https://eitaa.com/zekrabab125/21012
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 1 تا 5👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21092
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 6 تا 15👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21179
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 16 تا 25👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21274
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 26 تا 35👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21388
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 36 تا 45 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21480
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 46 تا 55 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21594
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 56 تا 65 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21694
#نهمین کتاب #صوتی👆نهجالبلاغه ، خطبهها
قسمت 66 تا 75 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21209
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 1 تا 5 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21293
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 6 تا 10 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21404
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 11 تا 16 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21513
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 17 تا 22👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21630
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 23 تا 28👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21723
رمان( #فنجانی_چای_باخدا )قسمت 29 تا 34👆
https://eitaa.com/zekrabab125/21682
داستان کوتا قسمت 506 تا 510 👆
#بالباقیاتالصالحات 54👇 دوشنبه👇
https://eitaa.com/charkhfalak110/25171
ختم اذکار 👆شماره 54👆👆 در👇👆
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 511
بمناسبت روز مادر
💠«کنار مادر بودن» یا «جهاد در راه خدا»؟💠
🌿...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ: إِنِّي رَجُلٌ شَابٌّ نَشِيطٌ وَ أُحِبُّ الْجِهَادَ وَ لِي وَالِدَةٌ تَكْرَهُ ذَلِكَ. فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص: «ارْجِعْ فَكُنْ مَعَ وَالِدَتِكَ فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَأُنْسُهَا بِكَ لَيْلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهَادِكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ سَنَةً.»
📚الكافي، ج۲، ص۱۶۳
🌿جابر بن عبدالله انصاری گوید:
🔷مردی نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمد و عرض کرد:
🔹من مردی جوان و سرحال هستم و جهاد را دوست دارم، اما مادری دارم که خوش ندارد به جهاد بروم.
🔶پیامبر به او فرمودند:
🔸«برگرد و کنار مادرت باش! قسم به خدایی که به حق مرا به عنوان پیامبر فرستاد، اینکه مادرت یک شب با وجود تو آرامش بیابد، از یک سال جهادت در راه خدا، بهتر است.»
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺در صورتی که جهاد بر فرد، واجب عینی باشد (مثلاً نیرو کم باشد و به وجود او نیاز باشد)، اجازه پدر و مادر، لازم نیست و به آن اعتنایی نمیشود، اما اگر جهاد برای فرد، واجب کفایی باشد (یعنی اگر او نرود، دیگران میروند)، جلب رضایت پدر و مادر، بر جهاد اولویت دارد.
🔺از این روایت نیز چنین برمیآید که آن جوان دوست داشته به جهاد برود و جهاد به عنوان وظیفه بر او واجب نبوده است.
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـرم»:
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
@zekrabab نهجالبلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 512
گريه پيامبر صلى الله عليه و آله !
رسول خدا صلى الله عليه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نيمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاريكى مشغول دعا و گريه زارى شد.
امّ سلمه كه جاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در رختخوابش خالى ديد، حركت كرد تا ايشان را بيابد. متوجه شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در گوشه خانه ، جاى تاريكى ايستاده و دست به سوى آسمان بلند كرده اند. در حال گريه مى فرمود:
خدايا! آن نعمت هايى كه به من مرحمت نموده اى از من نگير!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !
خدايا! مرا به سوى آن بديها و مكروههايى كه از آنها نجاتم داده اى برنگردان !
خدايا! مرا هيچ وقت و هيچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چيز و از هر گونه آفتى نگهدار!
در اين هنگام ، امّ سلمه در حالى كه به شدت مى گريست به جاى خود برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله كه صداى گريه ايشان را شنيدند به طرف وى رفتند و علت گريه را جويا شدند.
امّ سلمه گفت :
- يا رسول الله ! گريه شما مرا گريان نموده است ، چرا مى گرييد؟ وقتى شما با آن مقام و منزلت كه نزد خدا داريد، اين گونه از خدا مى ترسيد و از خدا مى خواهيد لحظه اى حتى به اندازه يك چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
- چگونه نترسم و چطور گريه نكنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى كه حضرت يونس عليه السلام را خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بايست !
____________________________
«داستانهاى بحارالانوار»
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
@zekrabab نهجالبلاغه روان)صلواتی)
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 513
✅ نامه ی یک #گوسفند به خانواده!
▫️ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻢ!
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏ میسپارند. برای همین از ته قلبم ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ. ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. شب بدی بود. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ صبح بر من چه گذشت و شب را چطور ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ دم به دم ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ.
▪️ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ و به رسم قدیم ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊﺑﻊ ﮐﺮﺩﻡ.
▫️ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ یکدفعه ﺭﺿﺎ، ﭘﺴﺮﺵ، ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ! خدا را چه دیدی، شاید ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺸﻮﺩ صدو ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻗﻀﺎ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ!
ﺣﺎلا ﻫﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﻦ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻﻫﺎ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
▪️ﺍﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺏ؛ قصاب ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮبیست. خیلی ﻫﻮﺍﯼ من را ﺩﺍﺭﺩ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ. پریروز ﭼﻨﺪﺗﺎیی ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩ. ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻗﺼﺎﺏ این طور شنیدم که ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ، مثل ﺍﺳﺐﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪی ﺍﺭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ!
▫️خرِ عمو مراد یادت هست، که با تفاخر یونجه میخورد و خدا را بنده نبود؟ پریروز او را آورند تا برای یک کبابی آماده کنند!
خلاصه از بابت من دل نگران نباشید. یادم رفت بگویم که مواظب خودتان باشید، یک وقت خودتان را مفت و ارزان نفروشید! امروزه، ارزش ما از آدمها بیشتر شده! بدانید که همه چیز ما ارزشمندتر از انسانهاست؛ کود ما، پشم ما و...
خلاصه دور، دور ماست!
🔵 یک عمری زیر یوغ آدم ها بودیم. حالا به برکت مدیریت بعضی از همین آدم ها و ناسازگاری که با دنیا دارند، جایگاه ما خیلی خیلی رفیع شده. بعععععله.
در نامه بعدی مطالب مهمتری برایتان مینویسم، ﺍﮔﺮ این طور پیش برود و اوضاع به نفع ما باشد، ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ بدهم!
❤️ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ هست ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ. گوسفند است اما ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻫﻮﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ. ﻣﺎﺩﺭ! ﺩﯾﮕﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻋﺮﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺳﻼﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺳﺎﻥ!
ﺑﻪ ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ و بگو نوبت خر عمو مراد که گذشت... مواظب باش مردم به سراغ شما آمدهاند و در شهر از گوشت شما به خورد همدیگر میدهند...
#طنز_زندگی
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
@zekrabab نهجالبلاغه روان)صلواتی)