تربیت کودک را باید بیست سال پیش از تولش آغاز کرد...
@zendagibazendagishohada
از امام صادق(ع) پرسیدند چگونه زندگی خوب وآرامی داری؟؟؟
پاسخ داد:
١-فهمیدم کسی رزقم را نخواهد خورد پس آرام شدم
٢-دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم
٣-پی بردم که دیگری کار مرا انجام نخواهد داد پس تلاش کردم
۴-دریافتم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
#خدا
#زندگی
@zendagibazendagishohada
چه بسیار آدمیان نادانی که مهربانی شایستگان را بر نمی تابند آنها در نهایت یا به بردگی تیزدندانان گرفتار آیند و یا چهره زشت تنهایی را آشکارا ببینند....
@zendagibazendagishohada
دیگران خیلی زود بازخورد رفتار ما را نشان می دهند. درستی و نادرستی کردارمان را در نگاه و سخن دیگران خواهیم یافت.
@zendagibazendagishohada
هنگامی که مصمم به عمل شدید، باید درهای تردید را کاملا مسدود کنید....
@zendagibazendagishohada
#شهید_هدایتالله_آذری
#مبارکه
و #نماز_جمعه و #جماعات را ترک نکنید که این بهترین ارمغان انقلاب است
@zendagibazendagishohada
در آسانی ها خدا را بخوان تا در سختی ها صدایت برایش آشنا باشد
@zendagibazendagishohada
کسی که کوچکترین قسمت رازی را فاش کند بقیه آنرا هم نمی تواند حفظ کند...
#راز
#سخن_چین
@zendagibazendagishohada
من مرد و شمای خانم به یاد داشته باشیم که در محل کار خود با زنان یا مردان با ناز و ... صحبت و خلوت بی مورد نکنیم...
اینها صاحب هایی دارند که جز با اجازه خدا به حرمت کسی در نمی آیند...
حالا شما بگین که ما در باره مسائل کاری باهم می خندیم و ...
توجیه نکنید...
خودتان بهتر می دانید دنبال چی هستید...
مواظب رفتارمان باشیم...
خداوند بهتر از ما می بیند...
#اداره
#زن
#عذاب_الهی
@zendagibazendagishohada
کسی که از هیچ چیز کوچکی خوشحال نمی شود، هیچگاه خوشبخت نخواهد شد...
@zendagibazendagishohada
عراقی ها هم زمان با چزابه ،از پل سابله هم ،با چهار پنج تیپ زرهی پاتک کردند . حسین وقتی خود را به سابله رساند که همه برو بچه های مسئول، شهید و مجروح شده بودند و آخرین نفر هم ،کریم نصر بود، می گفت: وقتی من مجروح شدم حسن آمد بالای سرم و گفت: تو هم مجروح شدی؟ حالا حسین یکه و تنها در میان بسیجیان تاخت و تاز می کرد .
تازه خودم را به حاشیه ی رودخانه رسانده بودم ،تانک ها آن طرف خیلی نزدیک آمده بودند، به آرپی جی زن گفتم چرا شلیک نمی کنی؟
گفت: نیروی کمکی من رفته موشک بیاره .
چند دقیقه بعد حسین از راه رسید، خسته و کوفته با یک گونی موشک آرپی جی و شروع کرد به بستن خرج موشک. فهمیدم کمک آرپی جی زن هم شده.
#شهید_حاج_حسین_خرازی
*كتاب "جز سكوت چيزی نگفت"ص27
@zendagibazendagishohada
تو زندگیت مثل دریا باش...
تا اگه کسی بهت سنگ زد، سنگ در تو غرق شود نه اینکه تو متلاطم شوی...
#اخلاق
#عصبانیت
#گذشت
@zendagibazendagishohada
زندگی هدیه خداوند به شماست...
و " شیوه ی زندگی شما " هدیه شما به خداوند است...
هدیه خوب به خدا بدهید...
@zendagibazendagishohada
همین الان که داری این متن ها را می خوانی، از خدا شاکر و شکرگذار باش...
چون که هستند کسانی که از نعمت دیدن محروم هستند...
#شکرگذاری
#نعمت
#خداوند
@zendagibazendagishohada
زمانی حرف بزن، که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد...
@zendagibazendagishohada
این خود شما هستید که باید جهان را آنگونه که می خواهید تغییر دهید...
منتظر نشینید که کسی بیاید و شما را تغییر دهد...
تغییری کنید در جهت تلاش، ارتقای مذهبی، اخلاق و ...
@zendagibazendagishohada
#شهید_علی_سیفی
یک بار هنگام بازگشت از جبهه، عینک آفتاب و کاپشن آمریکائی داشت. زنگ خانه شان را زد.
مادرش آمد دم در و گفت با چه کسی کار دارید؟
گفت: با جواد (برادر کوچک ترش).
مادر تا رفت جواد را صدا کند، مادر را از پشت گرفت و مادرش داد و بیداد راه می اندازد. وقتی خودش را معرفی می کند، هر دو می زنند زیر خنده.
کتاب بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی،چ اول 1395،ص 89.
@zendagibazendagishohada