eitaa logo
یادداشت‌💌✍
385 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
116 ویدیو
17 فایل
تالیفات 📚 ۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین ع ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی نجمه‌صالحی: مدرس‌حوزه و دانشگاه @salehi6 🌐ویراستی https://virasty.com/najmehsalehi
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت‌💌✍
پژواک خفاش‌هایی که در شب پرواز می‌کنند، به راحتی مسیر خود را تشخیص می دهند.پژواک و تولید امواج، خفّ
خوشبختی کالای تعارفی نیست، خوشبختی را در سینی به ما تعارف نمی‌کنند، باید تلاش کرد تا به‌دست آورد. خوشبختی نصیب کسی می‌شود که شکرگزار و صبور باشد چه دنیا به کامش باشد چه نباشد؛ خوشبختی یعنی آرامش و آرامش با مواجه شدن با تغییر و پذیرفتن آن میسر می‌شود. دنیا همان چیزی است که با افکارمان خلقش می‌کنیم، دنیای ما تغییر نخواهد کرد مگر با تغییر دادن باورها و افکارمان؛ دنیا چیزی جز پژواک نیست؛ تا به دنیا لبخند نزنیم انعکاس آن را نخواهیم دید. باید با تمام وجود نفسی عمیق کشید و تمام باورهای منفی و افکار پوچ را بیرون کرد، زندگی جاریست... پژواک زندگی‌ات را خودت انتخاب کن!! رابرت فراست شاعر آمریکایی قرن بیستم میلادی، زیبا می‌گوید: «آموخته‌هایم از زندگی را در سه کلمه خلاصه می‌کنم: زندگی ادامه دارد...» ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. در آغوش آرامش، کنار آتش نجمه صالحی برای کار اداری از خانه بیرون زدم. صبح اولین روز تابستان گرم، هوا هنوز کمی خنک بود. خیابان‌ها بیدار بودند؛ مردم در رفت‌وآمد، زندگی در حال دویدن. اطراف حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، مسافرها با آرامش سوار و پیاده می‌شدند. مردی را دیدم که بی‌هیچ شتابی، وسایلش را با دقت در صندوق عقب جا می‌داد. نه انگار پشت سرش ماشینی بود، نه انگار وقت تنگ بود. آرامش او عجیب به دلم نشست؛ چیزی شبیه طمأنینه‌ در میانه‌ی هیاهو. به بانک رفتم. شلوغ بود. کارم ناتمام ماند. برگشتم خانه. همه‌چیز عادی بود. خیلی عادی. آن‌قدر که هیچ‌وقت فکر نمی‌کنی در دل همین "عادی بودن"، چیزی غیرعادی در کمین باشد. گوشی را برداشتم، کانال و گروه‌ها را نگاه کردم و تازه بود که فهمیدم دیشب چه گذشته. صدای پدافند و تحرک‌های نظامی و گزارش لحظه به لحظه گروه فامیلی و مکالمه‌ها... آسمان قم ناآرام بوده، و ما آسوده در خواب. نمی‌دانم چه چیزی بیشتر لرزاندم؛ خبر شب گذشته، یا این‌که ما بی‌خبر خوابیده بودیم. کنار آتش، در آغوش خیالِ امن. زندگی ادامه دارد. همیشه هم ادامه دارد. گاهی آن‌قدر آرام که فکر می‌کنی هیچ اتفاقی نمی‌افتد، و گاهی آن‌قدر پرهیاهو که تازه بعد از عبورش می‌فهمی، چقدر به لبه‌ی خطر نزدیک بوده‌ای. @zemzemh60