eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
*📌سه شکایت مردان اززنان: 🔹اینکه زنان موقع ناراحتی سکوت میکنند 🔹اینکه مدام ازگذشته ی مردسوال میپرسندوکارهای اورابه اویادآوری میکنند 🔹وسوم اینکه به اوبگویند تو عرضه ی فلان کاررانداری* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸هر از چنــد گاهى، توی یه فضـــایِ دنــج و محبت‏‌‌آمیز و صمیمانه، به ارزیابى رفتار و روابط یکدیگر بپردازید و از هم بپرسید، چکار کنیم تا روابطمان بهتر و با نشاط‌تر شود؟! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت145 در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستاره‌های اشک می‌درخشید و حس می‌کردم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🔅اگر به چشم ما آیی، سپیده خواهد شد سحربه یُمنِ تو ،ای نور! دیده خواهد شد 🔅فضای باور ما درهوای آمدنت پر از طراوت سیب رسیده خواهد شد ‌🍃🌸🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍃چه شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوش🌸بو کنم 😍 مولای من هرگاه می دهم بند بند وجودم لبخندتان را می کند ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به شما دوستان بزرگوار و کدبانوهای نازنین💖 📝 در این جلسه قصد داریم چند تا دیگه از «ترفند های» تمیزی هال و پذیرایی رو خدمتتون عرض کنیم...✔️ 🔷 یه خداقوت ویژه عرض میکنیم چون این روزا مشغول «خونه تکونی»هستید ؛↓ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💌تــرفند تمیزی هال و پذیرایی۲ 9⃣1⃣ ) به گل های طبیــــ🌳ـــعی هم حتما رسیدگی کنید و خاکشونو زیر و رو کنید وگلدانها رو تمیز کنید✅ 🔴 اگر «گل طبیعی» ندارین نصف عمرتون بر فنــــــ😒ــــاست حتما چندتا گل طبیعی قشنگ بگیرین 0⃣2⃣ ) شیشه ها رو پاک کنید و پرده ها رو بشورید...💯 1⃣2⃣ ) دیوارها هم که دست آقایون رو میبوسه، اخر هفته هست ازشون کمک بگیرین☺️ 2⃣2⃣ ) ســـــ🕰ــــــاعت منزل رو هم گردگیری کنید 3⃣2⃣ ) ←دریچه های کولر→ هم پر از خاکن حتما گردگیری کنید 4⃣2⃣ ) سرامیک ها یا هرچیزی که کف منزلتون رو پوشونده تمیز کنید👌 [ 📌خوبه اول با جارو برقی خاکش رو بگیرید بعد با تی یا دستمال تمیز کنید!! ➖آب گـرم واسپری ســــ🥃ــرکه برای تمیزی درز سرامیکها عالیه ] ✅💫‼️♻️💥 5⃣2⃣ ) مبـــــ🛋ـــــل ها و فرش ها و میز ها رو بلند کنید و زیرش کاملا جارو بشه!! بخصوص جاهایی که مدتهاست جارو نزدین مثل؛← زیر میز تلویزیون✔️ 6⃣2⃣ ) پایان کارتون هر چی وسیله اضافی دورتون جمع شده و وسایل کار رو بگذارید سرجاش👌 🏡 یه تغییر دکوراسیون هم حسابی خستگیتونو در میبره وحالتونو خـــــ😍😌ـــــــوب میکنه خـــــــــــدا قوت👏🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و 54 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت52 استاد #پناهیان چرا نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه؟ 🔶🔷🔶🔷🔶 استاد
استاد : چرا بعضیهابه یه نعمتی میرسند خسیس میشند؟ ⛔ وقتی شر بهش میرسه ، بلا بهش میرسه ، جزع و فزع میکنه . ناله میزنه . 🔴🔴 خدا در قرآن بدیهای انسان رو میفرماید . 🔶🔷 میفرماید : همه ی آدما اینقدر بدند "الا المصلین" مگر نماز خونا . ✅🌺 نماز مگه بدیها رو از آدم بر میداره ؟ بله عزیز من ،تازه این اولشه ... نماز در عالم تاثیر میگذاره . ✅ شخصی میگفت که ، من چیکار کنم؟ مشکلاتم زیاده ... ⁉‼ گفتم سرنماز اول وقت ، مشکلاتت روفراموش کن . بگو بی ادبیه در خانه ی خدا من تو فکر مشکلاتم باشم . 🔷🔶 مشکلاتت رو مثل کفش ، دم در بزار بیا . 🔶 آخی... ، این دم در حرم ، وقتی میخوای وارد بشی ... «کفشدار ایستاده» 🔷فلسفه کفش داریها چیه؟ برای اینکه کفشاتون گم نشه ...؟ گم بشه ، فدای سر اقات ... تو حاضر نیستی یه کفش بندازی دم در بری تو حرم ؟ ✅🌺 کدوم یکی از شما ها میگید نه ، من اگه کفشام گم بشه حرم نمیرم ؟ 🔴کدوم یکی از شماها اگر کفش داران محترم نبودن نمی اومدید حرم ؟ نه ، من کفشمو دوست دارم . 🔶🔴 شما میری حرم ، میگی : "بابی انت و امی" فدات بشم. پدرو مادر و هستیم فدات . 🙏🙏 ✅بخدا اگر آداب حرم این بود ،کفشتو دم در بنداز برو. قبوله آقا ؟ 🌺✅ خب ، پس چرا این کفش داریها هست؟ کفشدار حرم ، کفشت و میگیره تا حواست پرت نشه ،پیش کفشت نره . ⁉‼⁉ فدای کفشدار حرم خدا بشم ، که میگه کفشات و دربیار بده به من . کفش چیه ؟ همه ی فکر و خیال و مشکلات دنیاست . مشکلات دنیا رو ، عین کفش پات بکن ، بده به کفشدار . ✅☝️ برو بگو : " الله اکبر " نمازت و بخون. کفشدار حرم ، کفشت و واکس نمیزنه ، ولی کفشدار خدا ، اگر کفشت و یعنی زندگیت و بدی بهش ، اگر یه گوشه شم پاره باشه برات میدوزه واکسشم میزنه . ✅💯 کفشدار خدا که سر نماز کفشمون و یعنی مشکلاتمون و میدیم بهش ، کیه جز خود خدا ؟ 🙏🙏 〰🌸〰〰🌸〰 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد پناهیان ؛ کی به جز خود خدا میگه به من بسپر مشکلت ❓❓❓ مشکل داری ؟ گرفتاری ؟ من خرابش نمیکنم ، بدتر نمیشه اوضاعت ،بسپار به من؛ ✅💯 بخدا فقط کافیه سرنماز مشکلتو فراموش کنی ... از ذهنت در بیار بنداز بیرون . ⭕️🚫⭕️👆 💠 از نماز مودبانه داریم میرسیم به نماز متفکرانه . میخوایم یه کمی به باطن نماز راه پیدا کنیم . ✅🔰 مشکلات اومد توذهنت ...؟ سرنماز بگو، نه ...الان وقتش نیست ، یه وقت دیگه در موردش فکر میکنم . ♦️❌👆 من بدبخت بیچاره ، بیست و چهار ساعته دارم دست و پا میزنم تو مشکلات دنیا ، حالا این دو دقیقه رو نمیخواد . 💢⭕️😔👆 💠 الله اکبر ...خدا بزرگتراز مشکلات منه ، من الان عبدم ، من الان مامورم بگم بسم الله الرحمن الرحیم ✅ مامورم بگم الحمدالله رب العالمین ✅ دستور دارم بگم الرحمن الرحیم ✅ فرمان داده شده بمن ، الان بگم مالک یوم الدین ✅ من الان چیزی نیستم جز اینکه کسی هستم که باید بگم ایاک نعبد و ایاک نستعین ✅ 👈بعداز نماز میبینی ، زنگ میزنه میگه مشکل حل شد . 🙏👆✅ بعداز نماز ، یا تو بزرگ میشی ... 👈دیگه ناله نمیزنی از مشکل یا مشکل کوچیک میشه و 👈دیگه ناله زدن نداره ♻️🔰♻️ چرا ؟ فقط به احترام این که دو دقیقه سرنماز ادب باطنی نماز رو آغاز کردی ، به مشکل گفتی نه؛ 💠✅💠 🌸〰〰🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══