🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#پیراهن_سفید💕
🌷پیراهن سفیدی داشت که خودم برایش دوخته بودم. در عملیات قبلی آن را پوشیده بود، وقتی به مرخصی آمد گفت: دکمهی بالایی این پیراهن خیلی بالاست و فاصلهاش با دکمهی پایینی زیاد است، این را برایم درست کن. مرخصیاش تمام شده بود و در حال اعزام بود، با عجله خودم را رساندم که پیراهنش را بدهم. همین که پیراهن را گرفت گفت: تو هیچ میدانی من چرا این رنگ را انتخاب کردهام؟ گفتم: برای چی؟ گفت: برای اینکه این دفعه عملیات داریم و میخواهم شهید شوم و خونم روی این پیراهن سفید بریزد. من که....
🌷من که حسابی جاخورده و ناراحت شده بودم، بلافاصله پیراهن را از دستش گرفتم و گفتم: دیگه بهت نمیدهم. برادرم که ناراحتی مرا دید بلافاصله گفت: شوخی کردم، میخواستم ببینم تو چه عکسالعملی نشان میدهی و هر چه اصرار کرد، من پیراهن را ندادم و گفتم این دفعه که آمدی بهت میدهم. پیراهن را نزد خودم نگه داشتم تا یکبار دیگر او را ببینم، اما او رفت و دیگر برنگشت و من هنوز هم ناراحتم که چرا پیراهن سفیدش را ندادم و آن پیراهن را برای خودم نگه داشتم.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مرتضی گودرزوند چگینی
#راوی: خواهر گرامی شهید
منبع: سایت نوید شاهد
@eeshg1📍
@zendegi18📍
📚✾
#داستان_آموزنده
🔆همسر دلاور ميثم تمّار
ميثم تمّار از ياران نيرومند امام على (علیه السلام )، و از افراد برجسته و فرزانه و قويدل بود، ابن زياد دستور داد او را ده روز قبل از ورود امام حسين (ع ) به كربلا، به دار آويختند و شهيد كردند.
او همسر دلاورى داشت كه در راه اسلام ، بسيار ثابت قدم و استوار بود، از دلاوريهاى او اينكه :
به دستور ابن زياد، جنازه هاى حضرت مسلم (ع ) و هانى و حنظلة بن مرّه را (كه داستانش در داستان قبل ذكر شد) بدون غسل و كفن در ميدان كناسه كوفه انداخته بودند، و كسى جراءت نداشت آنها را بردارد و به خاك بسپارد.
همسر دلاور ميثم تمّار، تصميم گرفت آنها را به خاك بسپارد، هنگامى كه آخرهاى شب شد و چشمها به خواب رفت ، اين بانو با كمال مخفى كارى ، جنازه ها را به خانه خود منتقل نمود و نصف شب آنها را دور از چشم دژخيمان ابن زياد، كنار مسجد اعظم كوفه برد، و آنها را كه در خون پاك خود غلطيده بودند، به خاك سپرد، و هيچكس از اين جريان جز همسر هانى بن عروه كه همسايه اش بود، مطّلع نشد.
هزاران آفرين بر اين شير زن قهرمان كه براستى صلاحيت آن را داشت تا همسر ميثم باشد، آرى از فردى مانند ميثم ، انتظار آن هست كه همسرى اين چنين داشته باشد، اين است نقش مديريت شوهرى برازنده در رشد و تعالى همسرى رشيد و مسؤول .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
@eeshg1📍
@zendegi18📍
هدایت شده از کاروان زیارتی و سیاحتی قهرمان 2
🔥❌آفرتور زمینی مشهد الرضا 🍀
🌹از تهران 🌹
🌿رفت وبرگشت با قطار اتوبوسی صبا 🍀
🌙 تاریخ 11و12و13و18و19و20و21و24و25و26و27 و28ابان 🍀
🌙 2شب و3 روز اقامت🏩
🍽با صبحانه نهار و شام 🍽
💥هتل نزدیک حرم امام رضای5💥
🏨 هتل اپارتمان 1.980.000تومان
🏢هتل دو ستاره 2.750.000 تومان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#تور_زیارتی_سیاحتی_قهرمان
☎️09109151225
📞09364416673
آیدی👌
@Tabarekhoban
تلگرام👇
https://t.me/gahramantor
سروش👇
https://splus.ir/1373517
ایتا👇 @gahraman1
@gahraman2
🔸 امام جواد عليه السلام فرمود :
مؤمن به سه خصلت محتاج است :
1⃣ المؤمنُ يحتاجُ إلى توفيق مِن اللهِ
💫 توفيق از جانب خدا ،
2⃣ و واعظٍ من نفسِه
💫 واعظى از درون خود ،
3⃣ و قبولٍ مِمَّن ينصَحُهُ
💫 و پذیرش نصیحت از هر کس که او
را نصیحت نماید .
📗 : تحف العقول : ص ٨٢٦
🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆عمل براى آخرت نه دنيا!
هنگامى كه حضرت موسى (علیه السلام ) براى نجات خود از شر فرعونيان ، از مصر به سوى مدين هجرت كرد، در بيرون مدين ديد، چوپانان براى گوسفندان خود از چاه ، آب مى كشند، و دو دختر در كنار ايستاده اند و منتظر خلوت شدن سر چاه هستند، تا آنگاه كنار چاه بيايند و براى گوسفندان خود، آب از چاه بكشند.
موسى (ع ) به سوى آنها شتافت و آنها را كمك كرد، آنها دختران شعيب پيغمبر بودند، آن روز زودتر نزد پدر رفتند و جريان كمك مخلصانه جوان غريبى را به او خبر دادند.
شعيب (ع ) يكى از دخترانش را نزد آن جوان غريب فرستاد تا او را دعوت به خانه اش كند.
آن دختر نزد موسى (ع ) آمد و گفت : ((پدرم شما را به خانه خود دعوت كرد تا پاداش زحمات شما را بپردازد)).
موسى (ع ) اين دعوت را اجابت كرد و به خانه شعيب (ع ) آمد.
هنگامى كه موسى (ع ) نزد شعيب (ع ) آمد، شعيب كنار سفره شام نشسته بود و مى خواست غذا بخورد، وقتى كه چشمش به آن جوان غريب (موسى )افتاد گفت : ((بنشين و از اين غذا بخور)) (تا آن هنگام ، شعيب ، موسى را نمى شناخت ).
موسى (ع ) گفت : اعوذ باللّه : پناه مى برم به خدا.
شعيب گفت : چرا اين جمله را گفتى ، مگر گرسنه نيستى ؟
موسى گفت : چرا، گرسنه هستم ، ولى ترس آن دارم كه اين غذا عوض كمكى كه به دخترانت كردم ، قرار داده شود، ولى ما از خاندانى هستيم كه هيچ چيزى از عمل آخرت را به سراسر زمين كه پر از طلا باشد، نمى فروشيم .
شعيب گفت : ((اى جوان ، نه به خدا سوگند، غرض من معاوضه دنيوى نيست ، بلكه عادت و روش من و پدرانم اين است كه ما مقدم مهمان را گرامى مى داريم و غذا به ديگران مى دهيم )).
آنگاه موسى (ع ) كنار سفره نشست و از غذا خورد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حساسیت دينى در برابر منكرات
يكى از ويژگيهاى آيت اللّه العظمى بروجردى (ره ) مبارزه با هرگونه خرافات ، و حساسيت شديد در برابر منكرات بود، در اين مورد به دو فراز زير توجه كنيد:
روزى آيت اللّه بروجردى در حال ورود به حرم حضرت رضا(علیه السلام ) بود كه ، آخوندى را ديد كه به عنوان احترام به حضرت رضا(ع ) به سجده افتاد، آقا با ديدن اين صحنه شديدا ناراحت شد و عصاى خود را محكم بر پشت آن آخوند فرود آورد و فرمود: اين چه كارى است كه مى كنى ؟ تو با اين عملت ، مرتكب دو گناه مى شوى :
1. سجده براى غير خدا.
2.روحانى هستى و چنين كارى را انجام مى دهى و اين سبب مى شود كه ديگران هم از تو پيروى كنند.
يكى از علماء نقل كرد: روزى آيت اللّه بروجردى از خانه اش بيرون آمد، يكى از زوار كه پيرمردى بود، جلو آقا آمد و روى پاى ايشان افتاد تا ببوسد و اظهار ادب كند.
آيت اللّه بروجردى ، اين كار را حرام مى دانست و معتقد بود شرك است ، از اين رو، شديدا عصبانى شد و عصايش را محكم بر كمر آن پيرمرد كوبيد و در همين حال فرياد مى زد: ((اين عمل شرك است و حرام است ...)) و بعد چند قدمى كه رفتند، بر گشتند و پيرمرد را خواستند، ابتدا با نرمى به او فرمودند: ((اين كار، اشتباه و شرعا حرام است )).
بعد دستور داد: به پيرمرد پول بدهند، يادم هست : پولى كه براى جبران ناراحتى پيرمرد، به دست او دادند، بسيار زياد بود.
شبيه مطلب فوق در مورد بر خورد پيامبر (ص ) و امامان (ع ) با مردم در روايات آمده است .
از جمله ابوامامه مى گويد: رسول خدا (ص ) در حالى كه عصا در دست داشت به سوى ما آمده ، ما همه به احترام او يكجا بر خاستيم و اظهار ادب خاصى نموديم .
حضرت ما را از اين كار نهى كرد و فرمود: ((آن گونه كه عجم ها بر مى خيزند و به همديگر احترام مى كنند، برنخيزيد)).
و امام على (ع ) در مسير حركت به جبهه صفين از شهر ((انبار)) گذشت ، كدخداهاى اين شهر به عنوان احترام ، از مركبهاى خود پياده شدند و در پيشاپيش آن حضرت شروع به دويدن كردند.
امام على (علیه السلام ) شديدا آنها را از اين كار نهى كرد و در ضمن فرمود: ((چقدر زيانبار است مشقتى كه مجازات الهى در پى دارد؟))
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 لعنت به هرکی رویا فروشی میکنه
🔸 چه زندگیهایی که با همین دروغها تو اینستا خراب نشد.
@eeshg1📍
@zendegi18📍
#داستان_آموزنده
🔆پاسخ عميق سليمان به عابد
روزى حضرت سليمان (علیه السلام ) با اسكورت و شكوه پادشاهى عبور مى كرد در حالى كه پرندگان بر سرش سايه افكنده بودند و جن و انس در اطرافش با كمال ادب و احترام عبور مى نمودند، در مسير راه ديد عابدى در گوشه اى مشغول عبادت خدا است .
آن عابد هنگامى موكب پر شكوه سليمان را ديد، به پيش آمد و گفت : اى پسر داود! براستى خداوند سلطنت و امكانات عظيمى در اختيارت نهاده است !
حضرت سليمان كه هرگز به جاه و مقام ، دل نبسته بود و مقامات ظاهرى ، او را مغرور ننموده بود به عابد چنين فرمود:
لتسبيحة فى صحيفة مؤ من خير ممّا اعطى ابن داود، فانّ ما اعطى ابن داود يذهب و التّسبيح تبقى .
ثواب يك تسبيح خالص در نامه عمل مؤ من ، از همه آنچه خداوند به سليمان داده بيشتر است ، زيرا ثواب آن ذكر، در نامه عمل ، باقى مى ماند ولى سلطنت سليمان از بين رفتنى است .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حضرت عباس (علیه السلام) با ماردبن صديف
زهير بن قين يكى از ياران دلاور امام حسين (ع ) در كربلا بود، روز عاشورا حضرت عباس (ع ) عازم ميدان بود، زهير نزد آنحضرت آمد و عرض كرد: اى پسر اميرمؤمنان ! مى خواهم حديثى را به ياد تو بياورم .
عباس (ع ) فرمود: حديث خود را بگو كه وقت تنگ است .
زهير گفت : اى ابوالفضل ! هنگامى كه پدرت خواست با مادرت امّالبنين ازدواج كند، به برادرش عقيل كه نسب شناس بود فرمود: از براى من از بانوئى كه از دودمان شجاع باشد خواستگارى كن ، تا خداوند فرزند شجاعى از او به من بدهد تا بازو و ياور فداكار فرزندم حسين (ع ) گردد، اى عباس ، پدرت تو را براى امروز خواست ، بنابراين در حفظ حرم امام حسين (ع ) كوتاهى نكن .
عباس (ع ) با شنيدن اين گفتار، آنچنان پر احساس شد كه با شدّت پا در ركاب اسب نهاد به طورى كه تاسمه ركاب قطع گرديد و فرمود: اى زهير! در چنين روزى مى خواهى مرا تشجيع كنى و نيرو ببخشى ، سوگند به خدا جانبازى خود را آنچنان به تو بنمايانم كه هرگز نظير آن را نديده باشى .
عباس (ع ) پس از اين سخن به سوى ميدان دشمن تاخت ، آنچنان به دشمن حمله كرد كه گوئى شمشيرش آتشى است كه در نيزار افتاده است تا اينكه صد نفر از قهرمانان دشمن را كشت .
در اين هنگام يكى از سرشناسان دشمن كه به شجاعت معروف بود به نام مارد بن صديف تغلبى كه كلاه خود محكم بر سر داشت و دو زره اى كه حلقه هايش تنگ بود پوشيده بود، سوار بر اسب به ميدان عباس (ع ) آمد، در حالى كه نيزه بلندى در دست داشت ، و نعره او بر سراسر ميدان پيچيده بود، خود را به نزديك عباس رسانيد و گفت :
يا غلام ارحم نفسك ، واغمد حسامك ، واظهر للنّاس استسلامك ، فالسّلامة اولى لك من النّدامة .
اى جوان ! به خودت رحم كن ، و شمشيرت را در غلاف كن و آشكار تسليم شو، چرا كه سلامتى براى تو بهتر از پشيمانى است .
حضرت عباس (ع ) پاسخى به اين مضمون به مارد داد:
اى دشمن خدا و رسول ، من آماده نبرد و بلا هستم و با توكّل به خداى بزرگ ، صبر مى كنم چرا كه من پيوند به رسول خدا (ص ) دارم و و برگى از درخت نبوت هستم ، كسى كه در چنين دودمانى باشد هرگز تسليم طاغوت نمى شود و زير پرچم حاكم ستمگر در نمى آيد، و از ضربات شمشير نمى هراسد، من پسر على (ع ) هستم از نبرد با همآوردان ، عاجز نيستم ...
سپس رجز خواند و آمادگى خود را در برابر مارد آشكار نمود.
يكى از اشعار و رجز او اين بود:
لا تجز عن فكل شيى ء هالك
حاشا لمثلى ان يكون بجازع
اى مارد، استوار باش و بدانكه هر چيزى فانى است ، هرگز مثل من ، بى تابى نخواهد كرد.
در اين هنگام مارد نيزه بلند خود را به سوى حضرت عباس حواله كرد، عباس (ع ) نيزه او را گرفت و آنچنان كشيد كه نزديك بود مارد از پشت اسب به زمين در غلطد، او ناگزير نيزه خود را رها كرد و دست به شمشير برد.
حضرت عباس (ع ) نيزه مارد را تكان داد و فرياد زد: اى دشمن خدا از درگاه خداوند اميدوارم كه تو را با نيزه خودت ، به درك جهنم واصل كنم .
آنگاه عباس (ع ) آن نيزه را در كمر اسب مارد فرود آورد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمين انداخت و از اين حادثه ، خجالت زده شد، و در لشگر دشمن اضطراب و ولوله افتاد، شمر بر سر لشگر خود فرياد زد: ويلكم ادركوا صاحبكم قبل ان يقتل : واى بر شما، صاحب خود را قبل از آنكه كشته شود دريابيد.
يكى از جوانان بى باك دشمن سوار بر اسب موسوم به طاوية شد و خود را به مارد رسانيد، مارد فرياد زد: اى جوان درآوردن اسب طاويه قبل از فرود در هاويه جهنّم ، شتاب كن .
آن جوان همين كه نزديك شد، حضرت عباس (ع ) نيزه را بر سينه او كوفت و او را كشت و خود بر اسب طاويه سوار گرديد، در اين هنگام پانصد نفر براى نجات مارد از دست عباس (ع ) به ميدان روانه شدند، از آمدن آنها ذره اى ترس بر دل عباس نيفتاد، هماندم نيزه را بر گلوى مارد فرود آورد كه مارد بر زمين افتاد و گوش تا گوش او بريده شد و به هلاكت رسيد، سپس آنحضرت بر دشمن حمله كرد، هشتاد نفر از آنها را كشت و بقيه آنها فرار كردند.
امام صادق (ع ) در وصف شجاعت عباس (ع ) مى گويد:
اشهد انّك لم تهن ولم تنكل واعطيت عاية المجهود.
گواهى مى دهم كه تو سستى و ناتوانى نكردى و نهايت تلاش را در برابر دشمن مبذول نمودى .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 📚✾
🔥❌آفرتور زمینی مشهد الرضا❌
⭕️تاریخ17و18و22و23و24و25 اذر ماه ♻️
🌹ازتهران 🌹
✅رفت و برگشت باقطار 4 تخته
🌙 2شب و3 روز اقامت🏩
🍽با صبحانه نهار و شام 🍽👣
💥💥هتل نزدیک حرم💥💥
✅تور هتل اپارتمان2.370.000تومان
✅تور هتل 2ستاره 2.870.000تومان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#تور_زیارتی_سیاحتی_قهرمان
☎️09109151225
📞09364416673
آیدی👌
@Tabarekhoban
تلگرام👇
https://t.me/gahramantor
سروش👇
https://splus.ir/1373517
ایتا👇 @gahraman1
@gahraman2
نماز_شب
♨️نمازشب در سیره شهدا؛
💠شهید علی اصغر امینی پور
🔸با برادر پاسدار علیاصغر امینیپور در پادگان بهشتی کرمان هم دوره بودیم.
هر روز صبح که برای نماز بیدار میشدم جای او را خالی میدیدم و وقتی به مسجد پادگان میرفتم او را در حال خواندن نماز مییافتم او در گوشهای خلوت کرده بود و الهی العفو الهی العفو میگفت.
سعی کردم روزهای دیگر زودتر از خواب بیدار بشوم و کم کم فهمیدم حداقل یک ساعت قبل از اذان صبح به پا خاسته و نماز شب به پا میدارد. او در عملیات بدر جاودانه شد و طبق وصیت بر روی سنگ قبرش نامش را ننوشتند و تنها نوشته شد: «پر کاهی تقدیم به آستان کبریایی الله.»
📚کتاب سبک زندگی صفحه 111
@eeshg1📍
@zendegi18📍
🔥❌آفرتور زمینی مشهد الرضا 🍀
🌹از تهران 🌹
🌿رفت باقطار۴ تخته درجه یک فدک برگشت با قطار ۴ تخته غدیر 🍀
🌙تاریخ رفت۹و ۱۱ و ۱۷و۲۳و۲۴و۲۵ اذر🍀
🌙 2شب و3 روز اقامت🏩
🍽با صبحانه نهار و شام 🍽
💥هتل نزدیک حرم امام رضای5💥
🏨 هتل اپارتمان 3.250.000تومان
🏢هتل دوستاره 3.680.000 تومان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#تور_زیارتی_سیاحتی_قهرمان
☎️09109151225
📞09364416673
آیدی👌
@Tabarekhoban
تلگرام👇
https://t.me/gahramantor
سروش👇
https://splus.ir/1373517
ایتا👇 @gahraman1
@gahraman2
🔥❌آفرتور زمینی مشهد الرضا 🍀
🌹از تهران 🌹
🌿رفت و برگشت باقطار اتوبوسی صبا 🍀
🌙 تاریخ حرکت ۱۱و۱۶و۱۷و۱۸و۲۲و۲۳و۲۴و۲۵و۲۶و۲۷و۲۸ اذر🍀
🌙 2شب و3 روز اقامت🏩
🍽با صبحانه نهار و شام 🍽
💥💥هتل نزدیک حرم💥💥
🏨 هرنفر 1.980.000تومان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#تور_زیارتی_سیاحتی_قهرمان
☎️09109151225
📞09364416673
آیدی👌
@Tabarekhoban
تلگرام👇
https://t.me/gahramantor
سروش👇
https://splus.ir/1373517
ایتا👇 @gahraman1
@gahraman2
🔥❌آفرتور زمینی مشهد الرضا 🍀
🌹از تهران 🌹
🌿رفت و برگشت باقطار اتوبوسی صبا 🍀
🌙 تاریخ حرکت ۱۱و۱۶و۱۷و۱۸و۲۲و۲۳و۲۴و۲۵و۲۶و۲۷و۲۸ اذر🍀
🌙 2شب و3 روز اقامت🏩
🍽با صبحانه نهار و شام 🍽
💥💥هتل نزدیک حرم💥💥
🏨 هرنفر 1.980.000تومان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#تور_زیارتی_سیاحتی_قهرمان
☎️09109151225
📞09364416673
آیدی👌
@Tabarekhoban
تلگرام👇
https://t.me/gahramantor
سروش👇
https://splus.ir/1373517
ایتا👇 @gahraman1
@gahraman2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه صحن حضرت زهرا(س) در نجف چیست؟
آیتالله سیستانی خواب حضرت زهرا رو میبینند و در مورد حاج قاسم صحبت میکنند.
@eeshg1📍
@zendegi18📍
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
✍یک مهندس روسی تعدادی از کارگران مسلمان را استخدام کرد.
کارگرهای مسلمان موقع اذان کار را ترک کرده و نمازشان را میخواندند.
یک روز مهندس متوجه شد که اینها موقع کار نماز میخوانند. مهندس به کارگرها اخطار داد که هر کس موقع کار نماز بخواند آخر ماه از حقوق شان کم میکنم،
🔹بعضی ها از ترس اینکه حقوق شان کم نشود نمازشان را بعد از کار میخواندند و بعضی ها هم در همان وقت معینه میخواندند.
آخر ماه شد مهندس روسی به آنهایی که نماز شان را ترک نکرده و در وقت معینه میخواندند بیشتر از حق شان پول داد،
بقیه کارگرها اعتراض کردند که چرا به اینها پول بیشتری دادی؟
🔸مهندس گفت :
اهمیت دادن این افراد به نماز شان و چشم پوشی از کسر حقوق شان نشان میدهد که ایمانشان بیشتر از شماست،
اینطور آدمها هیچ وقت در کار خیانت نمیکنند همان طور که به نماز شان خیانت نکردند؛
🔹کسانی به خدا خیانت نکنند به خلق خدا هم خیانت نمیکنند.
کارگرانی که اعتراض کرده بودند شرمنده شدند و حتی که کار را رها کردند.
♨️میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟!
ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین (علیه السلام) نرفتم یه بار برم و بیام..
حاج قاسم بهش گفته بود : محال نیست ، اما من موافق نیستم. چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
✍روای: حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده
شهدا را با صلوات یاد کنید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹