کمپ در سربندر زندگی خود را می گذراندند تا اینکه پس از مدتی به کمک یکی از آشنایان (محمدی) به تهران می روند. در سال ۶۰ زهرا با حبیب مزعلی، مردی سپاهی و مقید ازدواج می کند. در آن هنگام ترورهای زیادی انجام می گرفت لذا حبیب زهرا را به آبادان برده و ساکن می شوند در سال ۶۱ پسرش عبدالله و پس از یکسال دخترش هدی به دنیا می آید. در سال ۶۳ به تهران برگشته و در آنجا ساکن می شوند ولی زهرا باز هم به عشق خرمشهر زنده و پاینده است . گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند. انسان از خواندن این کتاب و اندیشیدن به کسانی که گزارش کارهایشان در آن آمدگنه است ـ انسان‌های معمولی، کم‌سواد یا بی‌سواد، دارا یا ندار اما بی‌ادعا، با‌ایمان و پاکباز ـ به راز ماندگاری ایران پی می‌برد. ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
#یازدهمین #کتاب_PDF #کتاب_صوتی🎤🎼🎶 #نمایشنامه #دا #سیده_اعظم_حسینی #زندگینامه خاطرات جنگ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
1-Da.mp3
1.52M
کتاب و نمایشنامه صوتی #دا خاطرات سیدزهرا حسینی کارگردان جواد پیشگر #نمایشنامه_رادیویی #قسمت_اول .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
رمان شماره یازدهم👇👆 دختر شینا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ خندید و گفت: «پس چه کار کرده ای؟! چرا در باز نمی شود.» چشمش که به میز افتاد، گفت: «ای ترسو!» دستش را دراز کرد طرفم و گفت: «سلام. خوبی؟!» صورتش را آورد نزدیک که یک دفعه مهدی و خدیجه و معصومه که از سر و صدای سمیه از خواب بیدار شده بودند، دویدند جلوی در. هر دو چند قدم عقب رفتیم. بچه ها با شادی از سر و کول صمد بالا می رفتند. صمد همان طور که بچه ها را می بوسید به من نگاه می کرد، می گفت: «تو خوبی؟! بهتری؟! حالت خوب شده؟!» خندیدم و گفتم: «خوبِ خوبم. تو چطوری؟!» مهدی بغلش بود و معصومه هم از یونیفرمش بالا می کشید. گفت: «زود باشید. باید برویم. ماشین آورده ام.» با تعجب پرسیدم: «کجا؟!» مهدی را گذاشت زمین و معصومه را بغل کرد: «می خواهم ببرمتان منطقه. دیشب اعلام کردند فرمانده ها می توانند خانواده هایشان را مدتی بیاورند پادگان. شبانه حرکت کردم، آمدم دنبالتان.» بچه ها با خوشحالی دویدند. صورتشان را شستند. لباس پوشیدند. صمد هم تلویزیون را از گوشه اتاق برداشت و گفت: «همین کافی است. همه چیز آنجا هست. فقط تا می توانی برای بچه ها لباس بردار.» 💟ادامه دارد... نویسنده: ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت 🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
رمان شماره یازدهم👇👆 دختر شینا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ گفتم: «اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «صبحانه توی راه می خوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم.» سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچه ها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: «شما بروید سوار شوید.» پتویی دور سمیه پیچیدم. دی ماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانه گُل گز خانم و با همسایه دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانه ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گل گز خانم گوشه پرده را کنار زده و نگاهمان می کند و با خوشحالی برایمان دست تکان می دهد. ماشین که حرکت کرد، بچه ها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلی ها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همان طور که رانندگی می کرد، گاهی مهدی را روی پایش می نشاند و فرمان را می داد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش می نشاند و می گفت: «برای بابا شعر بخوان.» گاهی هم خم می شد و سربه سر خدیجه می گذاشت و موهایش را توی صورتش پخش می کرد و صدایش را درمی آورد 💟ادامه دارد... نویسنده: ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت 🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀