eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.5هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
این کیک ها رو برای مراسم عزاداری عزیزمون درست کردم و طرح سردار دلها رو روی اونها انداختم ✍ احسنت بر شما بانوی جهادگر 🖤 @zendegiasheghane_ma
پیام خانواده سپهبد به محضر رهبر انقلاب 🔹خانواده سردار سلیمانی در پیامی به محضر رهبر معظم انقلاب، از حماسه آفرینی کم نظیر مردم ایران و عراق در آیین‌های تشییع و گرامیداشت این سردار سربلند قدردانی کردند. 🔸حضرت آقا! اشک‌های شما از خون شهید ما جانگدازتر است؛ شما حاج‌قاسم و همه ما هستید و به این با تمام وجود افتخار می‌کنیم و گوش جان به داریم. 🖤 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) #بهناز_ضرابی_زاده 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت6 #فصل_اول نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه
خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد. آن روز من به تنهایی به خانه آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!» پسر دیده بودم. ادامه دارد... مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد. از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده آن ها گریه می کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید. آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانه ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد. بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. ادامه دارد... 🖤 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_38781430.mp3
8.32M
زیارت آل یس فرهمند آزاد 🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴 سلام حضرت مادر .. فاطمیه که می شود دلها برای مظلومیتت خون گریه می کنند بانو قسم به پهلوی شکسته ات ای مُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ ( ای ستم کشیده ای که مقهور دشمنان گشتی) 😢 دعا کن فرج مولایمان نزدیک باشد ...🥀 🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂 شب نوزدهم امشب هم به نیابت از و و 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 🖤 @zendegiasheghane_ma
▪️ #فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟ ▪️در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست؟ #شهادٺ‌_بانوےدوعالم💔 #حضرٺ_زهرا_س🍂 #تسلیت_باد🏴 🖤 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقاجـــــانم♥ بین فرهنگ لغت نام تو استثنایے ســـت واجب #العــــشق.تــریــن واژه ےِ دنیـا بیــا✋ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج سلام روزتون بخیر 🖤 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم #نکته_های_طلایی سعی نکن چیزی را از همسرت پنهان کنی، بلکه تلاش کن او را هم در جریان صحیح اتفاقات قرار دهی. امام علی ( ع):👇 🌹انسان هر چه را در دل و درونش پنهان کند از لغزشهای زبان و حالتهای چهره اش آشکار میشود. نهج البلاغه @zendegiasheghane_ma
🖤💥🖤💥🖤💥🖤💥🖤 ▪️ مادر جان سلام روزهای روضه‌ات از راه رسید پیراهن مشکی‌ام را بنا بود دیشب به تن کنم، در شبِ آغاز ایام عزای تو اما طوفانی آمد و مصیبت به کاشانه‌ی گریه کُنانَت زد. مصیبتی که لباس عزا را زودتر بر تنمان نشاند ▫️ شنیده بودیم در کربلا حسینِ تو وقتی علمدارش نیامد، قامتش خم شد و بلند گریه کرد اما به پای دیدن نمی‌رسید این شنیدن چند روز پیش با دو چشم سَر دیدیم و با تمامِ وجود درک کردیم که علمدار نیاید بر اهل حرم چه میگذرد... که «ولی» چگونه ناله سر میدهد با صدای بلند... که چه آتشی از دلِ زینب گُر می‌گیرد ▪️ مادر جان! تمام فکر و آرزویم این شده که «سرباز» شوم برای مهدی تو که علم بر زمین نماند 🔘 شهادت سلام الله علیها تسلیت 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🖤 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا