eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.5هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🎉💎🎉💎🎉💎🎉 امام جواد علیه السلام : اگر می خواهی در دنيا و آخرت با ما باشی. سـوره «انا انزالناه» را زيـاد بخـوان و لبهايت به گفتن استغـفار دائم مشغول باشد. 📚ثواب الاعـمال، ص 197 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت39 امیرعلی_ درو باز کن باهم حرف بزنیم. این راهش نیست. با این کارت هیچ چیز درس
به روایت حانیه ......................................... حرفای امیرعلی رو باور داشتم ولی من همین جوری هم به زور شال سرم میکردم دیگه چه برسه به این که بخوام ده دور دور خودم بپیچمش. هوف. ولی چاره ای نبود ، آدمی نبودم که حرف مردم برام مهم باشه. ولی ظاهرا تنها برداشتی که از ظاهر من میشد داشت این بود که از خدامه موردتوجه پسرای لات قرار بگیرم ؛ از طرفی دلم نمیخواست همش نگران تیکه های پسرا باشم. پس بلاخره بعد از کلی فکر کردن و درگیری ذهنی تصمیم گرفتم یه مانتوی بلندتر بپوشم و حداقل یکم شالمو بکشم جلوتر . _ ماااماااان. مااااماااان. مامان_ جونم ؟ _ میای بریم خرید؟ مامان_ باهم؟؟؟؟؟؟؟ از این لحن متعجبش خندم گرفت خب حق داشت؛ من کی با مامان رفته بودم خرید که این دفعه دومم باشه ؟ همیشه با بچه ها میرفتم. _ اره . میخوام مانتو بخرم. مامان_ خب چرا با یاسمین اینا نمیری؟ چیزی شده؟ _ واه چی شده باشه؟ میخواستم مانتوی بلند بگیرم .نمیای با اونا برم. مامان_ تو ؟ مانتوی بلند؟ _ مامانی بیست سوالی میپرسی حالا؟ مامان_ خیلی خب برو حاضر شو بریم. وقتی با مامان بودم که کسی نمیتونست حرفی بزنه پس نیاز به پوشیده تر بودن نبود. یه بلوز سفید آستین سه ربع با یه کت حریر نازک مشکی با یه ساپورت مشکی وشال و سفید. مثله همیشه پرفکت. مامان با دیدن من دوباره شروع کرد به سوال پرسیدن مامان_ حالا مانتوی بلند میخوای چیکار؟ _ میخوام بخورمش. مامان _ نوش جونت 😒. خب مثله ادم برای چی میخوای ؟ _واه مامان خوب میخوام هروقت تنها رفتم بیرون بپوشم که انقدر بهم گیر ندن. حالا بیا بریم. راستی ددی برده ماشینو؟ مامان_ هوف. از دست تو. اره برده. زنگ زدم آژانس _ فداااات شم مامی جونم . ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نمیدونم امروز مردم تغییر کردن یا من حساس شدم. انگار قبلا اصلا این پسرای هیزو نمیدیم از در خونه که اومدیم بیرون تا الان 10.20 نفر یا چشمک زدن یا تیکه انداختن. هوف. خوبه مامان همرامه. فکر کنم باید تجدید نظر کنم و همیشه از این مانتو مسخره ها بپوشم. مامان _ حانیه بگیر بریم دیگه. الان دو ساعته داری میگردی فقط یه روسری گرفتی. _ عه به من چه هیچکدومشون خوشگل نیستن. عه عه عه مامان اونجا رو نگاه کن. اون مانتو مشکیه خوشگله . بیا..... و بعد دست مامان رو گرفتم و دنبال خودم کشیدم به سمت اون مغازه . مانتوهاش عالی بود. یه مانتوی سفید بود که قسمت سفیدش تا روی زانو بود و روش پارچه حریر مشکی که تا زیر زانو بود جلوه خاصی بهش داده بود به خصوص حویه کاری های پایین پارچه مشکیه. با روسری مشکی که گرفته بودم عالی میشد. بلاخره بعد از 2 ساعت گشتن موفق شدم. . . . مامان در خونه رو باز کرد و منم دنبالش وارد خونه شدم. کفشای امیرعلی پشت در نشونه حضورش تو خونه بود با ذوق و انرژی دوباره که گرفته بودم مثله جت از کنار مامان رد شدم و کفشام رو در اوردم و رفتم تو . امیر رو مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد. _ سلااااام. امیرعلی_ علیک سلام. چی..... حرف امیرعلی تموم نشده بود که دستشو کشیدم و بردمش تو اتاق. امیرعلی_ چته؟؟؟؟ _ چشاتو ببند. سرررریع سریع کت حریر رو لباسم رو در اوردم و مانتو و روسری که گرفته بودم رو سرم کردم. نمیشد موهامو نریزم بیرون که یه دسته از موهای لختمو انداختم رو پشینیم و رو به روی امیرعلی وایسادم . _ خب . باز کن. با دیدن من لبخند زد و حالت چهرش رنگ تحسین گرفت و بعد بلند شد رو به روم ایستاد و موهام رو هل داد زیر روسریم. امیرعلی_ اینجوری بهتره. یه لبخند دندون نما تحویلش دادم و گفتم _ خب دیگه تشریف ببر بیرون میخوام استراحت کنم. ......................................................... بیا دل را بده صیقل بدین سان که بی‌عفت بدان بی‌شک به خواب است! .................................................... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃 🍃 🍃 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💠حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ 🔸حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرمايند پدرم به من فرمودند: 🔅«ای فاطمه! سوگند به خداوندی که مرا به حق برانگيخت، مهدی اين امت از اين دو (حسن و حسين) می باشد.چون دنيا پر از هرج و مرج شد، فتنه ها همه جا را گرفت، راه‌ها ناامن شد، گروهی بر گروهی شبيخون زدند، بزرگان بر زيردستان ترحم نکردند، کوچک‌ها احترام بزرگان را رعايت نکردند، خداوند در چنين زمان کسی را می فرستد که قلعه های ضلالت را فتح می کند و دل‌های بسته را می گشايد و دين را در آخر الزمان به پا می دارد، چنانکه من در اول زمان به پا داشتم. زمين را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ستم شده باشد». 📚ذخائر العقبی/ ص136 و اربعين ابونعيم/ حديث5 🌱🍃🌸🌸🌱🍃🌸🌸🌱🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ هرچه می خواهی بگیر 🌺🌿اما سلامم را نگیر من به عشق این سلام 🌿🌸صبحگاهی زنده ام 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 از کارهای قشنگی که محبت همسرتان را در دل شما زیاد می‌کند و نیز محبوب او می‌شوید این است که بعد از نماز و اوقات دیگر برای سلامتی، عاقبت‌خیری و یا رفع گرفتاری‌هایش دعا کنید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام سلام😍😍😍 صبح روز دوشنبه تون بخیر باشه و نیکی🌹🌹🌹🌹🌹 ثواب کارهای امروزمان رو از کوچیک تا بزرگ تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍😍 وقتی کارهامون رو تقدیم به یک شهید عزیز میکنیم 👌👌👌پس بیشتر مراقبت میکنیم ✅✅✅ حواسمان رو بیشتر جمع میکنیم 👌👌👌 کم کم برامون میشه عادت 👌 که کارهامون رو چون به نیت شهید انجام میدیم دقتمون بیشتر هست☺️☺️ از تک تک شما عزیزان التماس دعا دارم 🌹🌹🌹🌹🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#حی_بودن #روزانه_باشهدا سلام سلام😍😍😍 صبح روز دوشنبه تون بخیر باشه و نیکی🌹🌹🌹🌹🌹 ثواب کارهای امروزم
ابراهیم عشریه، فرزند شعبان اول شهریور ۵۶ در نکا به دنیا آمد. سال ۹۲ کارشناسی ارشد را در تهران خواند. یکی از مربیان و اساتید تاکتیک فنون نظامی و فارغ‌التحصیل دانشگاه افسری امام حسین (ع) بود که به‌عنوان یک مستشار از قم به سوریه رفت و در همین جبهه نیز به شهادت رسید. شهید عشریه ۲۰ اسفند ماه سال ۹۴ راهی سوریه شد. او ۲۵ فروردین ماه ۹۵ در منطقه العیس سوریه مفقودالاثر شد. با گذشت ۵۴ روز خبر شهادت وی رسماً تأیید شد و به‌عنوان شهید جاویدالاثر نام گرفت. از این شهید ۳۹ ساله سه دختر به‌یادگار مانده است. پیکر مطهر او بعد از گذشت سه سال از شهادتش در سوریه کشف و شناسایی شده است. ساره عیسی پور همسر شهید ابراهیم عشریه ۱۳ سال با او زندگی کرده است ساره عیسی پور از خصوصیات اخلاقی همسرش می‌گوید و ادامه می‌دهد: اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم می‌رفت و وقتی می‌آمد خانه اگر نماز شبش قضا می‌شد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمی‌خواند، می‌گفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید. یا به بچه‌ها می‌گفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. می‌گفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث می‌شود خدا به ما نگاه ویژه‌ای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. " ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══