eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
852 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
635 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تکنیک_مسیرسبز
💸 بنــامﺧُـُـ﷽ــﺪا 💸 🔮 معجزه کلام، ✍🏼 قبل از اینکه اتفاق بیفتد، باید به زبان بیاورید. 💰 اول بايد باور كرد، بعد ديد. 💰 تلاش مستمر داشته باشيد. 💰 خود را هم فركانس افراد موفق قرار دهيد. 💰 در پروانه شدن خويش باشيد، و براي رويا دزدها و منفي نگرها كر باشيد، زيرا آنها ميخواهند شما را در سطح پايين خود نگه دارند. 💰 اين تجارت به واسطه قانون اهرم از مشاغل انفرادي بيشتر درآمد ميدهد. مشاغل انفرادي به دليل محدوديت زمان،سرمايه.نيروي‌انساني و مكان محكوم به درآمد محدود است. 💰 يا در اين تجارت ٣ سال مستمر فعاليت كنيد، يا ٣٠ سال در شغل‌هاي ديگر به اميد زندگي مرفه تقلا كنيد. شانس يعني تصميم و عملكرد به موقع. اگر امروز به مدت ٣ سال به اين تجارت پولساز تمكين نكنيد. مجبور ميشويد ٣٠ سال به شرايط زندگي تمكين كنيد، ٣٠ سال كار از ٨ صبح تا ٣ بعدازظهر با حقوق زير ۵ ميليون. 💰 علاوه بر "جذب مثبت" بايستي "شغلي قدرتمند" نيز داشته باشيد؛هيچ ثروتمندي با رفتن به همايش‌هاي موفقيت ثروتمند نشده است‼️ 💰 دراین پروژه ميتواند درآمد ٣٠ سال را در ٣ سال برايتان به ارمغان بياورد؛ این طرح دقيقا مانند ماشين قدرتمندي است كه رانندگان ماهر ميتوانند مسير ٣٠ ساله را با آن در ٣ سال طي كنند. 📢 ، ، به امید خدا، تلاش کن، حتما به خواستت میرسی 📣 پیشنهاد منشی 🔴 🔴 ‼️فرصتها زود دیر میشود‼️ 💰 شک نکن 💵میشی @Be_win ☘ مسیرسبز @Be_win_3 ☘مسیرسبز 🚫کپی‌بدون‌لینک‌مجاز‌نیست🚫
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
♣️♣️ رمانهای صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇 https://eitaa
📣 . برای مشهدیای جویای کار ⁉️ ، بعد بابت اینکه در این نكردی ، خییییییییلی میخوری تا بابت كارهايی كه كردی‼️ 💸 💸 💯از 4000 همشهری فعال💯 ❗️ ❗️ ‼️ با 💰 1500000 هزار تومان➕ 9% مــالیات 135000 هزار تـومان جهت برای تمام 💰3جـلسه‌ی 2سـاعتی آمـوزش 💰 بدون و مکانی 💰 پاره وقت با درآمد و 💰نحوه کار بصورت مستقیم و غیر مستقیم 💰 ۲۴ساعته توسط مجرب حرفه‌ایی ✍🏼 نتیجه نهایی ⁉️ اين بـه واســطه از انفرادي بيشتر ميدهد مشاغل انفرادي بدليل‌محدوديت زمان، سرمايه نيروي‌ انــساني و مكان. محكوم به درآمد محدود است 💰 %100 با میگم يا در اين تجارت مستمر فعاليت كنيد، يا در ديگر به اميد زندگي مرفه كنيد 💵 الان و به اگر امروز به مـــدت 3 ســال به اين نكنيد ميشويد 30سال به زندگي تمكين كنيد 30 سال كار از 8 صبح تا 3 بعد از ظهر با حــقوق زير 🎯 کجا میتونید با این گذاری کنید و بگیرید 💰باکمک و خودت طی آینده به حــقوق در ماه برسید ☑️ گلم در ثبت‌ بزن ❗️تا بعدها حسرت نخوری❗️ 💰 شک نکن 💵میشی @Be_win ☘ مسیرسبز 🚫کپی‌بدون‌لینک‌مجاز‌نیست🚫 اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی مدیریت ذکراباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
✨ #بِسْــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ ✨ #قسمت سی و ششم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان
سی و هفتم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: 🔵به قیمت جانم به خدا و اهل بیت پیامبر و حضرت زهرا توسل کردم ... خدایا! غلبه و نصرت از آن توست ... امروز، جوانان این مجلس به چشم قهرمان و الگوی خود به من نگاه می کنند ... کشته شدن در راه تو، پیامبر و اهل بیتش افتخار من است ... من سرباز کوچک توئم ... پس به من نصرتی عطا کن تا از پیامبر و اهل بیتش دفاع کنم ... . در دل، یاعلی گفتم و برخاستم ... از جا بلند شدم و خطاب بهش گفتم: من در حین صحبت های شما متوجه شدم که علم من بسیار اندکه و لیاقت سخنرانی در برابر علمای بزرگ رو ندارم ... اگر اجازه بدید به جای وقت سخنرانی خودم، من از شما سوال می کنم تا با پاسخ های شما به علم خودم و این جوانان اضافه بشه ... با خوشحالی تمام بهم اجازه داد ... یک بار دیگه توسل کردم و بسم الله گفتم ... و شروع کردم به پرسیدن سوال ... سوالات رو یکی پس از دیگری از کتب معروف اهل سنت می پرسیدم ... طوری که پاسخ هر سوال، تاییدیه ولایت حضرت علی و تصدیق اهل بیت بود ... و با استفاده از علم منطق و فلسفه، اون رو بین تناقض های گفته های خودش گیر می انداختم ... جو سنگینی بر سالن حاکم شده بود ... هر لحظه ضربان قلبم شدیدتر می شد تا جایی که حس می کردم قلبم توی شقیقه هام میزنه ... یک اشتباه به قیمت جان خودم یا حقانیت شیعه و اهل بیت پیامبر تمام می شد ... ✍ادامــــــه دارد .... 💰 شک نکن 💵میشی @Be_win ☘ مسیرسبز @Be_win_3 ☘مسیرسبز اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی مدیریت ذکراباد https://eitaa.com/roman_khaneh
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
✨ #بِسْــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ ✨ #قسمت سی و هفتم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنا
سی و هشتم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: 🔵حق با علی است کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ... در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد: خفه شو کافر نجس، یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام خیانت کرده و حقانیت با علی است؟ تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم: دهان نجست رو ببند ... به همسر پیامبر تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ اهل سنت بود ... کافر نجس هم تویی که به همسر پیامبر تهمت میزنی ... . با گفتن این جملات من، مبلغ وهابی به لکنت افتاد و داد زد: من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... . جمله اش هنوز تمام نشده بود؛ دوباره فریاد زدم: همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... . بعد هم رو به جمع کردم و گفتم: مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا حق با علی و خاندان علی است ... پ.ن: به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم ✍ادامــــــه دارد .... 💰 شک نکن 💵میشی @Be_win ☘ مسیرسبز @Be_win_3 ☘مسیرسبز اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی مدیریت ذکراباد
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
✨ #بِسْــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ ✨ #قسمت سی و هشتم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنا
سی و نهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: 🔵سلام خدا بر صراط مستقیم نفس و زبانش بند آمده بود ... یا باید روی منبر به حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه شورش و خیانت کرده بود ... قبل از اینکه به خودش بیاد، دوباره با صدای بلند فریاد زدم: بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ... و به سمت منبر حمله کردم ... یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... . جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، ملتهب شدند و به سمت اون وهابی حمله کردند و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... . جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛ آرام نشده بودند ... رفتم سمت منبر ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... دوباره بسم الله گفتم و توسل کردم و برای اولین بار از پله های منبر بالا رفتم ... . بسم الله الرحمن الرحیم ... سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ... سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ... سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ... سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ... و اما بعد ... . سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ✍ادامــــــه دارد .... ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت https://eitaa.com/roman_khaneh
هدایت شده از انگیزشی و ثروت‌زا 💰💸💰
💎💰 ﷽ 💎💰 ✋ سلام مشهدیای گلم 📌این کانال یک فرصت مناسب برای درآمدزایی‌ست لطفا جهت اطلاع از جزییات با منشی هماهنگ کنین @A_125_Z ای دی با کمترین #سرمايه... #سرمایه‌دار شوید... #تلاش_کن #طلاش_کن💰 شک نکن #میلیونر💵میشی @Be_win ☘ مسیرسبز @Be_win_3 ☘مسیرسبز 🚫کپی‌بدون‌لینک‌مجاز‌نیست🚫 اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی مدیریت ذکراباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
✨ #بِسْــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ ✨ #قسمت سی و نهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان
چهل داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: 🔵صدور حکم مرگ برگشتم خونه ... هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ ... بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش ... فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم ... این نتیجه غرور منه .. . . در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست ... بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل ... چند لحظه صبر کردم ... رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم ... . خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم ... هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود ... همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید ... نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم ... اون عالم نبود ... آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد ... . مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ ... با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق ... . هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم ... . با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا ... اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن ... فکر کردی از پسشون برمیای؟ ... یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن ... . ولو شدم روی تخت ... می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام ... . چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم ... راضیم به رضای تو ... . خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم ✍ادامــــــه دارد .... ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت https://eitaa.com/roman_khaneh