🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 1⃣
اصحاب امام حسین علیهالسلام در روز
عاشورا از اینکه لحظه وصال محبوب
نزدیک است بسیار خوشحال بودند
حبیب ابن مظاهر با آن سن و سال و کهولت
شادان و خندان بر یاران وارد شد
یزید ابن حصین بر وی خرده گرفت
که حالا وقت خنده نیست!
حبیب گفت: اگر الان نخندم کی بخندم
بخدا قسم همین که این جماعت با
شمشیرهایشان به ما حمله کنند
سریعاً وارد بهشت میشویم
بریر ابن خضیر هم به ترتیب به شوخی
و مزاح پرداخت و حرفهای حبیب را تکرار کرد
آری این حرکت از ایمان عمیق یاران کربلا
خبر میدهد که میدانند در تاریخ بشریت
از گذشته و آینده چه در بستر چه در میدان
نبرد هیچکس مرگی چنین با عزت و افتخار
نصیبش نشده که نصیب یاران کربلای حسینی
شده است
⬅️ حمله شمر برای آغاز جنگ
امام حسین علیهالسلام در حال تعقیب نماز
صبح بود که صدای شیپور صدای عمر سعد
بلند شد و لشکریان کوفه اطراف خیمههای
حسینی به تاخت و تاز پرداختند
چون با خندق و آتش مواجه شدند
شمر ملعون با صدای بلند گفت: حسین
قبل از قیامت به سوی آتش شتاب کردی
امام علیهالسلام در پاسخ شمر گفت:
تو پسر زن بزچران چنین میگویی؟
تو به آتش سزاوارتری
مسلم ابن عوسجه خواست تیری به سمت
شمر رها کند که امام مانع شد و فرمود:
من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم
↲ ادامه دارد ...
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۱
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۷۳
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۱۷۷
↲کامل، جلد۴، صفحه۶۰
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 2⃣
⬅️ اتمام حجت
امام حسین علیهالسلام بر اسب رسول خدا
که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای
بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود:
مردم به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید
تا آنچه را حق است به شما بگویم
و راه عذر را بر شما ببندم
در نسب من بنگرید من کیستم؟
آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟
آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند
عموی من نیست؟
آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم
به شما نرسیده که فرمود این دو سید
و آقای جوانان بهشتند؟
پس چرا آماده ریختن خون من شدهاید؟
در این موقع شمر گفت:
بخدا نمیفهمم چه میگویی
حبیب در پاسخ گفت:
راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده
و سخن حق را نمیفهمی!
در این هنگام امام حسین علیهالسلام فرمود:
وای بر شما! آیا کسی از شما را کشتهام
که خونش را از من طلب میکنید؟!!
یا مالی از شما بردهام
یا کسی را مجروح کردهام
که در مقام تقاص و قصاص من بر آمدهاید؟
سپس فریاد زد:
ای شیث، ای حجار و ای قیس و ای یزید!
مگر برای من نامه ننوشتید که میوههای ما
به ثمر رسیده و اگر بیائی سپاه آماده
در خدمت تو هست!
جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند
چون در اینکه او پسر پیغمبر و بیگناه هست
شکی نداشتند فلذا سکوت کردند
و فقط قیس ابن اشعث که به حیلهگری
معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم
یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی
و آرزویت برآورده بشود
امام در جوابش فرمود:
نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست
در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم
فرار نمیکنم
بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم
ایستادگی میکنم و شهادت را بر تسلیم
و خفت فرار ترجیح میدهم
به خدا سوگند بعد از این زندگی درازی
نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا
دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید
حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید
و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید
و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل
جستهام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست
بعد از سخنان امام حسین علیهالسلام
بر خلاف انتظار سپاهیان کوفه
اولین فرماندهشان حر بن یزید ریاحی به امام
حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر
ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید
که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد
به همین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین
تیر را به سمت سپاه امام حسین علیهالسلام
رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که
اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۲
↲ابصارالعین، صفحه۱۱
↲نفس المهموم، صفحه۲۳۶
↲ارشاد مفید، صفحه۲۳۵
↲ ادامه دارد
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 2⃣ ⬅️ اتمام حجت امام حسین علیهالسلام بر اسب ر
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 3⃣
🌸السلام علی حر ابن یزید ریاحی
در قاموس قرآن و اسلام راه توبه هیچگاه
بسته نمیشود و گناه هر چقدر بزرگ باشد
مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود
بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق
از توبه کردن میشود و در آن انسان
از خواب غفلت بیدار نمیشود!
اما حر با اینکه گناهکار بود وجدان آگاه و
بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد
حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد
نزد عمر سعد رفت و گفت:
آیا با این مرد میجنگی؟
عمر سعد گفت: آری جنگی که سبکترینش
قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد
حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیّر
میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت:
آیا به سمت حسین بروم و مرگ را به جان
بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم!
یا در سپاه عمر سعد بمانم و فرماندهی کنم
و آخرت را به دنیا بفروشم!
همانطور که با خود تفکر میکرد
تصمیمش را گرفت
با خداوند چنین نجوا کرد:
خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه
دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم
سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه
گرفت و در حالیکه از شرمساری سرش
پائین بود صدا زد: یا اباعبدالله!
من از کرده خودم پشیمان و نادمم
آیا توبهام پذیرفته است؟
امام حسین که مظهر لطف و بخشش است
فرمود: آری خداوند توبهات را میپذیرد
حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به
میدان جنگ جلب کند عرض کرد:
یابن رسول الله اجازه بدهید من اولین کسی
باشم که در رکاب شما کشته میشود
چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم
⬅️ شهادت حر🌷
حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین علیهالسلام
وارد میدان شد سپاهیان دشمن چون حریف
او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند
اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ
پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون
تک به تک حریف او نمیشدند
دسته جمعی به او حمله کرده
و او را به شهادت رساندند
وقتی حر در حالی که هنوز رمقی به تن داشت
توسط اصحاب امام حسین به خیمهگاه آورده
شد، امام حسین علیهالسلام به بالینش آمد
و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود:
تو آزادمردی چنانکه مادرت تو را حر نامید
در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی
بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن
حر را به آنها تحویل بدهد لذا بدن او را
در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم
جدا نکردند
⬅️ شک در قبولی توبه حر
شاه اسماعیل در سفری که به عراق و
زیارت امام حسین علیهالسلام داشت
در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد
لذا گفت: قبر او را نبش میکنیم
اگر توبهاش پذیرفته شده باشد
بدنش از بین نرفته و فاسد نشده
ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبهاش
قبول نشده است چون جسد مؤمن شهید
از بین نمیرود
چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند
و دیدند دستمالی که امام حسین علیهالسلام
در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است
شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست
سیدالشهداء، دستمال را باز کند و بردارد
اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه
بیرون میریخت و بند نمیآمد هر دستمالی
امتحان میکردند فایده نداشت
به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه
حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند
دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍منابع:
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۲۲۱
↲بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۳
↲ابصار العین، صفحه۱۲۰
↲نفس المهموم، صفحه۲۷۴
↲انوار نعمانیه، صفحه۲۶۶
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 3⃣ 🌸السلام علی حر ابن یزید ریاحی در قاموس قرآن
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 4⃣
🌸السّلام علی مسلم ابن عوسجه اسدی
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا
بر بالین هشت نفر از یاران خود که به درجه
رفیع شهادت نایل شده بودند حاضر شد
که این حضور دلیل بر عظمت شهید بود
یکی از آنها مسلم ابن عوسجه اسدی بود
در زیارت ناحیه منسوب به امام زمان عج
از هیچ یک از شهداء به اندازه مسلم تقدیر
و تجلیل نشده است
مسلم کسی بود که وقتی امام به او اجازه
بازگشت به وطن داد گفت:
نه بخدا قسم برنمیگردم تا آنقدر نیزه در
سینه دشمن فرو کنم و با شمشیر بجنگم
تا شمشیر از دستم بیفتد و اگر سلاحی برایم
نماند با سنگ با دشمنان شما خواهم جنگید
تا در رکاب شما به شهادت برسم
مسلم مردی شریف و از زهاد زمان خود بود
و پیوسته در پای ستونی در مسجد کوفه
به نماز و دعا و نیایش مشغول بود
و از شجاعان نامی روزگار و اصحاب رسول
خدا ﷺ و در جنگهای اسلامی از نامداران
به حساب میآمد
وی برای امام حسین علیهالسلام نامه نوشت
و او را دعوت کرد و بر عهد خود باقی ماند
موقعی که مسلم ابن عقیل نماینده امام حسین
وارد کوفه شد مسلم ابن عوسجه به وکالت از
مسلم ابن عقیل برای امام از مردم بیعت میگرفت
وی هنگام اطلاع از حرکت امام از کوفه
خارج شد و به اتفاق حبیب به کربلا آمدند
و به امام پیوستند
⬅️ شهادت مسلم ابن عوسجه
مسلم ابن عوسجه در میدان نبرد دلیریهای
بسیار کرد تا سرانجام دو تا از دشمنان با کمک
یکدیگر او را از پا درآوردند
امام علیهالسلام به سرعت به بالین او آمد
و مسلم هنوز جان داشت
امام فرمود خدا تو را رحمت کند
مسلم لحظات آخر عمر خود را میگذراند
که حبیب هم به بالینش آمد و گفت:
مرگ تو بر من گران است تو را به بهشت
بشارت باد، اگر نبود که ساعتی بعد نیز من
به تو ملحق میشدم، دوست داشتم تا به
من وصیت کنی و وصیت تو را انجام دهم
اما میدانم که امکان ندارد و ساعاتی بعد
من هم به شما ملحق خواهم شد
مسلم با صدای ضعیفی گفت:
من تو را به این مرد، اشاره به امام حسین
وصیت میکنم که تا جان داری او را یاری کنی
حبیب گفت: به خدا که غیر از این نکنم
در این هنگام مسلم جان به جان آفرین
تسلیم کرد
یاران امام نعش او را برداشتند
و در خیمه شهداء گذاشتند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۵
↲ابصارالعین، صفحه۶۲
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۲۰
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۲۱۲
↲ ادامه دارد ...
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 4⃣ 🌸السّلام علی مسلم ابن عوسجه اسدی امام حسین
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 5⃣
🌷السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر اسدی
حبیب از جمله کسانی بود که زمان رسول خدا
را درک کرده بود و از خواص اصحاب امام علی
و امام حسین علیهالسلام به شمار میآمد
ایمانی بسیار قوی داشت و در روز کربلا
از همه خوشحالتر به نظر میرسید
در یک شب قرآن را ختم میکرد
و در زمان شهادت ۷۵ سال داشت
⬅️ شهادت حبیب
بعد از اینکه ابوثمامه زمان نماز را به
امام حسین علیهالسلام یادآوری کرد
به دستور امام از سپاه عمر سعد مهلت
خواستند برای اقامه نماز
حصین صدا زد: نماز شما قبول نیست!
حبیب به او گفت: گمان میکنی نماز
پسر پیامبر قبول نمیشود و نماز تو غدار
قبول است؟
حصین به حبیب حمله کرد و حبیب هم
شمشیری به صورت اسب حصین زد
و اسب حصین را به زمین زد
یارانش سریع او را نجات دادند
اما جنگ آغاز شده بود
حبیب برای به دست آوردن حصین با سایر
دشمنان جنگید و از کشته پشته میساخت
تا اینکه دشمنان با هم به او حمله کردند
و مجروحش ساختند
سپس حصین با شمشیر به فرق سرش زد
و حبیب به شهادت رسید
مرگ حبیب امام حسین علیهالسلام را شکست
در روز عاشورا مرگ عدهای برای امام حسین
علیهالسلام گران آمد که یکی از آنها حبیب بود
با مرگ حبیب امام با دلشکستگی فرمود:
جان خود و یارانم را به حساب خدا میگذارم
↫◄ سؤال حبیب از امام حسین علیهالسلام
از حبیب ابن مظاهر نقل شده که از
حسین علیهالسلام پرسیدم: خدا قبل از
اینکه شما را خلق کند شما چه بودید؟
فرمود:
《کنا اشباح نور ندور حول عَرش الرَحمان
فنعلم المَلائکته التَسبیح وَالتَهلیل وَالتَمجید》
فرمود: ما شخصیتهای نوری بودیم
گرد عرش پروردگار میچرخیدیم و فرشتگان
را تسبیح و تهلیل و ذکر خدا میآموختیم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه۶۰
↲کامل، ۷۱/۴
↲طبری، ۳۴۹/۷
↲نفس المهموم، صفحه۲۷۲
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 5⃣ 🌷السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر اسدی حبیب از
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 6⃣
نکتــ✍ــه:
در روز عاشورا در کربلا هفتاد و دو تن از
یاران باوفای امام حسین علیهالسلام به
شهادت رسیدند که در این بین سرگذشت
عدهای از شهداء و جریان شهادتشان
خاص تر و مورد توجه تر بوده است
که به علت کمبود وقت و زمان فقط به
جریان شهادت همان عده خاص میپردازیم
🌷السلام علی جوْن بن حوی ابی ذر
جوْن غلام آزاد شده ابوذر غفاری یکی از
شهدای کربلاست که بعد از وفات ابوذر
در خدمت امام حسن و امام حسین
علیهالسلام بوده است
موقعی که بیشتر یاران امام حسین به
شهادت رسیدند جوْن خدمت امام آمد
و رخصت جنگ خواست
امام فرمود: جوْن تو مجازی هر کجا که
میخواهی بروی زیرا پیروی تو از ما و بودن
در خانه به منظور کمک و آسایش بوده
لذا در گرفتاری ما خود را مبتلا نساز
جوْن خود را روی قدمهای مبارک حضرت
انداخت و عرض کرد: یابن رسول الله
در خوشیها با شما بودم
حالا در گرفتاری دست از شما بردارم؟
بخدا میدانم که بویم بد و حسب و نسبم
پست و چهرهام سیاه است ولی شما بهشت را
از من دریغ مدارید تا خوشبو و شرافتمند
و روسفید گردم
نه! بخدا از شما دست برنمیدارم
تا خون سیاهم با شما آمیخته گردد
امام حسین علیهالسلام به او اجازه داد
جوْن به میدان رفت و به سپاه دشمن حمله کرد
بعد از آنکه ۲۵ نفر را به درک واصل کرد
به شهادت رسید
هنگامی که هنوز رمقی داشت امام حسین
علیهالسلام به بالین او آمد نشست و فرمود:
خدایا چهرهاش را سفید گردان و بویش را نیکو
و او را با ابرار و نیکان محشور بفرما و بین او
و محمد و خاندانش معارفه برقرار ساز
امام محمدباقر علیهالسلام به نقل از پدرش
امام سجاد علیهالسلام روایت نموده که بعد از
ده روز از گذشت عاشورا، بدن جوْن را دریافتند
در حالی که از او بوی مشک استشمام میشد
آری همنشینی با اولیاء الله انسان را از
پستی و ذلت به اوج عزت و بزرگی میرساند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه ۱۲۵
↲نفس المهموم، صفحه ۲۹۱
↲بحارالانوار، ۲۳/۲۴
↲قاموس الرجال، ۴۴۹/۹
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 6⃣ نکتــ✍ــه: در روز عاشورا در کربلا هفتاد و د
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 7⃣
🌷السلام علی عابس بن ابی شیب الشاکری
عابس یکی از مردان بزرگ شیعه
و مردی شجاع و شب زندهدار
و رئیس قبیله بنیشاکر بود
و از مخلصین و دوستداران حضرت علی
تا جایی که حضرت در مورد آنان فرمود:
اگر تعداد آنها به هزار نفر برسد خدا آنطور
که شایسته است پرستش میشود
این طایفه همگی از شجاعان عرب بودند
عابس نه تنها خود در راه امام حسین
فداکاری مینمود بلکه میکوشید تا نیروی
بیشتری برای امام تهیه کند
وقتی جنگ شدید شد عابس گفت:
اگر هر کس دیگری از نزدیکانم بود دوست
داشتم قبل از من به میدان میرفت تا شهید
میشد و من در اجرش شریک میشدم
امروز روزی است که میتوان تحصیل ثواب
نمود و بعد از این عملی نخواهیم داشت
عابس نزد امام حسین آمد و عرض کرد:
یا اباعبدالله در زمین و دور و نزدیک
نزد من محبوبتر از شما کسی نیست
گواه باش که من بر راه و روش شما و پدران
شما هستم سپس وداع کرد و با شمشیر
کشیده در حالی که ضربتی بر پیشانی داشت
به میدان آمد و مبارز طلبید
ربیع بن تمیم میگوید:
همین که دیدم عابس به میدان آمد چون
قبلا جنگهای او را دیده بودم فریاد کشیدم:
مردم! این شیر شیران است هیچکس تنها به
میدان نرود که جان سالم به در نمیبرد
عابس هم صدا میزد الارجل الارجل
ولی هیچکس به مصاف او نرفت
عمر سعد که چنین دید فریاد زد:
وای بر شما او را سنگ باران کنید
سپاهیان از هر طرف او را سنگ باران کردند
عابس که دید کسی به مصاف او نمیرود
برای اینکه امتیازی به حریف داده باشد
کلاه و زره خود را از سر و تن برداشت
و به کناری انداخت بدون سپر و سلاح
به دشمن حمله کرد
ربیع میگوید: دیدم بخدا قسم به هر سو
حمله میکرد دویست نفر فرار میکردند
و به روی یکدیگر میریختند تا اینکه
لشکر از چهار طرف او را محاصره کردند
و بالاخره از شدت جراحات سنگ و نیزه
و شمشیر سرانجام از پای درآمد
و به شهادت رسید
اطرافیان هر یک به نزاع میپرداختند
که او را من کشتم
تا اینکه عمر سعد گفت:
عابس را یک نفر نکشته
بلکه دسته جمعی او را کشتید
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه ۷۵
↲نفس المهموم، صفحه ۲۸۱،۲۸۲
↲الحسین فی طریقه، صفحه ۱۰
↲طبری ۲۳۷/۷
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 7⃣ 🌷السلام علی عابس بن ابی شیب الشاکری عابس یک
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 8⃣
حسین علیهالسلام هنگامی که دید یارانش
یکی پس از دیگری به شهادت میرسند
آنها را به استقامت دعوت کرد:
تحمل و بردباری پیشه کنید ای فرزندان آزاده
که مرگ پلی است که شما را از سختی
و مرارت عبور میدهد و به نعمتهای پایدار
میرساند
مرگ برای مؤمن پلی است به سمت بهشت
و برای کافر پلی به سمت جهنم
⬅️ فرار ضحاک ابن عبدالله مشرقی
به راستی روز عاشورا روز امتحان
و محک بزرگی برای انسانها بود
اکثر افراد واقع بین و وقت شناس در آخرین
لحظات خود را از آتش جهنم نجات دادند
و به سعادت ابدی رسیدند و عدهای هم
سعادت عظیمی را از دست دادند
عبدالله مشرقی از جمله دسته اخیر بود
که سعادت ابدی را از دست داد
خودش نقل میکند:
ما بر حسین علیهالسلام وارد شدیم
و آن حضرت به ما خوشامد گفت
سپس پرسید برای چه آمدید؟
گفتیم آمدیم شما را از اخبار مطلع کنیم
مردم کوفه تصمیم به جنگ با شما گرفتهاند
حسین علیهالسلام فرمود:
《حَسبِیَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل》
سپس فرمود:
چه میشود که مرا یاری کنید؟
گفتم من شخصی مقروضم باید برگردم
اما اگر اجازه بدهید تا جایی که احساس کنم
مفیدم میمانم
ولی اگر دیدم دیگر یاری ندارید و ماندنم
فایده ندارد اجازه بدهید که بروم
امام فرمود: باشد
هرگاه چنین شد بیعتم را برمیدارم
ضحاک تا آخرین ساعات زندگی امام حسین
علیهالسلام در روز عاشورا در کربلا بود
او میگوید: در روز عاشورا من اسب خود
را پشت خیمهها بستم و پیاده جنگیدم
و دو نفر را هم کشتم تا اینکه دیدم
از یاران حسین کسی باقی نمانده
و دشمن بر اهل بیتش چیره شدهاند
نزد حسین علیهالسلام رفتم
و از او اذن ترک جنگ خواستم
امام فرمود اگر میتوانی برو
اما چگونه میخواهی فرار کنی؟
گفتم اسبم تازه نفس است
سپس سوار اسب شدم
و به تاخت از آنجا دور شدم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه۱۳۳
↲قاموس الرجال، ۱۲۹/۷
↲نفس المهموم، صفحه۲۹۸
↲طبری، ۲۳۵/۷
↲کامل، ۷۳/۴
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
📿زمزمه های آسمانی📿
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 8⃣ حسین علیهالسلام هنگامی که دید یارانش یکی پس
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 9⃣
🌷 جانبازی جوانان هاشمی
تا وقتی که حتی یک نفر از اصحاب و یاران
اباعبدالله باقیمانده بود به جوانان هاشمی
که از بستگان و نزدیکان امام حسین بودند
اجازه جهاد داده نمیشد
تا اینکه تمام اصحاب حضرت به شهادت
رسیدند و نوبت جانبازی جوانان هاشمی شد
آنها یکدیگر را در آغوش میگرفتند و بوسه
نثار هم میکردند و آماده شهادت بودند
اما هنگامی که چشمشان به امام حسین
علیهالسلام میافتاد بر غربت و تنهائیاش
گریه میکردند، مخصوصاً وقتی صدای گریه
و ضجه زنان علوی را میشنیدند بیطاقت
میشدند
به همین خاطر امام حسین علیهالسلام
درباره بعضی از جوانان اجازه جنگ نمیداد
و تحمل کشته شدنشان بر او گران میآمد
لذا آنان به دست و پای حضرت میافتادند
تا اجازه جانبازی بگیرند
🍃السلام علی علی ابن الحسین
حضرت علی اکبر دو سال بعد از شهادت
جدش علی علیهالسلام به دنیا آمده بود
و به نقل مشهور در کربلا هجده سال داشته
با اینکه از حضرت سجاد کوچکتر بوده
اما نام علیاکبر را به خود گرفت
به دلیل اینکه از علیاصغر بزرگتر بود
هنگامی که حضرت علیاکبر مشاهده کرد
تمام اصحاب امام به شهادت رسیدند
و امام حسین تنها مانده سوار بر اسب
خدمت امام رسید و اجازه میدان خواست
حسین علیهالسلام به قد و قامت علی نگریست
که زیباترین و خوش خلقترین انسانها بود
و شبیهترین به پیامبر
سپس اشک از دیدهگانش سرازیر شد
اما بیمهابا اجازه داد
سپس محاسن شریفش را در دست گرفت
و رو به آسمان فرمود:
خدایا بر این قوم گواه باش که کسی به
جنگ آنها میرود که از نظر شکل و شمایل
و خلق و خو و گفتار شبیهترین مردم به پیامبر
توست و ما هر وقت مشتاق پیامبر میشدیم
او را نگاه میکردیم
بار خدایا برکت خود را از آنان بردار
و در میان آنها فرقه بینداز
و هرگز حکومت را از آنان خشنود نساز
که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند
اما بر ما تاختند تا ما را بکشند
وقتی حضرت علیاکبر سواره به طرف میدان
به راه افتاد، حسین علیهالسلام هم بیاختیار
پیاده از عقب سر علی به راه افتاد تا به سپاه
عمر سعد نزدیک شد و سپس فریاد زد:
پسر سعد تو را چه میشود که خدا ریشهات
را قطع کند چنانکه ریشه مرا قطع کردی
و قرابت مرا به رسول خدا رعایت نکردی
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصار العین، صفحه۲۱
↲اعیان الشیعه، ۶۰۷،۱
↲بحارالانوار، ۴۵،۴۵
↲نفس المهموم، ۳۰۹
↲حیات الحسین، صفحه ۲۴۴
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 4⃣
🌸السّلام علی مسلم ابن عوسجه اسدی
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا
بر بالین هشت نفر از یاران خود که به درجه
رفیع شهادت نایل شده بودند حاضر شد
که این حضور دلیل بر عظمت شهید بود
یکی از آنها مسلم ابن عوسجه اسدی بود
در زیارت ناحیه منسوب به امام زمان عج
از هیچ یک از شهداء به اندازه مسلم تقدیر
و تجلیل نشده است
مسلم کسی بود که وقتی امام به او اجازه
بازگشت به وطن داد گفت:
نه بخدا قسم برنمیگردم تا آنقدر نیزه در
سینه دشمن فرو کنم و با شمشیر بجنگم
تا شمشیر از دستم بیفتد و اگر سلاحی برایم
نماند با سنگ با دشمنان شما خواهم جنگید
تا در رکاب شما به شهادت برسم
مسلم مردی شریف و از زهاد زمان خود بود
و پیوسته در پای ستونی در مسجد کوفه
به نماز و دعا و نیایش مشغول بود
و از شجاعان نامی روزگار و اصحاب رسول
خدا ﷺ و در جنگهای اسلامی از نامداران
به حساب میآمد
وی برای امام حسین علیهالسلام نامه نوشت
و او را دعوت کرد و بر عهد خود باقی ماند
موقعی که مسلم ابن عقیل نماینده امام حسین
وارد کوفه شد مسلم ابن عوسجه به وکالت از
مسلم ابن عقیل برای امام از مردم بیعت میگرفت
وی هنگام اطلاع از حرکت امام از کوفه
خارج شد و به اتفاق حبیب به کربلا آمدند
و به امام پیوستند
⬅️ شهادت مسلم ابن عوسجه
مسلم ابن عوسجه در میدان نبرد دلیریهای
بسیار کرد تا سرانجام دو تا از دشمنان با کمک
یکدیگر او را از پا درآوردند
امام علیهالسلام به سرعت به بالین او آمد
و مسلم هنوز جان داشت
امام فرمود خدا تو را رحمت کند
مسلم لحظات آخر عمر خود را میگذراند
که حبیب هم به بالینش آمد و گفت:
مرگ تو بر من گران است تو را به بهشت
بشارت باد، اگر نبود که ساعتی بعد نیز من
به تو ملحق میشدم، دوست داشتم تا به
من وصیت کنی و وصیت تو را انجام دهم
اما میدانم که امکان ندارد و ساعاتی بعد
من هم به شما ملحق خواهم شد
مسلم با صدای ضعیفی گفت:
من تو را به این مرد، اشاره به امام حسین
وصیت میکنم که تا جان داری او را یاری کنی
حبیب گفت: به خدا که غیر از این نکنم
در این هنگام مسلم جان به جان آفرین
تسلیم کرد
یاران امام نعش او را برداشتند
و در خیمه شهداء گذاشتند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۵
↲ابصارالعین، صفحه۶۲
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۲۰
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۲۱۲
↲ ادامه دارد ..
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 6⃣
نکتــ✍ــه:
در روز عاشورا در کربلا هفتاد و دو تن از
یاران باوفای امام حسین علیهالسلام به
شهادت رسیدند که در این بین سرگذشت
عدهای از شهداء و جریان شهادتشان
خاص تر و مورد توجه تر بوده است
که به علت کمبود وقت و زمان فقط به
جریان شهادت همان عده خاص میپردازیم
🌷السلام علی جوْن بن حوی ابی ذر
جوْن غلام آزاد شده ابوذر غفاری یکی از
شهدای کربلاست که بعد از وفات ابوذر
در خدمت امام حسن و امام حسین
علیهالسلام بوده است
موقعی که بیشتر یاران امام حسین به
شهادت رسیدند جوْن خدمت امام آمد
و رخصت جنگ خواست
امام فرمود: جوْن تو مجازی هر کجا که
میخواهی بروی زیرا پیروی تو از ما و بودن
در خانه به منظور کمک و آسایش بوده
لذا در گرفتاری ما خود را مبتلا نساز
جوْن خود را روی قدمهای مبارک حضرت
انداخت و عرض کرد: یابن رسول الله
در خوشیها با شما بودم
حالا در گرفتاری دست از شما بردارم؟
بخدا میدانم که بویم بد و حسب و نسبم
پست و چهرهام سیاه است ولی شما بهشت را
از من دریغ مدارید تا خوشبو و شرافتمند
و روسفید گردم
نه! بخدا از شما دست برنمیدارم
تا خون سیاهم با شما آمیخته گردد
امام حسین علیهالسلام به او اجازه داد
جوْن به میدان رفت و به سپاه دشمن حمله کرد
بعد از آنکه 25 نفر را به درک واصل کرد
به شهادت رسید
هنگامی که هنوز رمقی داشت امام حسین
علیهالسلام به بالین او آمد نشست و فرمود:
خدایا چهرهاش را سفید گردان و بویش را نیکو
و او را با ابرار و نیکان محشور بفرما و بین او
و محمد و خاندانش معارفه برقرار ساز
امام محمدباقر علیهالسلام به نقل از پدرش
امام سجاد علیهالسلام روایت نموده که بعد از
ده روز از گذشت عاشورا، بدن جوْن را دریافتند
در حالی که از او بوی مشک استشمام میشد
آری همنشینی با اولیاء الله انسان را از
پستی و ذلت به اوج عزت و بزرگی میرساند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه ۱۲۵
↲نفس المهموم، صفحه ۲۹۱
↲بحارالانوار، ۲۳/۲۴
↲قاموس الرجال، ۴۴۹/۹
↲ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani