eitaa logo
زنـدگی‌حکیمانـه
4 دنبال‌کننده
43 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣قلب و افراط❣ قَالَ الوصی (علیه السلام): (حکمت 108) لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ، به رگ هاى درونى انسان پاره گوشتى آويخته كه شگرف ترين اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا؛ كه چيزهايى از حكمت، و چيزهايى متفاوت با آن، در او وجود دارد این قلب، امری مادی است که اندیشه و انگیزه دارد، معارف را باور دارد و اندیشه اش، شعبه عملی نفس است. قلب اگر معتدل باشد، اوصافی دارد که امیرالمومنین تبیین می کند و اگر تربیت شده نباشد خیلی از نعمت های الهی که نصیبش می شود را کم یا زیاد می کند، یا راه افراط می رود یا تفریط، به هر تقدير نفس يک موجود مجرد الهي است، اولاً؛ و نيروي عقلي او کارهاي فرهنگي او را درک ميکند، ثانياً؛ و قلب نيروي اجرايي او را به عهده دارد، ثالثاً؛ و خود قلب هم در اثر کارهاي صالح با علم شهودي، حقائق را مشاهده ميکند، رابعاً. کارهاي انديشهای برای عقل است. کارهاي انگيزهاي برای قلب است. فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، و اگر نوميدى بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى در آورد، وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، اگر خشمناك شود كينه توزى آن فزونى يابد و آرام نگيرد، انسان باید عصبانیت خودش را درباره ابطال باطل بکار ببرد، اینکه قرآن کریم می فرماید (ولیجدوا فیکم غلظة) یعنی همین که شما حمله و کشتار بیجا نکنید، ولی آنقدر قدرتمند باشید که دشمن از شما بترسد و جرأت حمله به شما را نداشته باشد و بیگانه از شما هراس داشته باشند، لذا عصبانیت بی جا چه در امور خانواده چه در کشور داری چه در برون مرزی، این نعمت را هدر دادن است. وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ، اگر به خشنودى دست يابد، خويشتن دارى را از ياد برد، همچنین در خوشحالی نیز باید مرزداری کرده و حد مرکزی را حفظ کرد. وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد. ترس نیز نعمت خوبی است ولی آن را باید تعدیل کرد، یعنی انسان باید از مرض بترسد تا طبیبانه زندگی کند و از دشمن بترسد تا مقتدرانه زندگی می کند نه اینکه بترسد و کنار برود. وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، و اگر به گشايشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و همچنین اگر انسان قدرتی پیدا کرد بداند که قدرت نعمت خوبی است که باید تعدیل کند، چون اگر حق شناس این قدرت نباشد مغرور می شود و وقتی مغرور شد توامندی های عقلی از او گرفته می شود. و کار به دست شهوت و غضب ميافتد بالاخره او را به هلاکت ميرساند. قدرت يک چيز خوبي است نعمت يک چيز خوبي است اين را بايد تعديل کرد و حفظ کرد. «وَ إِنْ جُدِّدَتْ لَهُ نِعْمَةٌ أَخَذَتْهُ الْعِزَّة» اگر نعمت تازهاي آمد مبتلا به عزت بيجا می شود. عزتی که ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً﴾؛[4] عزت بجاست. لغتاً عزيز به کسي ميگويند که نفوذناپذير باشد. زميني که کلنگ در آن اثر نميکند و بيل در آن اثر نميکند را ارض عزاز ميگويند، يعني اين زمين سفت و محکم است[5]. انساني که حرف بدون علت در او اثر نميکند رعب دشمن در او اثر نميکند و يا مدح بدون علت در او اثر نميکند، اين عزيز است يعني نفوذناپذير است. اين ميشود انسان عزيز که اصل عزت برای خداست ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً﴾، و ذات اقدس الهي اين عزت را به عنوان خلافت و مظهريت به انبيا و اوليا و اهل بيت و مؤمنين داده است ﴿وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ﴾،[6] اين عزت، عزت صحيح است. اما آن عزت بدون علت که انسان مقتدر غافل عزيز بيجاست آن نبايد بيايد. اگر گاهي نعمت برای کسی آمد، اين عزت بدون علت او را درگير ميکند. وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى، و اگر مالى به دست آورد، بى نيازى آن را به سركشى كشاند، انسان بايد مستغني باشد نه غني. ما يک فقير داريم يک مستغني داريم و يک غني. غني غير از خدا احدي نيست. غني يعني بينياز. فقير دوگونه گرفتاري دارد دو تا عدم دارد: به خيلي از چيزها محتاج است، يک؛ هيچ کدام از اينها را ندارد، دو؛ اين دو تا عدم و دو تا نقص ميشود فقر. مستغني يک عدم دارد: مستغني آنکه نيازمند است، به خيلي از چيزها احتياج دارد ولي وسيلهاي که نياز او را برطرف کند به عنايت الهي بستگی دارد. غني يعني بينياز فقط خداست و لاغير. آنکه نياز ندارد اصلاً، او ذات اقدس الهي است. اگر يک کسي مالي گيرش آمد، بايد بفهمد که مستغني است نه غني. خيال ميکند که حالا بينياز است و گردنکشي ميکند! وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، و اگر مصيبت ناگوارى به آن رسد، بى صبرى رسوايش كند، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، و اگر به تهيدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ [قَعَدَتْ بِهِ الضَّعَةُ] قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، و اگر گرسنگى بى تابش كند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ؛ و اگر زيادى سير شود، سيرى آن را زيان رساند. فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد. پس هر گونه كندروى براى آن زيانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرين است. لذا در جایی فرمود: نحن النّمرقة الوسطي. نحن أفق الحجاز. بنا يلحق التّالي البطيء، و إلينا يرجع الغالي التّائب»
❣️تکبر و تنبیه الهی❣️ مرحوم علامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمودند: شخصی از اهالی یک روستایی آمد و گفت: آقا آیا ممکن است برای تبلیغ به روستای ما بیایی؟ در خواست ایشان به من برخورد و گفتم: خیر. سپس رفتم جلو برای خواندن نماز جماعت، گفتم :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ -إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» بقیه اش یادم رفت دوباره تکرار کردم اما باز هم بقیه اش یادم نیامد از پشت سرم همان روستایی گفت: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ».
❣️زندگی همسطح با مردم❣️ رسول اکرم(ص) فرمود : " « استووا تستو قلوبکم » " معتدل و همسطح باشید و در میان شما ناهمواریها و تبعیضها وجود نداشته‌ باشد ، تا دلهای شما به هم نزدیک بشود و در یک سطح قرار بگیرد . یعنی‌ اگر در کارها و موهبتها و نعمتهای خدا بین شما و فاصله افتاد بین‌ دلهای شما هم قهرا فاصله می‌افتد . آن وقت دیگر نمی‌توانید و باشید و در یک صف قرار بگیرید ، قهرا در دو صف مختلف قرار خواهید گرفت . قرآن کریم می‌فرماید : " « و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمة الله علیکم‌إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته‌إخوانا »" همه باهم به ریسمان الهی بچسبید و متفرق و متشتت نشوید . آن وقت را به یاد بیاورید که با هم بودید ، نسبت به هم کینه و عداوت و داشتید ، خداوند به وسیله اسلام دلهای شما را به هم مهربان کرد ، صبح کردید در حالی که همه با یکدیگر برادر بودید . این آیه همان طوری که مضمونش معلوم است در موضوع اتحادی است که دین‌ اسلام به مردم داد .
❣️طلب چشم اشکبار❣️ عن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي عَيْنَيْنِ هَطَّالَتَيْنِ يَبْكِيَانِ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ اَلدُّمُوعُ دَماً وَ اَلْأَضْرَاسُ جَمْراً .
❣نکته های قرآنی❣ عذاب فرعونیان وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ «130» و همانا ما طرفداران فرعون را به قحطى و خشكسالى و كمبود محصولات گرفتار كرديم، باشد كه متذكّر شوند (و از راه انحرافى خود دست بردارند). جلد 3 - صفحه 150 نکته ها «سنين» جمع «سنة»، به معناى سال است، امّا وقتى با كلمه «أَخَذَ» به كار مى‌رود، اغلب به معناى قحطى وخشكسالى است. لذا ذكر «نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ»، شايد براى بيان مصداق بارز قحطى باشد. گاهى بلاها و سختى‌ها، در مسير بيدارى و امتحان انسان و زمينه‌ى هلاكت اوست. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» «1» حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند با كم شدن محصولات و بازداشتن بركات و بستن درِ خزانه‌هاى خيرات، گناهكاران را مى‌آزمايد تا آنان متنبّه و متذكّر شده و توبه كنند و گناهان را ترك كنند. «2» پیام ها 1- در تربيت، گاهى بايد از اهرم سختى و تنگنا نيز استفاده كرد. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا» 2- اراده‌ى خداوند، بر عوامل طبيعى حاكم است. أَخَذْنا ... بِالسِّنِينَ‌ 3- قحطى و خشكسالى، يا كيفر الهى است و يا هشدار و زنگ بيدارباش. «بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» آرى، تحوّلات هستى هدفدار است. 4- زمينه‌هاى هدايت و سعادت، در خانواده‌ى مستكبرترين افراد نيز وجود دارد. آلَ فِرْعَوْنَ‌ ... لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ‌ 5- ممكن است على‌رغم تلاش براى ارشاد مردم، هيچ وسيله وطرحى در بعضى كارساز نباشد، چون انسان در پذيرش آزاد است نه مجبور. أَخَذْنا ... لَعَلَّهُمْ‌
هدایت شده از ارگانیک حکيمانه
? رئیس مذهب ▫️ وجود مبارک (سلام الله علیه) در عصری قرار گرفت که قدرت عباسی ‌ها روزافزون بود و آنها هم به نام دین حکومت می ‌کردند. وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) در چند جبهه ـ دین را معرّفی کرد، ـ قرآن را معرفی کرد، ـ سنّت را معرّفی کرد، ـ جایگاه مردم را مشخص کرد، ـ وظیفه مردم را در صیانت از دین معرّفی کرد، ـ قانون اساسی اسلام را تدوین کرد، ـ کیفیت بهره ‌برداری از این اصول و قوانین اساسی را به مردم آموخت، شد . ▫️ وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) یک سلسله داشتند به عنوان مواعظ و راهنمایی‌ های عمومی و یک سلسله داشتند که به عنوان فرهیختگان و نخبگان جامعه بودند که قانون اساسی را برای آنها می ‌نوشتند و به آنها می‌ آموختند. ▫️ وجود مبارک امام صادق با این فرهیختگان از یک سو و قانون اساسی مکتب شیعه از سوی دیگر، هم معارف قرآن را با تفسیر، تنزّل داد و هم دست فکر اندیشوران را با تعلیم بالا آورد. ▫️ وجود مبارک امام صادق ـ هم بخش ما را مشخص کرد، ـ هم بخش ما را مشخص کرد، ـ هم وظیفه نخبگان و فرهیختگان را مشخص کرد، ـ هم رابطه ما و خاندان عصمت و طهارت و اهل بیت را مشخص کرد، شد رئیس مذهب. آیت الله العظمی جوادی آملی 🌐 https://esra.ir 🧡💚💙💜❤️
⁂ گزیده ای از کلام نورانی امام حسین علیه السلام :↶↶ ▣ «إنَّ شیعَتَنا مَن سَلُمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشًّ و غِلٍّ و دَغَلٍ» ◈ به یقین، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد. ✎ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶ ▣ «مَنْ سَرَّهُ أَنْ ینْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یزَادَ فِی رِزْقِهِ فَلْیصِلْ رَحِمَهُ.» ◈ کسی که دوست دارد اجلش به تأخیر افتد و روزی‌اش افزایش یابد، صله رحم به جا آورد. ✎ بحار الانوار، ج۷۱، ص۹۱، ح۵ عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۴۸ ▣ «اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتُحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم.» ◈ بدانید که نیازهای مردم به شما، از نعمت های خدا بر شماست. پس از این نعمتها افسرده و بیزار نباشید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد. ✎ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹ ▣ «لا يَنْبَغى لِنَفْسٍ مُؤْمِنَةٍ تَرى مَنْ يَعْصِى اللّه َ فَلا تُنْكِرُ.» ◈ شایسته شأن مومن نیست که ببیند کسی خدا را معصیت می‌کند ولی به او اعتراض نکند. ✎ كنزالعمال، ج ۳، ص ۸۵ ▣ «اِنَّ اَجوَدَ النّاسِ مَن اَعطی مَن لایَرجوهُ.» ◈ بخشنده ترین مردم، کسی است که به آن که به او چشم امید نبسته بخشش کند. ✎ کشف الغمه، ج۲، ص۲۴۲ بحار الانوار، ج ۴۴ ، ص ۱۲۱ ▣ «القُنوعُ راحَهُ الأَبدانِ» ◈ قناعت، [مایه] آسودگی بدن هاست. ✎ نزهة الناظر، ص۸۸ ▣ «مَن أحَبَّکَ نَهاکَ ، ومَن أبغَضَکَ أغراکَ» ◈ هر کس دوستت دارد، تو را [از کار زشت] باز می‌دارد و هر کس دشمنت دارد، تو را [به آن] برمی‌انگیزد. ✎ بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۲۸ ▣ «أيُّما إثْنَيْنِ جَرى بَيْنَهُما كَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاّْخَرِ، كانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّةِ.» ◈ چنانچه دو نفر با هم نزاع کنند آنکه برای آشتی پیش قدم شود زودتر از دیگری وارد بهشت می‌شود. ✎ میزان الحکمه، ج۱، ص۷۸ محجة البيضاء ، ج۴، ص۲۲۸ ▣ «مِن عَلاماتِ أسبابِ الجَهلِ المُماراةُ لِغَیرِ أهلِ الفِکرِ» ◈ از نشانه های نادانی، جدل با بی فکران است. ‌ ✎ تحف‌العقول، ص۲۴۸ ▣ «إِيّاك اَنْ تَكُونَ مِمّنْ يَخَافُ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَيَاْمَنُ الْعُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ.» ‌ ◈ مبادا از كسانى باشى كه از گناه ديگران بيمناكند، و از كيفر گناه خود آسوده خاطرند. ✎ تحف العقول، ص۲۷۳ ▣ «إنّي لا أرَى المَوتَ إلاّ سعادَةً ، و لاَ الحياةَ مَع الظالِمينَ إلاّ بَرَما.» ◈ من مرگ را چيزى جز سعادت و زندگى در كنار ستمگران را چيزى جز ملالت نمى‌دانم. ✎ تحف العقول، ۲۴۵
❣اوصاف مومنین ❣ در سورهٴ «انفال» پنج وصف را برای مؤمن ذکر می‌کند که اینها عامل نجات اوست؛ آیه دوم سورهٴ «انفال» می‌فرماید: ﴿اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ﴾ گروهی‌اند که این اوصاف پنج گانه را داشته باشند؛ 🕌یک: ﴿إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ اگر خدا یادشان بیاید دلشان بهراسد، نه اینکه هیچ اثر در قلبشان پیدا نشود آن که اگر خدا یادشان آمد هیچ متأثر نمی‌شوند و به طور عادی از کنارش می‌گذرند، این همان ایمان بدوی است نه ایمان مطلوب؛ 🔅«وَجَل» همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست مى دهد و سرچشمه آن یکى از این دو چیز است: 1-گاهى به خاطر درک مسئولیت ها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مى باشد. 2-و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.(مکارم) 🕌دو: ﴿وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا﴾، 🔅آنها همواره در مسیر «تکامل» پیش مى روند و لحظه اى آرام ندارند، 🔅موجود فاقد نمو و تکامل یا مرده است و یا در سراشیبى مرگ قرار گرفته، مؤمنان راستین، ایمانى زنده دارند، ��سه: ﴿وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ﴾؛ در کارهای فردی و جمعی شان تکیه‌گاه‌شان خداست و بس. ☀پس آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توکّل، از نظر عمل داراى دو پیوند محکمند، 1-پیوند و رابطه نیرومندى با خدا 2-پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا:: 🕌چهار: ﴿الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ﴾ نه «الذین یصلون»، ﴿الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ﴾ نماز را اقامه می‌کند و احیا می‌کنند. 🕌پنج: ﴿وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ اگر عالم‌‌اند علمشان را در راه خدا منتشر می‌کنند و اگر مال داران و توان مالی شان را در راه خدا منتشر می‌کند و اگر قدرت دیگر در اختیار آنها است از آن قدرت در راه خدا بهره صحیح می‌برند. 🕌﴿أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾؛ اگر کسی این اوصاف پنج گانه را داشت: مومن حقیقی است. 🌐سه پاداش مهم خواهند داشت: 🔅1- (لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ). مى فرماید: «آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند» درجاتى که میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد. 🔅2- (وَ مَغْفِرَةٌ). به علاوه آنها «مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد» 🔅3- (وَ رِزْقٌ کَریمٌ). «و روزى هاى کریم; یعنى مواهب بزرگ، مستمر و همیشگى که نقص و عیبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نیست در انتظارشان مى باشد» اینهایند که ﴿لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾.[8]
❣رزق کریم❣ 🔅(وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا) [۳] (و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، دوبار به او پاداش خواهيم داد، وروزى پرارزشى براى او آماده كرده‌ايم.) [۴] 💟علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: رزق كريم مصداق بارزش بهشت است. و معناى آيه اين است كه هر يک از شما همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) براى خدا و رسول او خاضع شود، و يا ملازم اطاعت و خضوع براى خدا و رسول باشد، و عمل صالح كند، اجرش را دو باره مى‌دهيم، يعنى دو برابر مى‌دهيم، و برايش رزقى كريم، يعنى بهشت آماده مى‌كنيم. [۵] ☀إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ‌ أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ. انفال (8) 2 و 4 💟امام قشيرى قدس سره فرموده كه رزق كريم آنست كه مرزوق را از شهود رازق بازندارد(حقی، روح البیان) 💟شیخ طبرسی در مجمع البیان: وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ‌ و روزى بزرگوارى يعنى نعم جنت كه صافى باشد از كد اكتساب و خالى از خوف حساب و غير منقطع العدد و منتهى الامد(فتح الله کاشانی، منهاج) 💟بعضی از روزیهای معنوی را به عنوان رزق کریم قرآن یاد کرده شعیب پیامبر می‌فرماید خدا به من رزق کریم داده است نبوت رزق کریم است آن نعمت همراه با بزرگواری و بزرگداشت را کرامت می‌گویند.(جوادی آملی) 💟وفي وصف الرزق الذي أعده لهم بالكرم، زيادة في إدخال السرور على قلوبهم لأن لفظ الكريم يصف به العرب كل شيء حسن في بابه، بحيث يكون لا قبح فيه ولا شكوى معه. (الوسیط، طنطاوی) 💟والرزق الكريم ما يرتزقون به من نعم الجنة ، وقد أراد الله سبحانه بالرزق الكريم الجنة ونعمها في مواضع من كلامه ، كقوله تعالى : « فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ » الحج : ٥١ وغير ذلك. (المیزان) 💟«راغب» در كتاب «مفردات» مى‌گويد: «كرم» معمولًا به امور نيك و پر ارزشى گفته مى‌شود كه بسيار قابل توجه است، بنابراين به نيكى‌هاى كوچك، كرم گفته نمى‌شود. الكرم أن تعطيه بلا مقابل. ورزق الجنة بلا مقابل لأنه بمجرد أن يخطر الشيء على بالك وتشتهيه تجده أمامك. 💟كريم يعنى بخشنده و بسيار سود رسان، بطورى كه هر چه از او بخواهند بدهد. گفته‌اند كريم كسى است كه بيشتر فضايل در او جمع شده باشد، فضايلى از قبيل شجاعت، عفت، ايثار، مدارا، از خودگذشتگى و فداكارى در راه عقيده و مرام. و نيز گفته‌اند: كريم كسى است كه سود بلا عوض رساند. «پس كرم عبارت است از فايده رساندن نه به منظور و غرضى. كسى كه مال خود را به قصد جلب نفع يا رهائى از نكوهش ببخشد كريم نيست» (تعريفات جرجانى) شى‌ء كريم يعنى بهترين شى‌ء و مقصود از آن شيئى است كه در مورد خود، رضايت و ستايش انسان را برانگيزد. مى‌گويند: رزق كريم، يعنى رزق بسيار، قول كريم، يعنى سخن ملايم، صورت كريم، يعنى در زيبائى رضايت بخش، كتاب كريم، يعنى در روانى الفاظ و معانى و فوايد، رضايت بخش است، گياه كريم، يعنى در نوع خود سود بخش.( فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى) 💟وَ الرِّزْقُ الْكَرِيمُ مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَهُوَ مُنَاسِبٌ فَإِنَّ مَنْ عَمِلَ لِسَيِّدٍ كَرِيمٍ عَمَلًا، فَعِنْدَ فَرَاغِهِ مِنَ الْعَمَلِ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ يُنْعِمَ عَلَيْهِ إِنْعَامًا وَيُطْعِمَهُ طَعَامًا، وَوَصْفُ الرِّزْقِ بِالْكَرِيمِ قَدْ ذَكَرْنَا أَنَّهُ بِمَعْنَى ذِي كَرَمٍ أَوْ مُكْرِمٍ، أَوْ لِأَنَّهُ يَأْتِي مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ بِخِلَافِ رِزْقِ الدُّنْيَا، فَإِنَّهُ مَا لَمْ يَطْلُبْ (رازی، مفاتیح الغیب)
مانع اول: مصانعه» (به معناى سازشكارى و رشوه گرفتن) هستند هرگز نمى توانند حق را به حق دار برسانند، چرا كه زورمندان اهل باطل آنها را خريدارى مى كنند و از حق منصرف مى سازند و در اين ميان حقوق ضعفا پايمال مى شود.  🔸مانع دوم: «مضارعة» همان اظهار ذلت و ناتوانى در برابر زورگويان است عامل ديگرى براى زير پا گذارد فرمان خدا و به قدرت رسيدن ظالمان است. خطبه همّام (خطبه 193) مى فرمايد: «فَمِنْ عَلامَةِ أحَدِهِمْ أنَّكَ تَرى لَهُمْ قُوَّةً فى دينِ; يكى از نشانه هاى پرهيزگاران اين است كه او را در دين (و اجراى فرمان الهى) قوى و نيرومند مى بينى».(پیام امام علی) 💎إنّ المصانعة في كلامه بمعني المداهنة و المخادعة و المقصود أنّ إقامة أمر اللَّه لا يوافق مع من كان مداهنا مع النّاس يبتغى إجابة شهواتهم و آرائهم الفاسدة، و قد حذّر اللَّه النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله عن ذلك بقوله «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» (9- القلم). و يستفيد منه المنع عن المداهنة مع مخالف الحقّ حتّى في أصعب المواقف و أحرجها، و كأنّه إشارة إلى الطعن في سيرة الشيخين،(منهاج البراعه خویی) 🔸مانع سوم: طمع اميرالمؤمنين(عليه السلام): «ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعُ وَ لا أفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعُ; هيچ چيز مانند بدعت ها دين را از بين نمى برد و چيزى مانند طمع انسان را فاسد نمى سازد». «مَنْ أرادَ أنْ يَعيشَ حُرّاً أيّامَ حَياتِهِ فَلا يُسْكِنِ الطَّمَعَ قَلْبَهُ; كسى كه مى خواهد در طول عمر آزاد زندگى كند بايد اجازه ندهد طمع در قلبش سكونت يابد».
❣ اَجَل و سرآمد داشتن امت‌ها❣ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ. ترجمه:برای هر قوم و اُمت و جمعیّتی، زمان و سرآمد (معیّنی) است؛ و هنگامی که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می‌کنند، و نه بر آن پیشی می‌گیرند. (سوره اعراف آیه ۳۴) تفسیر نمونه: ملت‌های جهان(به تعبیر آیه امّت‌ها) همانند افراد، دارای مرگ و حیاتند، ملت‌هایی از صفحه زمین برچیده می‌شوند، و به جای آنها ملت‌های دیگری قرار می‌گیرند، قانون مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیت‌ها و جامعه‌ها را نیز در بر می‌گیرد با این تفاوت که مرگ ملت‌ها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تن‌پروری می‌باشد.هنگامی که ملت‌های جهان در چنین مسیرهایی گام بگذارند، و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند، سرمایه‌های هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سر انجام سقوط می‌کنند.[۳۶] برخی از محققان به این آیه درباره ظهور و سقوط تمدن ها استشهاد کرده‌اند. ✅وَ لا يَستَقدِمُون‌َ اشاره‌ باينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ديگران‌ بخواهند اينها ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ببرند ‌تا‌ مدت‌ اينها باقيست‌ ‌در‌ علم‌ الهي‌ قدرت‌ ندارند . ✅اگر‌ مراد مدت‌ رياست‌ و عنوان‌ ‌باشد‌ مثل‌ مدت‌ سلطنت‌ بني‌ اميّه‌ و بني‌ عباس‌ و ساير سلاطين‌ مثل‌ صفويه‌ و قاجاريه‌ زماني‌ ‌که‌ مدت‌ رسيد ‌از‌ ‌اينکه‌ عنوان‌ خواهند افتاد و ‌از‌ ‌اين قبيل‌ ‌است‌ ساير امور مثل‌ غني‌، فقر، عزت‌، ذلّت‌، صحت‌، مرض‌، نعمت‌، بلاء ‌هر‌ چه‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌هر‌ قومي‌ معين‌ ‌شده‌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم‌ ‌يعني‌ انقضاء مدت‌ شد و به سر رسيد. 💟علت هلاکت: «وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا؛ [کهف/59] اين شهرها و آباديهايى است كه ما آنها را هنگامى كه ستم كردند هلاك نموديم؛ و براى هلاكتشان موعدى قرار داديم. آنها را با چشم مى‌بينند، ولى عبرت نمى‌گيرند.» 💟عبرت از هلاکت امتهای دیگر «أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى • وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى؛ [طه/128] آيا براى هدایت آنان كافى نيست كه بسيارى از اقوام پيشين را كه طغیان و فساد كردند هلاك نموديم، در حالى كه اينها در مسكنهاى ويران شده آنان راه مى‌روند؟! به يقين در اين امر، نشانه‌هاى روشنى براى خردمندان است. و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و اجل مقرّر آنها نبود، مجازات الهى دامان آنان را مى‌گرفت!»
اجزای حرام گوسفند
❣️ضرر به خود❣️ يضر الناس أنفسهم في ثلاثة أشياء 💟الإفراط في الأكل اتكالا على الصحة 💟 و تكلف حمل ما لا يطاق اتكالا على القوة 💟و التفريط في العمل اتكالا على القدر.
آیا کوفیان قاتل امام حسین، شیعه بودند؟ ۱- در ایام حضرت علی هم تشیع و فقه علوی در آنجا رایج نبود. حضرت چون مردم را دید نماز ترواویح را به جماعت می خوانند آنها را ن نهی کرد. آنان داد واسنت عمرا سر دادند. حضرت دیگر کاری نکرد. ۲- در زمان امام حسین دیگر شیعی آنحا نبود مخصوصا چون زیاد بن ابیه از طرف معاویه فرماندار کوفه شد هر کسی را به جرم شیعه بودن می کشت. ۳-کوفه مرکز حنفی ها شده بود. در کتب فقهی وقتی گفته میشود هذا رای کوفی یعنی این سخن حنفی مسلکان است. ۴-شیعه کسی است که در دل و زبان مطیع ما باشد. ۵-امام حسین خطاب به کوفیان گفت یا شیعه آل سفیان تنی چند چون سلیمان بودند که در زمان واقعه عاشورا زندانی بودند.
بهشت ولایت ✨بهشت اقرار به ولایت مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)غ فَقَالَ رَجُلٌ فِي الْمَجْلِسِ أَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنْتُمْ فِي الْجَنَّةِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ أَنْ لَا يُخْرِجَكُمْ مِنْهَا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ نَحْنُ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ أَ لَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِإِمَامَتِنَا قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَذَا مَعْنَى الْجَنَّةِ الَّذِي مَنْ أَقَرَّ بِهِ كَانَ فِي الْجَنَّةِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ أَنْ لَا يَسْلُبَكُمْ (محاسن برقی/ج1/ص161)
کمال عقلی در خدمت امام عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الباقر عليه ‌السلام ، قَالَ : «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ، وَضَعَ اللّه‌ُ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِبَادِ ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَكَمَلَتْ بِهِ أَحْلامُهُمْ». الکافی: ج۱، ص۵۶، ح ⬅ابوریحان بیرونی برای اینکه بفهماند " دین یعنی فهم " ....؛ وصیت کرد وقتی مُردم، این بُراده های قلم نِی را که جمع کرده ام، آب گرم کنید و من را غسل بدهید جامعه بفهم را به خوبی می شود اداره کرد، امّا جامعه ای که رشد عقلی ندارد، هر کسی او را به سَمتی می کشد! وجود مبارک حضرت که ظهور کرد، الآن هم اگر حضرت ظهور بکند، این هفت میلیارد را با ( عقل ) اداره می کند، نه با کشتن!! ⬅امام زمان علیه‌السلام قبل از اینکه به مسائل مالی بپردازد، مسائل اخلاقی را حل می‌کند و به معنویت جامعه می‌پردازد. جامعه‌ای که بزرگ به کوچک رحم نمی‌کند و کوچک به بزرگ احترام نمی گذارد، همسایه فکر همسایه نیست، معنویتی نیست و نتیجه آن میشود
❣حب علی❣ «لو اجتمع الناس على حب علي عليه السلام لما خلق اللّه النار» أ) روى العلامة الخطيب الخوارزمي بإسناده عن ابن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: لو اجتمعَ النّاس على حبّ عليّ بن أبي طالب لَما خلَقَ اللَّه عزّ وجلّ النار. 📚[رواه العلامة القندوزي في « ينابيع المودة»( ص 91 و 125 و 252 طبعة اسلامبول) عن ابن عباس، و رواه في( ص 237) عن عبداللَّه بن مسعود رضى الله عنه وفي( ص 251) رواه عن عمر بن الخطاب و في( ص 251) رواه عن عليّ عليه السلام رفعه ولفظه: لمّا أسري بي الى السماء لقتني الملائكة بالبشارة في كلّ سماء حتى لقيني جبرائيل في محفلة من الملائكة فقال: يا محمّد لو اجتمع أمتك على حبِّ عليّ بن أبي طالب لما خلق اللَّه النار.
آفرینش را چو فتح الباب شد نور احمد مهر عالم تاب شد رست از او نور امامان وفی شد بروج سیر آن نور صفی پس برآمد نور پاک فاطمه آن مبارک فاتحت را خاتمه چارده هیکل چو شد از وی درست نور پاک انبیا زان نور رُست پس به ترتیب مراتب زان صور شد همه ذرات اکوان جلوه گر آری! آری! طلعت اللهُ نور این چنین آئینه‌ای دارد ضرور
بازخواست در روز قیامت
❣عدم امکان مغلوبیت حق❣ شکست حق هیچگاه قابل تحقق نیست. وجود همان حق است و باطل عدم لذا حق در ضعیف ترین موقعیت هم قرار بگیرد بازهم پیروز است. سرش بالای دار هم برود پیروز است. این همان احدی الحسنین است لیکن به شکل ایجابی آن یعنی حق رفتنی نیست. غالب هم باشد می ماند و مغلوب هم باشد. شکست حق لایمکن فی بقعه الامکان و لو قرع سمعک.
آب حیات، حق است. و جعلنا من الما کل شی حی امام حق مجسم است. متی ننتفع من عذب مائک.
❣حفظ چهار عضو در چهار موضع❣ عَن وَصايا لُقمانَ عليه السلام لاِبنِهِ : ... يا بُنَيَّ ، اِعلَم أنّي خَدَمتُ أربَعَمِئَةِ نَبِيٍّ ، وأخَذتُ مِن كَلامِهِم أربَعَ كَلِماتٍ ، وهِيَ : إذا كُنتَ فِي الصَّلاةِ فَاحفَظ قَلبَكَ ، وإذا كُنتَ عَلَى المائِدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ ، و إذا كُنتَ في بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَكَ ، وإذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَكَ .  (المواعظ العددية ص ۲۳۸) از جمله سفارش هاى لقمان عليه السلام به پسرش ـ : پسرم! بدان كه به چهارصد پيغمبر ، خدمت كرده ام و از ميان سخنان آنان ، چهار سخن را دريافته ام ، كه چنين اند : هر گاه در نماز بودى ، دلت را حفظ كن ، و هر گاه سر سفره بودى ، گلويت را نگه دار، و هر گاه در خانه ديگرى بودى ، چشمت را نگه دار، و هر گاه در ميان مردم بودى ، زبانت را نگه دار.