eitaa logo
زندگی با زندگی شهدا
4.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
606 ویدیو
5 فایل
جهت ارتباط و تبادل(با کانال هم سطح) : @H_modir_online سفارشات:(طراحی) @sefareshkadeh تعرفه تبلیغات: @tarefeyetablighat *آشنایی با رفتار عملی #شهدا در زندگی فردی *جملات بزرگان،انرژی بخش و ... *شرعا و قانونا #کپی_محتوای_کانال فقط با لینک کانال مجاز است*
مشاهده در ایتا
دانلود
*سبک زندگی با اینکه در هر سفرش احتمال داشت برنگردد اما برای زندگی اش برنامه داشت شاید بعضی ها این تصور را دارند که زندگی با کسی که دایما در معرض شهادت است و خودش هم تمنای شهادت را دارد خیلی سخت است . اما برعکس زندگی محمد حسین خیلی پرشور بود . با اینکه در هر سفرش احتمال داشت برنگردد اما برای زندگی اش برنامه داشت . حتی کار های کارشناسی اش را داشت انجام می داد . خیلی به خانواده اش اهمیت می داد . کوچکترین فرصتی که گیر می آورد من را به گردش می برد . با اینکه ساکت بود موقعش هم شوخی می کرد . با اینکه کار سنگین نظامی داشت همیشه با لبخند و گل می اومد . من هم همه آن گل ها را خشک کردم و نگه داشتم . روز های جمعه که می شد صبح زود پا می شد تند تند کار ها را می کرد ، صبحانه و نهار را آماده می کرد ، لباس ها را می شست و...... در همه این کارها می خواست محبتش را ثابت کند . نسبت به و هم همین طور بود . حتی نسبت به مادر من . خیلی به برادر کوچکترش حواسش بود. @zendagibazendagishohada
*به محض‌ آلودگی به‌.... @zendagibazendagishohada
*فرق است میان کسی‌ که‌.... @zendagibazendagishohada
*اینو حتما‌ امتحان‌ کنید‌..... .... @zendagibazendagishohada
......منظرش‌ زیباست‌ ولی اثرش‌ زشت‌ است‌. @zendagibazendagishohada
*خوشبختی‌ یعنی‌.... @zendagibazendagishohada
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند يک هفته قبل از، امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر به خوش گذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود بازگشتند متوجه شدند که در مورد تاريخ امتحان اشتباه کرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است بنابراين تصميم گرفتند که با استاد صحبت کنند و علت جا ماندن را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: ما به شهر ديگري رفته بوديم که در راه بازگشت لاستيک خودرويمان پنچر شد. و از آن جايي که زاپاس نداشتيم مدت زماني طول کشيد تا کسي را براي کمک بيابيم و به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم... استاد پذيرفت که آن ها روز بعد امتحان بدهند. روز بعد استاد آنها را براي امتحان به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يک ورقه امتحاني داد. آنها به اولين سوال نگاه کردند که (5) نمره داشت... سؤال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند سپس ورق را برگرداندند تا به سؤالي که (95) نمره داشت پاسخ بدهند سؤال اين بود: کدام لاستيک پنچر شده بود؟؟؟؟؟؟؟ ، تنها امتحاني است که در آن نمي توان تقلب کرد. @zendagibazendagishohada
*فرازی از وصیت نامه ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. @zendagibazendagishohada
(اولین شهید مدافع حرم ارتش) 🌷تواضع🌷 یکی از خصلت های زیبای حاج محسن تواضع بی نظیر ایشون بود که همیشه زبون زد همه بچه ها چه تو بسیج و چه تو هیت بود؛ برای مثال همیشه برای ماها که افتخار رفاقت باهاش رو داشتیم باعث غرور بود که رفیقمون و بچه محلمون از تکاورای تییپ 65 هست؛ اما آقا محسن هم با اینکه غرور خاصی رو نسبت به ارتش داشت هر وقت که تو جمع بسیجیا بود خودشو بسیجی می دونست و اگه کسی تو جمعی که بچه بسیجی ها بودن ایشون رو با القاب نظامیش خطاب می کرد شدیدا ناراحت می شد و می گفت من اگرم الان تو ارتشم به برکت حضورم تو بسیج و دستگاه اهل بیته.... (راوی: یکی از شاگردان شهید در پایگاه بسیج حبیب ابن مظاهر‌) @zendagibazendagishohada