- انگاری با دستات داری قلبمو فشار میدی و منم از شدت درد با بغض بهت خیره شدم و نمیتونم حرف بزنم :)
دلم برای وقتایی ک کابوس میدیدم میگفتی هروقت از خواب پریدم و ترسیدم بهت زنگ بزنم؛
و تو جواب میدادی انقدی باهام حرف میزدی ک دوباره میخوابیدم تنگ شده :)
‹ زِمـزِمـღ ›
نمیدونه که نمیخوای دیگه •🔥🎭•
بوی دود گرفته کلِ نفسم.
-میشه بیای بگی همه اینا یه کابوسه؟ بعدشم انقد بغلم کنی ک این ترس از وجودم بره؟