eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.6هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ⚠️ مهم نیست کودک شما چقدر اسباب بازی دارد. مهم این است که زمان کافی و انرژی روانی برای بازی کردن داشته باشد و از بازی کردن لذت ببرد، کودک را مجبور نکنید با اسباب بازی خاصی بازی کند. او شاید ۱ ماه با یک قوطی خالی سرگرم شود. ⛔️ فراموش نکنید که تلویزیون به هیچ وجه اسباب بازی کودک به حساب نمی آید. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم سلام صبحتون بخیر.دختری ۱۱ساله دارم که در خواندن نمازکوتاهی میکنه.من میدونم که نمازنمیخونه ولی اصلاًبهش نگفتم وجوری وانمود کردم که انگارمیخونه.مثلاً بعضی موقع ها بیخودی بهش میگم حیف وضو نداری وگرنه نمازتو توی مسجدمیخوندی. خاستم بدونم رفتارم درست هست یانه؟اگردرست نیس چه بایدبکنم؟ ✨🍀✨ 🍀سلام عزیزم،، "نماز "ستون و پایه اصلی دین و مذهب ماست،، برای ساختن ستون های یک بنا،، وقت، انرژی، حوصله، دقت و استقامت زیادی لازم هست. اتفاقا اتفاقا شیطان هم خییییلی زیاد در این مسئله دخالت میکنه،، با دو راهکار : اول والدین رو با کم حوصلگی،، بی صبری، عصبی شدن، ناراحتی،، شکایت و قهر و... تجهیز میکنه،، و دوم،، نوجوان رو با تنبلی، سستی و جذابیت های دنیایی به تاخیر در نماز وادار میکنه،، متاسفانه این دو راهکار به اضافه بداخلاقی و پرخاشگری والدین،، پایه های اعتقادی و ایمانی فرزند رو متزلزل میکنه و گاهی با کوچکترین تلنگر،، ستون های تازه گذاشته شده اعتقادات فرزند ترک برمی داره یا فرو میریزه!! آفرین به شما که با تغافل و ندید گرفتن،، به فرزندتون کمک میکنید. 🍀با قاطعیت همراه با مهربانی،، پیگیر نماز هاش باشید. اگه میدونید که نماز نمی خونه،، راحت ازش عبور نکنید. علت تنبلی اش رو پیدا کنید. 👉 🌴توی خونه جلسه بذارید،، در مورد نماز دخترتون به همراه همسر و دخترتون و بقیه اعضای خانواده،، جلسه صمیمانه تشکیل بدین و درموردش صحبت کنید. 🌾کمکش کنید. در مورد اهمیت نماز خیلی صحبت کنید. 🌿احادیث مربوط به نماز رو،، با خط خوب بنویسید و در جاهای مختلف خونه بچسبانید. 🌸چادر نماز و عطر مخصوص نماز براش تهیه کنید. 🍃خییییلی ویژه برای نمازش ارزش قائل بشید تا از گناهان پنهان و آشکار( فحشاء و منکر ) دور بمونه و واکسینه بشه ان شا الله.. 🔰مکالمه شما و دخترتون : "دختر خوبم منم وضو ندارم،، بیا با هم وضو بگیریم و توی مسجد نمازمون رو بخونیم. موافقی؟! اول شما میری یا مامان؟! " 🍀اگه در پایان گفتگو،، حق انتخاب به فرد داده بشه،، زودتر و بیشتر ترغیب به انجام میشه ان شا الله.. ✍سلامتی و تعجیل در فرج 5 صلوات 💞 @zendegiasheghane_ma
بہ نام خاڪ حریمٺ ڪه قبلہ جان اسٺ دلم بہ عشق شما زائر خراسان اسٺ دلم ترانہ نقاره خانہ میخواهد ڪنارپنجره فولاد اگر غزل خوان اسٺ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میلاد (ع) 💞 @zendegiasheghane_ma ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌
📸من ماسک میزنم تصویری از ماسک‌زدن در جلسات کاری ✍ خواهش میکنم با توجه به بالا رفتن آمار مبتلایان کرونا هم خودتون ماسک بزنید و هم خانواده و اطرافیان رو تشویق کنید. اصلا یکی از موارد اهالی زندگی عاشقانه میتونه این باشه که تو کیفتون ماسک اضافه داشته باشید کسی رو دیدید نداشت بهش هدیه کنید یا علی 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت199 #فصل_شانزدهم چشم هایم در آن تاریکی دودو می زد. یک لحظه چهره
با این بی کسی چطور می توانم از پس این همه کار و بچه بربیایم. خدایا لااقل چاره ای برسان. برای خودم همین طور حرف می زدم و گریه می کردم. وقتی خوب سبک شدم، رفتم خانه. بچه ها خانه خانم دارابی بودند وقتی می خواستم بچه ها را بیاورم، خانم دارابی متوجه ناراحتی ام شد. ماجرا را پرسید. اول پنهان کردم، اما آخرش قضیه را به او گفتم. دلداری ام داد و گفت: « قدم خانم! ناشکری نکن. دعا کن خدا بچه سالم بهت بده.» با ناراحتی بچه ها را برداشتم و آمدم خانه. یک راست رفتم در کمد لباس ها را باز کردم. پیراهن حاملگی ام را برداشتم که سر هر چهار تا بچه آن را می پوشیدم. با عصبانیت پیراهن را از وسط جر دادم و تکه تکه اش کردم. گریه می کردم و با خودم می گفتم: «تا این پیراهن هست، من حامله می شوم. پاره اش می کنم تا خلاص شوم.» بچه ها که نمی دانستند چه کار می کنم، هاج و واج نگاهم می کردند. پیراهن پاره پاره شده را ریختم توی سطل آشغال و با حرص در سطل را محکم بستم. خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند، از خانواده هایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچه سالمی نداشتند. حرف های خانم دارابی آرامم می کرد. بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم. می گفت: «گناه دارد این بچه ها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقات تلخی نکن.» چند هفته ای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم. یک ماه بعد صمد آمد. این بار می خواست دو هفته ای همدان بماند. بر خلاف همیشه این بار خودش فهمید باردارم. ناراحتی ام را که دید، گفت: «این چیزها ناراحتی ندارد. خیلی هم خوشحالی دارد. خدا که دور از جان، درد بی درمان نداده، نعمت داده. باید شکرانه اش را به جا بیاوریم. زود باشید حاضر شوید، می خواهیم جشن بگیریم.» خودش لباس بچه ها را پوشاند. حتی سمیه را هم آماده کرد و گفت: «تو هم حاضر شو. می خواهیم برویم بازار.» اصلاً باورکردنی نبود. صمدی که هیچ وقت دست بچه هایش را نمی گرفت تا سر کوچه ببرد، حالا خودش اصرار می کرد با هم برویم بازار. هر چند بی حوصله بودم، اما از اینکه بچه ها خوشحال بودند، راضی بودم. رفتیم بازار مظفریه همدان. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
💫بازدلم هوای دارد ✨هوای آن گنبد بیکران دارد 💫به یاد حرم سبز و زیبایت ✨اشک در چشمان من مکان دارد 💫چه درد غریبی ست درد دل تنگی! ✨دنیای پر از گره کورم، احتیاج گره گشایی صاحب الزمان(عج)دارد. 🌷 شبتون پر نور التماس دعا 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🌸 ســلام 💗️صبحِ پنجشنبه تون بخیر و شادی 🌸زندگی تون پر از مهربونی 💗لحظه هاتون شیرین 🌸سفره هاتون پر برکت 💗و لحظه لحظه عمرتون 🌸سرشار از نعمتهای بی منت خدایی 🌸 امیدوارم 💗در کنار عزیزان و دوستان 🌸آخر هفته خوبی داشته باشید* 💞 @zendegiasheghane_ma