eitaa logo
🔹🔷🌷 زندگی آرام🌷🔷🔹
710 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
ادمین: @adminzendegiaram گروه آموزشی زندگی آرام مجری دوره های سبک زندگی با مدرک جهاددانشگاهی و دانشگاه تهران وابسته به موسسه فرهنگی و هنری سبک زندگی آل یاسین-قم مرکز تخصصی سبک زندگی آل یاسین پژوهشکده سبک زندگی اسلامی انتشارات تیماس
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ایام تبلیغ کاملا 😂 البته اینم بگم که قبلش کلی آموزش دادن و لباسامو عوض کردن و ... تا اینکه وقتی قرار شد برم کارمو شروع کنم، پرستار اول گفت: حاجی کلاهت درنمیاری؟ گفتم: به خدا نمیخوام باهاش سلفی بگیرم! لبخندی زد و گفت: اون که بعدا مشخص میشه اما حداقل بذار این پلاستیک مخصوص را بکشم رو کلاهت ... گفتم: کلاه نیست ... بهش میگیم عمامه! گفت: خب حالا همین ... عمامه ... که یه وقت کثیف نشه. از دلسوزیش و توجهش تودلم خوشحال شدم و براش دعای خیر کردم. چون دستکش دستم بود، یکی از آقایون اومد وعمامم را از سرم برداشت و با همون پرستار اولیه یه پلاستیک مخصوص دورش کشیدن و میخواستن دوباره بذارن سرم. من حدودا ده سال پیش توسط یه بزرگ و صاحب نفس معمم شدم. چون هم وقتش بود که معمم بشم و هم اگه نمیشدم نمیذاشتن رساله سطح سه (فوق لیسانس) بنویسم و امتحانات درس خارج نمیگرفتن و ... اما از شما چه پنهون، اون لحظه که اون دکتره و خانم پرستاره داشتن عماعمو درست میکردن و پلاستیک مخصوص دورش میکشیدن و بعدش دکتره بسم الله گفت و دستشو آورد به طرفم، و پرستاره هم از پشت سر دکتره روی نوک انگشتاش ایستاده بود که ببینه چطوری میذاره روی سرم و چه شکلی میشم، احساس کردم حقیقتا دارم به صورت واقعی معمم شدم و امام زمان خیلی راضی تره! حس خوبی بود. خدا قسمتتون کنه. رفتم وسط سالن ... وسط همه بیمارانی که روی تخت خوابیده بودند... آدرنالین شیطنتم داشت غلیان میکرد و با حالتی از طنز و لبخند، با صدای بلند و با سبک اون خواننده خاک بر سر گفتم: «سلام گلای روی تخت کوروناییای سر سخت آخوند براتون اومده از تو فضا اومده ...»🤣😂 اولش همه تعجب کردن😳👀 اما خدا آبرومو حفظ کرد😉 چون یهو دیدم صدای خنده پرستار و دکتر و بیمار و خدمه بود که بلند شد...😆😅😂🤣😆😅🤣 گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم محمدم! 😌 و تا از خنده نترکین دست از سرتون بر نمیدارم! ☺️ (و حالا اگه نمیدین دهنمون سرویس کنند، شعر را ادامه دادم اما تا نیم ساعت ملت از خنده غش کرد...) دلنوشته های یک طلبه محمدحدادپورجهرمی @zendegiaram98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 پيامبر اکرم (ص): موج هاى بلا را با دعا برگردانيد. اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ 📚بحارالانوار، جلد۹۳، صفحه۲۸۹ کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
❤️❤️❤️❤️ 1 👈بلوغ یعنی رشد کافی ✅بلوغ را در 9 زمینه باید بررسی کرد: 1. بلوغ جنسی 2. بلوغ عقلی/ذهنی/فکری 3. بلوغ نکاح 4. بلوغ عاطفی 5. بلوغ اجتماعی 6. بلوغ فرهنگی 7. بلوغ اخلاقی 8. بلوغ اقتصادی 9. بلوغ أشُد انواع بلوغ در ازدواج 1️⃣ بلوغ جنسی بلوغ جنسی پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی است . کسی که به این مرحله می رسه نه بچه است و نه بزرگ . بلوغ جنسی یه تولد مجدد هستش . وقتی به این بلوغ می رسیم هم در جسم ما تغییراتی پدید میاد و هم در روح و روان ما و تغییراتی در رفتارهای ما . بلوغ جنسی 🔸 در خانم ها معمولا بین 9 تا 14 سالگی اتفاق می افته 🔸و در آقایون بین 11 تا 15 سالگی این که میگیم یکی از معیارهای ما برای ازدواج بلوغ جنسی است ، منظور ما این نیست که مثلا اگه یه دختر 10 ساله یا یه پسر 15 ساله به بلوغ جنسی رسیده بره ازدواج کنه . منظور ما اینه که برای ازدواج حتما باید از بلوغ جنسی عبور کرده باشیم . می دونید چرا ؟ چون بعضی ها هستند بلوغ دیر رس دارند . دختره 18 سالشه ولی هنوز بالغ نشده . این نیاز به درمان داره . نمی تونه بگه چون من 18 سالمه می خوام ازدواج کنم . باید ببینی از بلوغ جنسی عبور کردی یا نه . ولی اشتباه نکنید رسیدن به بلوغ جنسی به منزله ای این نیست که برید ازدواج بکنید. ادامه دارد.... کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
🔺پیام تصویری یک پرستار: هم‌وطن؛ ته گلوتون یه جوریه، علامت کرونا نیست الکی پا نشید برید بیمارستان، جون مادراتون😂 @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺 کانال زندگی آرام
لطفا آقایون نخونند😊😊😊 از حکیمی پرسیدند: معنی چیست؟ با تبسم گفت: لوحی از شیشه است که شفاف بوده و باطنش را می توانی ببینی. اگر با مدارا او را لمس کنی درخشش او افزون می شود و صورت خود را در آن می بینی. اما اگر روزی آن را شکستی جمع کردن شکسته هایش بر تو سخت می شود اگر احیانا جمعش کردی که بچسبانی بین شکسته هایش فاصله می افتد  و هر موقع دست به محل شکستگی بکشی دستت زخمی می شود. زن اینچنین است پس او را نشکن.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰کانال زندگی آرام @zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 هشدار این روزهای قرنطینه خیلی مراقب باشید! فریب نخورید! گول نخورید! از رگ گردن به شما نزدیک تر است!😂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدیریت ذهن مردم و فریب به همین سادگی! @zendegiaram98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ مفهومی 🚨گاه دشمن با ترفندهای خود مثل تبلیغات سوء و تهدید و ... اعتقادات برخی را عوض می‌کند و قدرت دفاع از فرد حق طلب را از آنها می‌گیرد! 🔻 فریب شایعات دشمن را نخوریم! ✍ 🆔 @zendegiaram98
♦️واکنش طنز کاربران فضای مجازی به شیوع کرونا در ایران 💬کاش یاد بگیرید این روزا رو مثل رییس جمهور کشور در خانه بمانید😂 💬یادش بخیر پارسال این‌موقع یوم‌الشک بود که چهارشنبه‌سوری این‌هفته است یا هفته بعد😕 💬با بستن جاده های منتهی به شمال دارن به شعور و شخصیت مسافران عزیز توهین میکنن، میشه با راه های محترمانه تری از سفرشون جلوگیری کرد مثل کار گذاشتن مین در مسیر یا استقرار سامانه موشکی پاتریوت در ارتفاعات مشرف بر جاده😀 💬شرایط حال حاضر ایران ترکیبی‌ست از «الهی به امید تو» و «خدایا خودت بهمون رحم کن» و «خدا ازشون نگذره»😁 💬بوی ویروس، بوی سیل بوی ماسک رنگی بوی تند آب و الکل وسط سفره عید با اینا زمستونو سر میکنم🚶🏻‍♂️ 💬از این پس به جای واژه‌ی بیگانه‌ی *قرنطینه*، به پاسداشت زبان فارسی، از واژه‌ی *تمرگینه* استفاده کنیم!😂 💬فکر اینکه هم قرنطینه تموم میشه ماه‌رمضون شروع میشه داره دیوونم میکنه😒😭 💬آخرین پیامک از طرف کرونا: بالاخره که میای بیرون😏 @zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا قسمت سوم اون ساعت کلی خندیدیم و حرف زدیم. مزاحم کار دکترا و پرستارا نبودم. اونا هر وقت میخواستن میومدن و به هر مریضی که نیاز بود سر میزدن و سرم وصل میکردن و داروها رو توزیع میکردن و این چیزا. اینم بگم که خنده زیاد باعث افزایش سرفه عده ای از کوروناییا شده بود. بهشون گفتم: مثل وقتی هست که یه بچه اومده وسط و داره خرابکاری میکنه و والیدنش همش سرفه میکنن و چشم و ابرو میان که مثلا بگن حواست جمع باشه و خرابکاری نکنا ، الان همون حس رو دارم. هم صدای سرفه ها زیاده و هم بعضیا موقع سرفه کردن، قیافشون خیلی عوض میشه و انگار دارن از ته دلشون یه چیزی بارمون میکنن با یه صلوات، ختم جلسه را اعلام کردیم. ته گلوم خشک شده بود. میخواستم آب بخورم اما مکافات داشتیم. نمیشد به راحتی بری سراغ آب سردکن و شیرو باز کنی و بریزی توی یه لیوان یه بار مصرف و ماسک و دم و دستگاهت برداری و قورت و قورت بدی بالا! به دردسرش نمی ارزید. منم که کلا اخلاق شیرازی بودنم وقتی گل میکنه، میشم مثل همون بنده خدایی که ازش آدرس پرسیدم. یه نگا به کاغذ کرد و یه نگا به منتهی الیه افق! بعدش چش و چالش کرد تو هم و گفت: «عامو خیلی دوره! نمیشه نری؟» خلاصه از قید آب زدم. رفتم ایستگاه پرستاری. دیدم یکی از پرستارا به خاطر اینکه از شب قبلش نخوابیده بود و خیلی بهش فشار اومده بود و ناهار و شام هم خیلی منظم تقسیم نکرده بودند، فشارش افتاده بود. خیلی دلم سوخت. با اون حجم زیاد کار و استرس و بعضی بیماران کم حوصله و ... نمیدونم چرا اما یهو از دهنم در رفت و گفتم: ببخشید کاری از دستم برمیاد؟ یکی از دوستاش که نشسته بود بالا سرش گفت: الان نه اما اگه تا نیم ساعت دیگه حالش خوب نشه، زحمت اشهدش باشماست! گفتم: حالا بالا سرش اینجوری نگین. بنده خدا هول میکنه. راستی شما واستون اضافه کار چقدر رد میکنن که حاضرین به این مرحله برسین که دوستتون رسیده؟ ابرو در هم کشید و مثل اینکه حرف خیلی زشتی شنیده باشه گفت: شما فکر کردین ما واسه پول اینجاییم؟ یه نگا دور و برم انداختم و مثلا خیلی سِرّی و سکرت پرسیدم: واسه پول نیست؟ با چشمای بِر و متعجب گفت: حاج آقا حالت خوبه؟ کدوم احمقی حاضر میشه برای پول بیاد توی این جهنم؟ گفتم: آهان ... گرفتم ... پس لابد مجبورتون کردن. آره؟ خدا بگم چیکارشون کنه! خیلی بی رحمن! از چشماش خشم میبارید! گفت: مجبور؟ شما اصلا خبر داری که هممون فرم رضایت نامه پر کردیم و حتی بعضیا خانوادشون هم پر کردن؟ مجبور کدومه؟ چرا همیشه باید زور بالا سرمون باشه که کار کنیم؟ با لحنی موزیانه گفتم: والا چه بگم! مردم میگن! پرستاره که واقعا داشت میسوخت از حرفام گفت: لابد میخوای بگی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آره؟ بازم با لحن موزیانه تر فقط یه کلمه گفتم: حالا به هر حال! اگه بگم دوستش یه کم حالش سر جاش اومده بود و با اینکه رنگش مثل گچ سفید شده بود اما یه کم سرش چرخوند طرف من و با حالت ناجونی گفت: حاج آقا اگه خدایی نکرده خواهر و مادر خودتم توی این بخش مریض بودن و افتاده بودن روی تخت، بازم به ما میگفتی واسه پول اومدین و مجبورتون کردن که به این مریضا برسین؟ با شیطنت گفتم: اون موقع فرق میکرد! با هم گفتن: عجب حاج آقای چیزی هستی شما! آخه چه فرقی میکرد؟ خواهر مادر مردم هم خواهر مادر شمان! فرق میکنه؟ این چه حرفیه؟ گفتم: حالا ... من بلدم از مادر خواهرم مراقبت کنم. ادامه دارد... محمد حدادپور جهرمی دلنوشته های یک طلبه @zendegiaram98