+دیر کردی بی وفا دیگر گذشت آب از سرم
دارم این دیوانگیها را به پایان میبرم
یارِ ما نامهربان بود ، گر چه پشتِ ما شکست
از شما پنهان نباشد دوستشدارم هنوز❤️🫂
هر خندهٔ تو ،زلزله بـا قدرت بـالـاست،
لبخند نزن ،ریخت دلم ،خانهات آباد...
زیر باران میروم تا کوی دوست
می روم با عشق تا هر جا که اوست
ای خوش آن روزی که دل در یاد اوست
وی خوش آن روزی که رخ رخسار اوست⛰️🍃
نه مرگ آنقدر تلخ است،
و نه زندگی آنقدر شیرین
که انسان برای این دو شرفش را بدهد
وقتایی که نشه با حرف زدن یسری چیزا رو به آدما فهموند تنها راهی که برات میمونه اینه که بزاری و بری شاید با گذر زمان خودشون همه چیو فهمیدن
باید بکنم کوچ از این شهر پر از رنج و غم آلود
ساکن شوم آنجا که در آن از غم دوران خبری نیست
حِیف از آن بُغض کِه با اَشك امانَش دادم؛
داشت ميکُشت مَرا؛ راه نِشانَش دادم ..