eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
843 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
53👇 یکشنبه👇 https://eitaa.com/charkhfalak500/24267 ختم اذکار 👆شماره 53👆👆 در👇👆 ✍آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 506 دستهايم رو به خداست وقتي حضرت امير (عليه‌السلام) بدنيا آمد، فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان علي (عليه‌السلام) را قنداق مي‌كرد و دستهاي آن حضرت را در قنداق مي‌بست. اما بعد از اينكه فاطمه به سراغ علي (عليه‌السلام) مي‌آمد، مشاهده مي‌كرد دستهاي آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه‌ها هم پاره شده است، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصري محكم آورد دستهاي آن حضرت را محكم‌تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت، حضرت امير (عليه‌السلام) با تكاني، مجدد دستمال‌ها را پاره كرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محكم دست‌هاي حضرت را مي‌بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روي هم، دست‌هاي حضرت را در قنداق مي‌بندد باز حضرت دستان خود را باز مي‌نمايد. آنگاه حضرت علي (عليه‌السلام) به مادر خود مي‌فرمايد. «مادر دست مرا رها كن، دست علي بايد باز باشد كه به درگاه خدا دراز كند» هزار داستان از زندگانی امام علی .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 507 بار خدايا! جمعشان را پراكنده مكن شب بعد از عروسي حضرت فاطمه الزهراء (عليه‌السلام) رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي ديدار وي به منزل علي (عليه‌السلام) آمد، آن گاه از علي (عليه‌السلام) پرسيد يا علي همسرت را چگونه يافتي؟ حضرت عرض كرد: يا رسول‌الله ياور خوبي است در طاعت خدا، بعد از فاطمه الزهراء (عليه‌السلام) پرسيد: فاطمه جان شوهرت چگونه است؟ عرض كرد: شوهر بسيار خوبي است در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي آنان دعا كرد: «بار خداي جمعشان را پراكنده مكن و بين دلهايشان الفت بيفكن و …» [10]. … لذا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اي فاطمه (عليه‌السلام) همانا علي (عليه‌السلام) نزد خداوند بزرگوارتر از هارون است. زيرا، هارون موسي را خشمگين نمود و حال آنكه علي هيچ گاه مرا خشمگين نساخت. سوگند به آنكه پدرت را به حق به پيامبري مبعوث كرد هرگز يك روز هم بر او غصب نكردم و هيچ گاه نگاه ننمودم به چهره علي، جز آنكه خشم از من رخت بربست هزار داستان از زندگانی امام علی .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 508 فراهم شدن آب برای نماز مرحوم شیخ حُرّ عاملی رضوان اللّه علیه ، به نقل از کافور خادم حکایت کند : در یکی از روزها حضرت ابوالحسن ، امام هادی علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و اظهار نمود : ای کافور! آن سطل را پر از آب کن و در فلان محلّ مخصوص که حضرت خود معیّن نمود بگذار ، تا هنگام نماز به وسیله آن وضو بگیرم . و بعد از این دستور ، مرا برای انجام کاری روانه نمود و فرمود : هرگاه بازگشتی ، سطل آب را در همان جائی که گفتم ، بگذار تا برای وضوء گرفتن آماده باشد . کافور خادم افزود : سپس آن حضرت ، چون خسته بود در گوشه ای دراز کشید تا استراحت نماید؛ و در آن شب ، هوا بسیار سرد بود . ولی متأ سّفانه من فراموش کردم که طبق دستور آن حضرت ، سطل آب را در آن محلّ معیّن شده بگذارم . پس چون لحظاتی گذشت ، متوجّه شدم که امام علیه السلام از جای خود برخاسته است و در حال آماده شدن برای نماز می باشد و من - چون سطل آب را فراهم نکرده بودم از ترس آن که روبروی هم نگردیم و احیاناً حرفی به من نزند - مخفی شدم . ولی در پیش خود ، خیلی احساس ناراحتی و شرمساری می کردم ، که چرا آب را فراهم نکرده ام ؛ و به همین جهت می ترسیدم که مورد سرزنش و ملامت حضرت قرار گیرم . در همین افکار بودم ، که ناگهان امام علیه السلام با حالت غضب مرا صدا نمود ، با خود گفتم : به خدا پناه می برم . و هیچ عذری نداشتم که مثلاً بگویم فراموش کردم ؛ و به هر حال پاسخ حضرت را دادم و جلو رفتم . چون نزدیک شدم ، فرمود : ای کافور! چرا چنین کرده ای ، آیا نمی دانستی که من برای وضوء از آب گرم استفاده نمی کنم ؛ بلکه باید آب ، عادی و سرد باشد ، چرا آب را گرم کرده ای ؟! با حالت تعجّب عرضه داشتم : ای مولا و سرورم ! به خدا قسم ، من فراموش کردم که آب در سطل بریزم و حتّی دست به سطل نزده ام . سپس حضرت فرمود : الحمدللّه ، که خداوند متعال در هیچ حالی ما را فراموش و رها نمی کند و ما نیز سعی کرده ایم تا مستحبّات الهی را نیز انجام دهیم و در هیچ حالی آن ها را ترک نکرده ایم . .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 509 تبلیغ دین و زنده کردن پنجاه غلام مرحوم ابن حمزه طوسی - که یکی از علماء قرن ششم است - در کتاب خود آورده است : شخصی به نام بلطون حکایت کند : من مسئول حفاظت خلیفه - متوکّل عبّاسی - بودم و نیروهای لازم را پرورش و آموزش می دادم تا آن که روزی ، پنجاه نفر غلام از اهل خزر برای خلیفه هدیه آوردند . متوکّل آن ها را تحویل من داد و گفت : آموزش های لازم را به آن ها بده تا در انجام هر نوع دستوری آمادگی کامل داشته باشند ، همچنین دستور داد تا نسبت به آن ها محبّت و از هر جهت کمک شود تا خود را مطیع و فدائی خلیفه بدانند . پس از آن که یک سال سپری شد و سعی و تلاش بسیاری در آموزش و پرورش و تربیت آن ها انجام گرفت ، روزی در حضور خلیفه ایستاده بودم که ناگهان حضرت ابوالحسن ، علیّ هادی علیه السلام وارد شد . هنگامی که حضرت در جایگاه مخصوص قرار گرفت ، خلیفه دستور داد تا تمام پنجاه غلام را در حضور ایشان احضار کنم . پس وقتی آن ها در مجلس خلیفه حضور یافتند و چشمشان به حضرت هادی علیه السلام افتاد ، برای احترام و تعظیم در مقابل حضرت روی زمین به سجده افتادند . متوکّل با دیدن چنین صحنه ای بی حال و سرافکنده شد و در حالی که توان راه رفتن نداشت ، با زحمت مجلس را ترک کرد و با بیرون رفتن متوکّل ، حضرت هم از مجلس خارج شد . پس از گذشت ساعتی متوکّل مراجعت کرد و به من گفت : وای به حال تو! این چه کاری بود که غلام ها انجام دادند؟ از آن ها سؤ ال کن که چرا چنین کردند؟! هنگامی که از غلامان سؤ ال کردم ، که چرا چنین تواضعی را در مقابل آن شخص ناشناس انجام دادید؟اظهار داشتند : این شخص در هر سال یک مرتبه نزد ما می آید و مسائل دین را به ما می آموزد و مدّت ده روز برای تبلیغ احکام و معارف دین ، نزد ما می ماند ، ما او را می شناسیم ، او خلیفه و وصیّ پیغمبر اسلام می باشد . امی آن پنجاه نفر کشته شوند ، به همین جهت تمامی آن غلامان را سر بریدند؛ و فردای آن روز من به سمت منزل حضرت ابوالحسن هادی علیه السلام رفتم ، همین که نزدیک منزل رسیدم ، دیدم شخصی جلوی منزل ایستاده که ظاهراً خادم حضرت بود ، پس نگاهی عمیق به من کرد و گفت : وارد شو! موقعی که وارد منزل شدم ، دیدم حضرت در گوشه ای نشسته و مشغول دعا و تسبیح می باشد ، به من خطاب نمود و فرمود : ای بلطوم ! با آن غلامان چه کردند؟عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تمامی آن ها را سر بریدند . فرمود : آیا خودت دیدی که سر تمامی آن ها را بریدند و همه آن ها کشته شدند؟ پاسخ دادم : بلی ، به خدا سوگند ، من خودم شاهد بودم . فرمود : آیا مایل هستی آن ها را زنده ببینی ؟گفتم : آری ، دوست دارم . سپس حضرت به من اشاره نمود که آن پرده را کنار بزن و داخل برو تا آن ها را ببینی . هنگامی که پرده را کنار زدم و وارد شدم ، ناگهان دیدم که تمام آن افراد زنده شده اند و صحیح و سالم کنار هم نشسته اند و مشغول خوردن میوه می باشند .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 510 سخن گفتن سوسمارباپیامبراسلام! قطب راوندی که۳۰۰سال پس ازمرگش جسمش هنوزتازه ومعطربوده ودرحرم حضرت معصومه دفن است درالخراءج نقل میکند: پیامبراکرم درمیان اصحاب خودبودندکه عربی بیابانی واردشدوبه همراه خودسوسماری داشت که آن رازیرلباسش پنهان کرده بود.عرب درحالی که به پیامبراشاره می کردگفت:این کیست؟گفتندرسول خدااست!گفت:به لات وعزی قسم باهیچ کس به اندازه ی تودشمنی ندارم!اگرازترس این نبودکه قوم من مراعجول وشتاب زده بنامنددرکشتن توعجله میکردم!پیامبرفرمود:توراچه چیزوادارکرده که چنین بگویی؟ایمان به خداوندبیاور! گفت:من ایمان نمی آورم تااینکه این سوسمارایمان بیاوردوآن راازآستین رهاکرد.رسول خداسوسمارراصدازدند...واوبه زبان عربی به گونه ای که همه ی حاضرین شنیدندجواب داد:بلی قربان شماشوم چه میفرماییدای کسی که زینت بخش عرصه قیامت وآنهاکه واردآن عرصه می شوندهستی.فرمود:ای سوسمارچه کسی راعبادت می کنی؟گفت:کسی که عرش اودرآسمان وسلطنت اودرزمین عجاعب اودردریاورحمتش دربهشت وعذابش درآتش است.فرمود:ای سوسماربگومن کیستم؟ گفت:فرستاده ی پروردگارجهانیان وآخرین پیامبری هرکس توراتصدیق کندوبه رسالت تواعتراف کندرستگاروسعادتمنداست وکسی که توراتکذیب کندزیانکاراست.عرب گفت:هیچ دلیل وبرهانی بالاترازدیدن نیست.نزدتوآمدم درحالی که بیشترازهمه باتودشمن بودم ولی اکنون توراازخودم وفرزندانم بیشتردوست دارم.بعدگفت:شهادت میدهم که خدایی جزخدای یگانه نیست وهماناتوفرستاده ی خداهستی.آنگاه بسوی قوم خودبازگشت. اوازقبیله ی بنی سلیم بودووقتی حکایت خودرابرای آنهابازگوکردباشنیدن آن هزارنفرازآنهامسلمان شدندکه زمان پیامبرجمعییت زیادی بود. .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
📘 #نهمین کتاب #صوتی 🚩بنام📝"نهج البلاغه" امام علی (ع) 🔎 گردآورنده #سید_رضی 📌 بصورت #کامل 🔮شامل 241 خطبه ، 79 نامه ، 481 حکمت .
Nahjolbalaghe - Khotbeye 066.mp3
270.3K
نهج البلاغه خطبه۶۶-در آداب جنگ @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه67 نهج‌البلاغه.mp3
167.9K
نهج البلاغه خطبه۶۷-در معني انصار @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه 68_مطالب‌صلواتی.mp3
94.2K
نهج البلاغه خطبه۶۸-شهادت محمد بن ابي بكر @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه69 نهج‌البلاغه.mp3
219.1K
نهج البلاغه خطبه۶۹-سرزنش ياران علل نكوهش كوفيان @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه 70_مطالب‌صلواتی.mp3
114.7K
نهج البلاغه خطبه۷۰-پس از ضربت خوردن شكوه ها با پيامبر (ص) @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه71 نهج‌البلاغه.mp3
251.9K
نهج البلاغه خطبه۷۱-در نكوهش مردم عراق @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه72 نهج‌البلاغه.mp3
438.3K
نهج البلاغه خطبه۷۲-درود بر پيامبر ويژگيهاي پيامبر (ص) @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه73 نهج‌البلاغه.mp3
178.2K
نهج البلاغه خطبه۷۳-درباره مروان @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه 74_مطالب‌صلواتی.mp3
106.5K
نهج البلاغه خطبه۷۴-هنگام بيعت شورا با عثمان @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه 75_مطالب‌صلواتی.mp3
139.3K
نهج البلاغه خطبه۷۵-پاسخ به اتهامي ناروا @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
📚 رمان شماره هفتم 💖 📌 بنام 📝 یک فنجان چای با خدا 🌸 نویسنده: زهرا اسعدبلنددوست ☑️ تعداد قسمتها 112