زندگی برتر
#خانواده_متعالی 12 👇✅ تفاوت بین دو تمدن در نگاه به خانواده #قسمت_اول
#خانواده_متعالی 13
👇✅
تفاوت بین دو تمدن
در نگاه به خانواده
#قسمت_دوم
#قسمت_دوم
✅شخص مراقب وسالک لازم است که
این روز مقدس را همانند روزهای شریف دیگر
با توسل به حضرات ائمه معصومین سلام الله علیه سپری کند و
♻️لازم است به افرادی که در مباهله شرکت داشتهاند توسل کرده و
♻️ به حق بزرگ آنان اعتراف و نعمت وجود هدایت نیکی احسان و فضل آنان را قدر دانی نماید .
♻️ و با زبانی گویا و تضرع و زاری از آنان بخواهد که
♻️ منت بر امت گذاشته و نعمت های خود را با واسطه شدن به درگاه خدای متعال کامل نمایند
تا اعمال او با پذیرش و خوشنودی و قرب به همراه گردد و
♻️ از آنان نیز بخواهد که او را در گروه دوستان حضرت حق و پیروان واقعی حضرات ائمه معصومین سلام الله علیه مقرر دارد .
🔆زمانی که مقام و موفقیت اولیای خدا را درک کردیم و نعمت وجود و لطف و سرشار آنان را نسبت به خود دریافتیم
🔆 یقین پیدا میکنیم اعمالی که در این روز و روزهای مقدس دیگر انجام می دهیم از برکات وجودی و هدایت آنان بوده و
تمام اشکالات و نقص هایی که در اعمال ما به چشم میخورد
ناشی از کوتاهی ما در بهرهمندی از هدایت ها و عنایات آنان است
♻️بر این اساس باید تمام عبادات ای را که در این روز و قبل از آن عملی کردهایم و به آنان تسلیم نموده و
♻️از حضرت حق مصرانه بخواهیم به آنان اذن شفاعت و اصلاح مفاسد و پر طرف نمودن کاستیها و نقصهای بندگی و عبادات ما را داده
♻️آن اعمال را تبدیل به اعمال نیک و قابل قبول کرده و به محضر خداوند عرضه بدارند.
═══ ೋ🌹ೋ═══
@zndegi_bartar
برگرفته از
📙 کتاب المراقبات
نوشته جواد آقا ملکی تبریزی
════༻❤༺════
📕 #علی_از_زبان_علی
#قسمت_دوم
🌅 روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم. آن حضرت در یکی از اتاق های منزل خویش بودند. اجازه خواستم که وارد شوم.
🌅 اجازه دادند و فرمودند: یا علی! آیا نمیدانی که خانه من خانه توست؟ چرا برای ورود اجازه می خواهی؟
🌅 عرض کردم: یا رسول الله! دوست دارم با اجازه وارد شوم.
🌅 پیامبر صلی الله علیه و آله مرا تایید کردند و فرمودند: ای علی! این رفتار تو سبب جلب محبت خدا و ادبی از آداب الهی است.
🌅 سپس فرمودند: ای علی! تو برادر من هستی و خدایی که خالق و روزی بخش من است، نمیخواهد که رازی را از تو پنهان نگه دارم.
تو جانشین من هستی و بعد از من مظلوم واقع خواهی شد و صدمات فراوان خواهی دید.
🌅 آن کسی که همراه تو ثابت قدم بماند همانند کسی است که با من همراهی کرده است و کسانی که از تو فاصله بگیرند و جدا شوند در حقیقت از من جدا شدهاند؛
🌅 ای علی! دروغ میگوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد و در عین حال با تو دشمنی میکند؛ زیرا خداوند من و تو را از یک نور آفریده است. ☀️
✍ حجت الاسلام محمد محمدیان
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@zndegi_bartar
زندگی برتر
¨‘°ºO☘ ☀❀✧❈☀☘Oº°‘¨ #منازل_الاخره - ••••●❥ قسمت ۷۲ ●منزل اول : مرگ ●منزل دوم: عالم قبر
¨‘°ºO☘ ☀❀✧❈☀☘Oº°‘¨
#منازل_الاخره
- ••••●❥ قسمت ۷۳
●منزل اول : مرگ
●منزل دوم: عالم قبر
#منزل_سوم : برزخ
🔸🔸 حکایت 🔸🔸
#قسمت_دوم
🔱📛🔱 این واقعه زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود، نگاه کردم دیدم سگی می رود بر سر آن جوان، تا رسید به ان قبر و پنهان شد؛ من متعجب شدم و در شگفت بودم که ناگاه ان جوان زیبا ، با بدن مجروح و حال بد از قبر بیرون آمد و از همان راهی که آمده بود برگشت.
♻️⚜♻️ من پشت سر او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید.گفت:
🌀💤🌀 من عمل صالح این میّت بودم و مامور بودم در قبر با او باشم، که ناگاه این سگ که عمل غیر صالح او بود امد؛ من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا وفا کنم بحق صاحبم ، اما آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد ؛ چنانکه می بینی و نگذاشت که با او باشم . دیگر نتوانستم در قبر با او بمانم بیرون امدم و او را وا گذاشتم.
°•☆ چون ما قائل به تجسم اعمال هستیم و اینکه اعمال انسان ها به اشکال مناسب با خود آنها در می آیند.☆•° 《 دارالسلام ج ۲ ص ۲۴۴》
✍ شیخ عباس قمی (ره)
🆔 @zndegi_bartar
─▀▄ ♠️ ▀▄ ♠️ ▀▄─
زندگی برتر
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O #داستانهای_شگفت 🤲 توسل و شفا از برکات اهل بیت (ع) در تاریخ ۱۶ جمادی الاول ۹۷ در کربلا
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O
#داستانهای_شگفت
🤲 توسل و شفا از برکات اهل بیت (ع)
#قسمت_دوم
°•○● در مراجعت یک نفر عرب که عمامه سبز بر سر داشت، جلوی ماشین ما را گرفت و به عربی به راننده سخن گفت و راننده جوابش می داد.
آقای رهبری پرسید آقا سید چه می گوید؟ راننده گفت می گوید:
❇️ من را سوار کن تا اول جاده آسفالت و من گفتم ماشین دربست شماست و اجازه ندارم. اقای رهبری گفت آقا را سوار کن تا سوار شد سلام کرد نزد راننده نشست. در اثنای راه، آقای رهبری ناله می کرد و می گفت: یا صاحب الزمان (ع)
✳️ سید فرمود از آقا چه می خواهی ؟ خانم جریان مریضی آقای رهبری را می گوید.
سید فرمود نزدیک بیا، گفتم نمی تواند. بلاخره کمی نزدیک شد دست را دراز کرد و بر ستون فقرات او کشید و فرمود :
《ان شاالله اگر خدا بخواهد شفا می یابی.》
از فرمایش سید امیدی در ما پیدا شد.
گفتم اقا! ما برای شما نذری می کنیم.
فرمود خوب است.
گفتم اسم شما چیست؟
فرمود: سید عبدالله
آقای رهبری گفت: محل شما کجاست تا بوسیله پست برای شما بفرستم. فرمود :
•به وسیله پست به ما نمی رسد •
شما هر چه برای ما نذر کردید هر سیدی دیدی به او بدهید. چون نزدیک جاده آسفالت رسیدیم، فرمود نگه دارید.
ادامه دارد....
✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب
@zndegi_bartar
࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O
#داستانهای_شگفت
🤲 شفای کور به برکت امامین عسکرین (ع)
#قسمت_دوم
🤲🤲پس از زیارت نزد ضریح امامین علیها سلام می نشیند مشغول خواندن زیارت عاشورا می شود.
پس در ان حال خادم ایشان حاج فرهاد بچه را بغل کرده به حرم مشرف می شود .
و سپس چشم بچه را که با پارچه ای بسته بود به ضریح می مالد و پس از زیارت از حرم بیرون می رود.🚶♂
🔸🔸پدر بچه که منظره بچه اش را می بیند و متذکر می شود که بچه با چشم سالم به عراق آمد و حال با چشم کور برگردد،پس بی اختیار گریان و نالان می شود😭
فریاد می زند،می لرزد ،خواندن تتمه زیارت عاشورا را فراموش می کند و خود را به ضریح می چسباند و در سخن با امام رعایت ادب نمی کند و می گوید آیا سزاوار است بچه ام را با این حالت کوری برگردانم؟پس بی حال شده گوشه ای می نشیند،
💟💟 ناگاه بچه در حالی که دایی او به دنبالش بوده وارد حرم می شود و بر دامن پدرش می نشیند و می گوید پدر جان!خوب شدم چشمم روشن شده دردی هم ندارد.😳
پدر حیران شده دست در چشمان بچه کشیده میبیند هیچ اثری از قرحه نیست و حتی قرمزی هم ندارد،از دایی بچه می پرسد این بچه ربع ساعت پیش حرم بود چشمان کور و بسته شده چه پیش آمد؟
✅✅ دایی بچه می گوید:
بله هنگامی که از حرم بیرون شدیم بچه بر شانه من بود و در صحن راه می رفتم و منتظر آمدن شما بودم ناگاه بچه سر از شانه من برداشت و با دستش پارچه ای که بر چشمش بود بر می داشت و می گفت ببین آقا دایی!چشمم خوب شده است و برای بشارت به شما زود او را به حرم فرستادم که شما شاد شوید.😊
🛐🛐 پدر سجده شکر میکند و از امامین علیهم السلام عذر خواهی و شکر گزاری می نماید و با شادی و فرح از حرم بیرون می شود و می آید نزد حافظا الصحه و بچه را در بیرون خانه نزد دایی او می سپارد.
و به حافظا الصحه می گوید می خواهم حرکت کنم برای بغداد دوائی بدهید برای چشم بچه که در راه به آن مداوا کنیم.
طبیب میگوید که چرا مرا مسخره میکنی برای چشم کور دوائی نیست،شما در اثر مسامحه او را کور کردید.
پس پدر بچه را صدا می زند،دایی او را میآورد چون طبیب چشم او را گشوده و روشن میبیند بهت زده و حیران می گردد😳 چشمان بچه را می بوسید و اطرافش می گردد و سخت گریان می شود و می گوید چه شد دو غده چشم تو؟
پس جریان شفا را برایش می گوید و صلوات بر اهل بیت علبه السلام می فرستد.💟💟
✔️✔️✔️سپس به منزل میرزایی شیرازی می روند میرزا هم که با سابقه بود گریه شوق میکند چشمان بچه را می بوسید و می فرماید سزاوار است بمانید تا شهر را چراغانی کنیم.
پدر عذر می آورد و در همان روز برای کاظمین حرکت می کند.
✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب
@zndegi_bartar
࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
زندگی برتر
════🌷🌷🌷 ೋღ ✧❁✦﷽✦❁✧ 💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا با سلام خدمت شما
════🌷🌷🌷 ೋღ
✧❁✦﷽✦❁✧
💞بسم رب الشهداء والصدیقین
🌷#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا
#قسمت_دوم
🌞تا اینکه یک روز ظهر که خوابیده بودم،( تلویزیون همیشه خاموش بود چون بچه هام علاقه ای به دیدن برنامه های اون ساعت نداشتن)
واقعا نمیدونم چه کسی تلویزیون رو روشن کرده بود روی برنامه آفتاب شرقی!!!
💤💤خانم دباغ داشتن صحبت میکردن، در مورد برآورده شدن حاجات.
ایشون میگفتن که خیلی وقتها پیش میاد که بیماری یا مشکل خاصی براتون پیش میاد ولی هر چه توسل به ائمه اطهار(ع) دارید باز هم مشکل برطرف نمیشه. 😢
اینجاست که 👈👈ائمه دارن شما رو ارجاع میدن به دعای شهدا.
✔️✔️باید چله ی شهدا بگیرید.
♠️♠️ به این شکل که اسم چهل شهید رو روی کاغذی بنویسید و نیت کنید برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) صلوات بفرستید و ثوابش رو هدیه کنید به روح پاک و مطهر شهید همانروز .
روز اول شهید اول
روز دوم شهید دوم و الی آخر تا روز چهلم برای شهید چهلم صد صلوات بفرستید.
📿📿توان بلند شدن نداشتم ولی واقعا گویا کسی کمکم کرد که بلند شوم، کاغذ و خودکاری دستم گرفتم، گوشی تلفن رو برداشتم، از پدر و خواهرم کمک گرفتم و اسم چهل شهید رو نوشتم.
شروع کردم به صلوات فرستادن.
🔮چهار روز صلوات فرستادم، بقدری حالم بد بود که وسط صلوات فرستادن خوابم می برد و ساعتها میخوابیدم . وقتی بیدار میشدم میدیدم تسبیح از دستم افتاده.
روز چهارم ساعت دو بعد از ظهر روی تخت دراز کشیده بودم تسبیح رو برداشتم، نوبت شهید علی اصغر قلعه ای بود، نیت کردم و گفتم شهدا! قربونتون برم! این صلواتهای من به چه درد شما میخوره، من که چندتا بیشتر نمیتونم بفرستم زود خوابم میبره. قربونتون برم که اینجوری دارم...
ادامه دارد…
@zndegi_bartar
🌷🌷🌷ღೋ═══
زندگی برتر
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم وقتی به ما سفارش میکنن که هر کاری رو با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید،✅
#قسمت_دوم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خارهای خود رو🍂🍂، خارهای هرزهای هستند در قلب انسان، که دائماً میخوان انسان رو مأیوس بکنن.🌾
ابلیس هم به کمک میاد. ابلیس هم دقیقاً همین کا ر رو میکنه.😈👹
با هر گناهی میخواهیم خودمون رو از رحمت خدا مأیوس کنیم.
با هر اتفاق سادهای در اطراف خودمون
😶😶، وقتی میبینیم که کسانی مثل اینکه قدرتی دارند، کسی مثل اینکه ثروتی دارد،😯😯
کسی مقامی دارد، کسی اسلحهای دارد و اینها ظاهراً تأثیراتی دارن، میتونن ظلم کنن، 👿
با هر کدوم از این صحنهها و حادثهها آدم میخواد انگار به خودش تلقین کنه که من تنها هستم،😓
من کسی رو ندارم،
اینها من رو میزنن، من پناهی ندارم.😥
این وضعیت، وضعیتی سرشار از ترس، نگرانی، احساس تنهایی، دائماً در روح انسان تولید میشه.😱
به همین دلیل ما لازم داریم دائماً به خودمون تلقین کنیم، ببین یادت باشه ها بسم الله الرحمن الرحیم؛ به نام خدایی که هم رحمانه هم رحیمه،😎
و این فوق العاده عجیبه که ما این دو تا کلمه رو باید در کنار همدیگه بگیم و این یک کلمهی رسمیه در قرآن، در آغاز قرآن، در آغاز سورههای قرآن.😍
در آنِ واحد در یک ذکر هم به رحمانیت خدا اشاره میکنی هم رحیم بودن خدا.❤️💐
اینجوری باید به خودت تلقین کنی بعد وارد سورهی حمد که میشی دوباره بخشهایی از سورهی حمد باز صورتهای دیگری از رحمت خداست.🙏☺️
@zndegi_bartar