eitaa logo
ذکر روزانه
20.3هزار دنبال‌کننده
45.1هزار عکس
19.9هزار ویدیو
620 فایل
💫 أَلَا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ مدیرکانال @nasim_velayat313 مطالب مذهبی فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴😭🏴 درسوگ کل بشریت 🌴شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام (صل الله علیه وآله) و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . 🏴 از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه (سلام الله) سخت بود. بر امیرالمؤمنین وبرنوادگان پیغمبر (علیهم السلام) حسن و حسین و زینب کبری و ام کلثوم سخت بود. 🌹چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر (صل الله علیه وآله) و فاطمه ی زهرا (سلام الله بود) بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود: اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. 💠یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد، پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود، خیلی صبور بود، خیلی مهربان بود، همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد، لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود: انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛ خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج، رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت، خانه ی پیامبر ماند. ✍نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیة الله! ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا، امیر المؤمنین، امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. 📖در نهج البلاغه آمده است: امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت. پیغمبر در خانه غسل داده شد، کفن شد، ولی تشییع نشد، در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد. 💠اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم، سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم، دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود، تاریک بود، جلو آمد،فرمود: اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود: چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا4 بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا، خوشی فاطمه تمام شد. بابا، احترام فاطمه پایان پذیرفت. بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند. بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده. 🏴 یا فاطمة الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند. شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی. اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن، جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است. امام غریب زیست و غریب مُرد. امروز هم قبرش ندارد. یا فاطمةالزهرا، جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان، طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. واردقتلگاه شد، دید بابا سر در بدن ندارد، بدن قطعه قطعه، خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید، گریه کنید، اما دختر اباعبدالله را با از بدن بابا جدا کردند! 🏴😭🏴 📚منبع: کتاب مقتل روضه های استادرفیعی،ص۱۳تا۱۵ ڪانال ذڪـر رۅزانـہ أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ✅https://t.me/zekrroozane 🏴تسلیت عرض می کنم
‍ 🆔 @zekrroozane ذکرروزانه ‍ 🏴😭🏴در سوگ تمام بشریت 🌴شب رحلت،شهادت گونه پیامبر عظیم الشأن اسلام (صل الله علیه وآله) و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . 🏴 از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه (سلام الله) سخت بود. بر امیرالمؤمنین وبرنوادگان پیغمبر (علیهم السلام) حسن و حسین و زینب کبری و ام کلثوم سخت بود. 🌹چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر (صل الله علیه وآله) و فاطمه ی زهرا (سلام الله بود) بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود: اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. 💠یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد، پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود، خیلی صبور بود، خیلی مهربان بود، همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد، لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود: انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛ خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج، رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت، خانه ی پیامبر ماند. ✍نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیة الله! ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا، امیر المؤمنین، امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. 📖در نهج البلاغه آمده است: امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت. پیغمبر در خانه غسل داده شد، کفن شد، ولی تشییع نشد، در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد. 💠اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم، سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم، دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود، تاریک بود، جلو آمد،فرمود: اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود: چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا4 بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا، خوشی فاطمه تمام شد. بابا، احترام فاطمه پایان پذیرفت. بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند. بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده. 🏴 یا فاطمة الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند. شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی. اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن، جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است. امام غریب زیست و غریب مُرد. امروز هم قبرش ندارد. یا فاطمةالزهرا، جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان، طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. واردقتلگاه شد، دید بابا سر در بدن ندارد، بدن قطعه قطعه، خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید، گریه کنید، اما دختر اباعبدالله را با از بدن بابا جدا کردند! 🏴😭🏴 📚منبع: کتاب مقتل روضه های استادرفیعی،ص۱۳تا۱۵ ڪانال ذڪـر رۅزانـہ أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ✅https://t.me/zekrroozane 🏴تسلیت عرض می کنیم
🎖 سحر رو‌ در یابید ... سحر قبل از اذان در آسمون عجیب بازه ، هر چقدر هم انسان گناهکار باشه سحر بدون واسطه می تونی به خدا وصل بشید ... ✅ هر که سحر قبل اذان بلند بشه ولو ۵ دقیقه قبل اذان خداست ... مشتی باشید ، اگه حال نماز هم نداشتید پاشید بگید خدا من حال نماز ندارم ولی به عشق تو ❤️ قبل اذون رو بیدار شدم و نمی خوابم ... ♨️ تا اون روی مشتی رو ببینید ... @zekrroozane