eitaa logo
🔹🔷🌷 زندگی آرام🌷🔷🔹
711 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
ادمین: @adminzendegiaram گروه آموزشی زندگی آرام مجری دوره های سبک زندگی با مدرک جهاددانشگاهی و دانشگاه تهران وابسته به موسسه فرهنگی و هنری سبک زندگی آل یاسین-قم مرکز تخصصی سبک زندگی آل یاسین پژوهشکده سبک زندگی اسلامی انتشارات تیماس
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 پيامبر اکرم (ص): موج هاى بلا را با دعا برگردانيد. اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ 📚بحارالانوار، جلد۹۳، صفحه۲۸۹ کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
❤️❤️❤️❤️ 1 👈بلوغ یعنی رشد کافی ✅بلوغ را در 9 زمینه باید بررسی کرد: 1. بلوغ جنسی 2. بلوغ عقلی/ذهنی/فکری 3. بلوغ نکاح 4. بلوغ عاطفی 5. بلوغ اجتماعی 6. بلوغ فرهنگی 7. بلوغ اخلاقی 8. بلوغ اقتصادی 9. بلوغ أشُد انواع بلوغ در ازدواج 1️⃣ بلوغ جنسی بلوغ جنسی پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی است . کسی که به این مرحله می رسه نه بچه است و نه بزرگ . بلوغ جنسی یه تولد مجدد هستش . وقتی به این بلوغ می رسیم هم در جسم ما تغییراتی پدید میاد و هم در روح و روان ما و تغییراتی در رفتارهای ما . بلوغ جنسی 🔸 در خانم ها معمولا بین 9 تا 14 سالگی اتفاق می افته 🔸و در آقایون بین 11 تا 15 سالگی این که میگیم یکی از معیارهای ما برای ازدواج بلوغ جنسی است ، منظور ما این نیست که مثلا اگه یه دختر 10 ساله یا یه پسر 15 ساله به بلوغ جنسی رسیده بره ازدواج کنه . منظور ما اینه که برای ازدواج حتما باید از بلوغ جنسی عبور کرده باشیم . می دونید چرا ؟ چون بعضی ها هستند بلوغ دیر رس دارند . دختره 18 سالشه ولی هنوز بالغ نشده . این نیاز به درمان داره . نمی تونه بگه چون من 18 سالمه می خوام ازدواج کنم . باید ببینی از بلوغ جنسی عبور کردی یا نه . ولی اشتباه نکنید رسیدن به بلوغ جنسی به منزله ای این نیست که برید ازدواج بکنید. ادامه دارد.... کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
🔺پیام تصویری یک پرستار: هم‌وطن؛ ته گلوتون یه جوریه، علامت کرونا نیست الکی پا نشید برید بیمارستان، جون مادراتون😂 @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺 کانال زندگی آرام
لطفا آقایون نخونند😊😊😊 از حکیمی پرسیدند: معنی چیست؟ با تبسم گفت: لوحی از شیشه است که شفاف بوده و باطنش را می توانی ببینی. اگر با مدارا او را لمس کنی درخشش او افزون می شود و صورت خود را در آن می بینی. اما اگر روزی آن را شکستی جمع کردن شکسته هایش بر تو سخت می شود اگر احیانا جمعش کردی که بچسبانی بین شکسته هایش فاصله می افتد  و هر موقع دست به محل شکستگی بکشی دستت زخمی می شود. زن اینچنین است پس او را نشکن.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 هشدار این روزهای قرنطینه خیلی مراقب باشید! فریب نخورید! گول نخورید! از رگ گردن به شما نزدیک تر است!😂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدیریت ذهن مردم و فریب به همین سادگی! @zendegiaram98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ مفهومی 🚨گاه دشمن با ترفندهای خود مثل تبلیغات سوء و تهدید و ... اعتقادات برخی را عوض می‌کند و قدرت دفاع از فرد حق طلب را از آنها می‌گیرد! 🔻 فریب شایعات دشمن را نخوریم! ✍ 🆔 @zendegiaram98
♦️واکنش طنز کاربران فضای مجازی به شیوع کرونا در ایران 💬کاش یاد بگیرید این روزا رو مثل رییس جمهور کشور در خانه بمانید😂 💬یادش بخیر پارسال این‌موقع یوم‌الشک بود که چهارشنبه‌سوری این‌هفته است یا هفته بعد😕 💬با بستن جاده های منتهی به شمال دارن به شعور و شخصیت مسافران عزیز توهین میکنن، میشه با راه های محترمانه تری از سفرشون جلوگیری کرد مثل کار گذاشتن مین در مسیر یا استقرار سامانه موشکی پاتریوت در ارتفاعات مشرف بر جاده😀 💬شرایط حال حاضر ایران ترکیبی‌ست از «الهی به امید تو» و «خدایا خودت بهمون رحم کن» و «خدا ازشون نگذره»😁 💬بوی ویروس، بوی سیل بوی ماسک رنگی بوی تند آب و الکل وسط سفره عید با اینا زمستونو سر میکنم🚶🏻‍♂️ 💬از این پس به جای واژه‌ی بیگانه‌ی *قرنطینه*، به پاسداشت زبان فارسی، از واژه‌ی *تمرگینه* استفاده کنیم!😂 💬فکر اینکه هم قرنطینه تموم میشه ماه‌رمضون شروع میشه داره دیوونم میکنه😒😭 💬آخرین پیامک از طرف کرونا: بالاخره که میای بیرون😏 @zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا قسمت سوم اون ساعت کلی خندیدیم و حرف زدیم. مزاحم کار دکترا و پرستارا نبودم. اونا هر وقت میخواستن میومدن و به هر مریضی که نیاز بود سر میزدن و سرم وصل میکردن و داروها رو توزیع میکردن و این چیزا. اینم بگم که خنده زیاد باعث افزایش سرفه عده ای از کوروناییا شده بود. بهشون گفتم: مثل وقتی هست که یه بچه اومده وسط و داره خرابکاری میکنه و والیدنش همش سرفه میکنن و چشم و ابرو میان که مثلا بگن حواست جمع باشه و خرابکاری نکنا ، الان همون حس رو دارم. هم صدای سرفه ها زیاده و هم بعضیا موقع سرفه کردن، قیافشون خیلی عوض میشه و انگار دارن از ته دلشون یه چیزی بارمون میکنن با یه صلوات، ختم جلسه را اعلام کردیم. ته گلوم خشک شده بود. میخواستم آب بخورم اما مکافات داشتیم. نمیشد به راحتی بری سراغ آب سردکن و شیرو باز کنی و بریزی توی یه لیوان یه بار مصرف و ماسک و دم و دستگاهت برداری و قورت و قورت بدی بالا! به دردسرش نمی ارزید. منم که کلا اخلاق شیرازی بودنم وقتی گل میکنه، میشم مثل همون بنده خدایی که ازش آدرس پرسیدم. یه نگا به کاغذ کرد و یه نگا به منتهی الیه افق! بعدش چش و چالش کرد تو هم و گفت: «عامو خیلی دوره! نمیشه نری؟» خلاصه از قید آب زدم. رفتم ایستگاه پرستاری. دیدم یکی از پرستارا به خاطر اینکه از شب قبلش نخوابیده بود و خیلی بهش فشار اومده بود و ناهار و شام هم خیلی منظم تقسیم نکرده بودند، فشارش افتاده بود. خیلی دلم سوخت. با اون حجم زیاد کار و استرس و بعضی بیماران کم حوصله و ... نمیدونم چرا اما یهو از دهنم در رفت و گفتم: ببخشید کاری از دستم برمیاد؟ یکی از دوستاش که نشسته بود بالا سرش گفت: الان نه اما اگه تا نیم ساعت دیگه حالش خوب نشه، زحمت اشهدش باشماست! گفتم: حالا بالا سرش اینجوری نگین. بنده خدا هول میکنه. راستی شما واستون اضافه کار چقدر رد میکنن که حاضرین به این مرحله برسین که دوستتون رسیده؟ ابرو در هم کشید و مثل اینکه حرف خیلی زشتی شنیده باشه گفت: شما فکر کردین ما واسه پول اینجاییم؟ یه نگا دور و برم انداختم و مثلا خیلی سِرّی و سکرت پرسیدم: واسه پول نیست؟ با چشمای بِر و متعجب گفت: حاج آقا حالت خوبه؟ کدوم احمقی حاضر میشه برای پول بیاد توی این جهنم؟ گفتم: آهان ... گرفتم ... پس لابد مجبورتون کردن. آره؟ خدا بگم چیکارشون کنه! خیلی بی رحمن! از چشماش خشم میبارید! گفت: مجبور؟ شما اصلا خبر داری که هممون فرم رضایت نامه پر کردیم و حتی بعضیا خانوادشون هم پر کردن؟ مجبور کدومه؟ چرا همیشه باید زور بالا سرمون باشه که کار کنیم؟ با لحنی موزیانه گفتم: والا چه بگم! مردم میگن! پرستاره که واقعا داشت میسوخت از حرفام گفت: لابد میخوای بگی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آره؟ بازم با لحن موزیانه تر فقط یه کلمه گفتم: حالا به هر حال! اگه بگم دوستش یه کم حالش سر جاش اومده بود و با اینکه رنگش مثل گچ سفید شده بود اما یه کم سرش چرخوند طرف من و با حالت ناجونی گفت: حاج آقا اگه خدایی نکرده خواهر و مادر خودتم توی این بخش مریض بودن و افتاده بودن روی تخت، بازم به ما میگفتی واسه پول اومدین و مجبورتون کردن که به این مریضا برسین؟ با شیطنت گفتم: اون موقع فرق میکرد! با هم گفتن: عجب حاج آقای چیزی هستی شما! آخه چه فرقی میکرد؟ خواهر مادر مردم هم خواهر مادر شمان! فرق میکنه؟ این چه حرفیه؟ گفتم: حالا ... من بلدم از مادر خواهرم مراقبت کنم. ادامه دارد... محمد حدادپور جهرمی دلنوشته های یک طلبه @zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا قسمت چهارم همون بنده خدا که تا دو دقیقه پیش داشت هلاک میشد از افت فشار، صداشو بلند کرد و گفت: لابد کورونا از شما اجازه میگیره که خانوادتو مریض کنه یا نه؟ آره؟ اجازه میگیره؟ آخه چه ملت عجیبی داریم ما. خداوکیلی آخوندمون که شما باشین، خدا به داد بقیه برسه! وقتی به خودم اومدم دیدم نیم ساعت از حرفامون داره میگذره و چهار پنج نفر دیگه هم دورمون جمع شدن و دارن به اونا کمک میکنن که مثلا دهن منو گِل بگیرن! اما مگه من از رو میرفتم. خیلی جدی و تعصبی به بحثم ادامه دادم. گفتم: شماها اگه کارتون درست بود که اینجوری ناراحت نمیشدین و جواب نمیدادین! معلومه یه خبرایی هست که اینجوری رگ غیرتتون ورم کرده! یه نفر از آقا پسرها که اصلا طرز حرف زدنش معلوم بود که خارج از بیمارستان چه جنتلمنی هست واسه خودش گفت: این چه حرفیه که شما میزنی؟ پس هیچ کس نباید به یه مشت یاوه جواب بده تا متهم نشه که لابد یه چیزی این وسط براشون میماسته که دارن داغش میکنن! گرفتی ما رو؟ یه نفر دیگشون گفت: نگا خداوکیلی مخ هممونو به کار گرفته! حاجی اگه بال نیستی، لااقل وبالمون نباش! وسط این درگیری و بحران، تو بکش من بکشم راه انداختی! نگا چقدر داری وقتمون میگیری! چند نفر علاف شما شدن که جوابت بدن! شما فقط داری زور و اتحاد ما رو خراب میکنی. اگه این کاره نیستی، حداقل حرف نزن. پاشو برو خونتون. بذار بعد از کورونا و بحران با هم میشینیم بحث میکنیم. نه وسط از دست دادن یه مشت آدم بیگناه! همشون ساکت شدن و به من نگا میکردن. منم فقط سکوت کرده بودم و نگاشون میکردمو ذوقشون میکردم و تو دلم دعاشون میکردم که اینقدر با غیرت و تعصب و دل و جیگر، هم دارن کار میکنن و هم مجبورن جواب حرفای صد من یه غاز منو بدن. گفتم: «الهی دورتون بگردم. دور همتون. مخصوصا وقتی دارین از خودتون و حیثیت حرفه ای و همکارانی که از دست دادین و مسیر و راهتون دفاع میکنین! میبینین چقدر بده که وسط واقعی ، یه مشت آدم عوضی بیاد و وز وز کنه و رو اعصاب همه راه بره؟! حالا فکر کنین شما اینجوری باید اینجا فداکاری کنین و جونتون کف دست بگیرین، اما یه عده نامرد بی همه چیز، واسه خانواده هاتون پیام بدن و بگن: دخترت چقدر داره حقوق میگیره؟ پسرت چه قولی بهش دادن؟ اصلا کورونا کار خودتونه! شما مدافعان شغلتون هستین نه مدافعان بشریت! و این چرت و پرت ها! دل خانواده هاتون چطوری میشه؟ وقتی براتون زنگ میزنن، نمیگن ولش کن و به بدنامی نمی ارزه و پاشو جونت بردار و برگرد خونه؟ خب نه! چرا نمیگن؟ چون شما را برای همین روپوش سفید و حرفه علمی و خدمت به ملت و این چیزا تربیت کردن و وقتی دارین اینجوری خدمت میکنین، تو دلشون از یه طرف قربونتون میرن و از طرف دیگه، نفرین اونایی میکنن که دارن تو دل بقیه خالی میکنن و شما را پشت میدان نبرد ترور شخصیت میکنن! (لبخندی زدم و به اون خانم پرستاره که فشارش افتاده بود نگا کردم و پرسیدم: ) راستی شما حالتون بهتره؟☺️ ادامه دارد... محمدحدادپور جهرمی دلنوشته های یک طلبه @zendegiaram98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا