‹مَن دلم تنگ که نه ، غمزده چشم تو بود
درسرم درد که نه ، زمزمهاسمِ تو بود› 🤍🔒'
مرا پیدا کن ,
شماره ام را بگیر ,
صدایم بزن ,
من که جای دوری نرفتهام
نزدیکم به هر جایی که تو بخوانیام🤍🖇
من نوشتم عاشقش هستم ولی او در جواب
هی نوشتُ هی نوشتُ و هی نوشتُ و پاک کرد ...⌦
باران میراث خانوادگی ما بود
کوچک که بودم از سقف خانهی ما میچکید.
بزرگ که شدم از چشمانم 🌧️🖤🌿›
#حسین_پناهی
‹ زِمـزِمـღ ›
شیرینِجهان تویی تو شیرینی خود را به جهانی نسپار🍃✨
کاش انسان بداند چیزی که به میل خود بخواند بیشتر در حافظه بلند مدت او خواهد ماند و روزی مانند امیدی پنهان به دادش میرسد🌸✨