*📌سه شکایت مردان اززنان:
🔹اینکه زنان موقع ناراحتی سکوت میکنند
🔹اینکه مدام ازگذشته ی مردسوال میپرسندوکارهای اورابه اویادآوری میکنند
🔹وسوم اینکه به اوبگویند تو عرضه ی فلان کاررانداری*
#خانمها_بخوانند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
🔸هر از چنــد گاهى، توی یه فضـــایِ دنــج و محبتآمیز و صمیمانه، به ارزیابى رفتار و روابط یکدیگر بپردازید و از هم بپرسید، چکار کنیم تا روابطمان بهتر و با نشاطتر شود؟!
#سنجش_و_ارزیابی_رابطه
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══🍎
#صفحه300ازقرآن🌸
#جز_پانزده🌸
#سوره_کهف🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_علی_زاده_اکبر 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت145 در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید و حس میکردم
#دمشق_شهرعشق
#قسمت146
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت147
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت148
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🔅اگر به چشم ما آیی، سپیده خواهد شد
سحربه یُمنِ تو ،ای نور! دیده خواهد شد
🔅فضای باور ما درهوای آمدنت
پر از طراوت سیب رسیده خواهد شد
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍃🌸🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍃چه #روزی شود روزی که
صبحم را با سلامِ
به شما خوش🌸بو کنم 😍
مولای من
هرگاه #سلامتان می دهم
بند بند وجودم لبخندتان را
#احساس می کند
#سَلامٌ_عليٰ_آلِ_يٰس ...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام به شما دوستان بزرگوار و کدبانوهای نازنین💖
📝 در این جلسه قصد داریم چند تا دیگه از «ترفند های» تمیزی هال و پذیرایی رو خدمتتون عرض کنیم...✔️
🔷 یه خداقوت ویژه عرض میکنیم چون این روزا مشغول «خونه تکونی»هستید ؛↓
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💌تــرفند تمیزی هال و پذیرایی۲
9⃣1⃣ ) به گل های طبیــــ🌳ـــعی هم حتما رسیدگی کنید و خاکشونو زیر و رو کنید وگلدانها رو تمیز کنید✅
🔴 اگر «گل طبیعی» ندارین نصف عمرتون بر فنــــــ😒ــــاست حتما چندتا گل طبیعی قشنگ بگیرین
0⃣2⃣ ) شیشه ها رو پاک کنید و پرده ها رو بشورید...💯
1⃣2⃣ ) دیوارها هم که دست آقایون رو میبوسه، اخر هفته هست ازشون کمک بگیرین☺️
2⃣2⃣ ) ســـــ🕰ــــــاعت منزل رو هم گردگیری کنید
3⃣2⃣ ) ←دریچه های کولر→ هم پر از خاکن حتما گردگیری کنید
4⃣2⃣ ) سرامیک ها یا هرچیزی که کف منزلتون رو پوشونده تمیز کنید👌
[ 📌خوبه اول با جارو برقی خاکش رو بگیرید بعد با تی یا دستمال تمیز کنید!!
➖آب گـرم واسپری ســــ🥃ــرکه برای تمیزی درز سرامیکها عالیه ]
✅💫‼️♻️💥
5⃣2⃣ ) مبـــــ🛋ـــــل ها و فرش ها و میز ها رو بلند کنید و زیرش کاملا جارو بشه!! بخصوص جاهایی که مدتهاست جارو نزدین
مثل؛← زیر میز تلویزیون✔️
6⃣2⃣ ) پایان کارتون هر چی وسیله اضافی دورتون جمع شده و وسایل کار رو بگذارید سرجاش👌
🏡 یه تغییر دکوراسیون هم حسابی خستگیتونو در میبره وحالتونو
خـــــ😍😌ـــــــوب میکنه
خـــــــــــدا قوت👏🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت52 استاد #پناهیان چرا نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه؟ 🔶🔷🔶🔷🔶 استاد
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت53
استاد #پناهیان :
چرا بعضیهابه یه نعمتی میرسند خسیس میشند؟
⛔ وقتی شر بهش میرسه ، بلا بهش میرسه ، جزع و فزع میکنه .
ناله میزنه .
🔴🔴
خدا در قرآن بدیهای انسان رو میفرماید .
🔶🔷
میفرماید : همه ی آدما اینقدر بدند "الا المصلین" مگر نماز خونا .
✅🌺
نماز مگه بدیها رو از آدم بر میداره ؟
بله عزیز من ،تازه این اولشه ...
نماز در عالم تاثیر میگذاره .
✅
شخصی میگفت که ، من چیکار کنم؟ مشکلاتم زیاده ...
⁉‼
گفتم سرنماز اول وقت ، مشکلاتت روفراموش کن .
بگو بی ادبیه در خانه ی خدا من تو فکر مشکلاتم باشم .
🔷🔶
مشکلاتت رو مثل کفش ،
دم در بزار بیا .
🔶 آخی... ، این دم در حرم ، وقتی میخوای وارد بشی ...
«کفشدار ایستاده»
🔷فلسفه کفش داریها چیه؟
برای اینکه کفشاتون گم نشه ...؟
گم بشه ، فدای سر اقات ...
تو حاضر نیستی یه کفش بندازی دم در بری تو حرم ؟
✅🌺
کدوم یکی از شما ها میگید نه ، من اگه کفشام گم بشه حرم نمیرم ؟
🔴کدوم یکی از شماها اگر کفش داران محترم نبودن نمی اومدید حرم ؟
نه ، من کفشمو دوست دارم .
🔶🔴
شما میری حرم ، میگی :
"بابی انت و امی" فدات بشم.
پدرو مادر و هستیم فدات . 🙏🙏
✅بخدا اگر آداب حرم این بود ،کفشتو دم در بنداز برو.
قبوله آقا ؟
🌺✅
خب ، پس چرا این کفش داریها هست؟
کفشدار حرم ، کفشت و میگیره تا حواست پرت نشه ،پیش کفشت نره .
⁉‼⁉
فدای کفشدار حرم خدا بشم ، که میگه کفشات و دربیار بده به من .
کفش چیه ؟
همه ی فکر و خیال و مشکلات دنیاست . مشکلات دنیا رو ، عین کفش پات بکن ، بده به کفشدار .
✅☝️
برو بگو : " الله اکبر " نمازت و بخون.
کفشدار حرم ، کفشت و واکس نمیزنه ، ولی کفشدار خدا ،
اگر کفشت و یعنی زندگیت و بدی بهش ، اگر یه گوشه شم پاره باشه برات میدوزه واکسشم میزنه .
✅💯
کفشدار خدا که سر نماز کفشمون و یعنی مشکلاتمون و میدیم بهش ،
کیه جز خود خدا ؟
🙏🙏
〰🌸〰〰🌸〰
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت54
استاد پناهیان ؛
کی به جز خود خدا میگه به من بسپر
مشکلت
❓❓❓
مشکل داری ؟ گرفتاری ؟
من خرابش نمیکنم ، بدتر نمیشه اوضاعت ،بسپار به من؛
✅💯
بخدا فقط کافیه سرنماز مشکلتو فراموش کنی ...
از ذهنت در بیار بنداز بیرون .
⭕️🚫⭕️👆
💠 از نماز مودبانه داریم میرسیم به نماز متفکرانه .
میخوایم یه کمی به باطن نماز راه پیدا کنیم .
✅🔰
مشکلات اومد توذهنت ...؟
سرنماز بگو،
نه ...الان وقتش نیست ،
یه وقت دیگه در موردش فکر میکنم .
♦️❌👆
من بدبخت بیچاره ، بیست و چهار ساعته دارم دست و پا میزنم تو مشکلات دنیا ،
حالا این دو دقیقه رو نمیخواد .
💢⭕️😔👆
💠 الله اکبر ...خدا بزرگتراز مشکلات منه ،
من الان عبدم ،
من الان مامورم بگم بسم الله الرحمن الرحیم
✅
مامورم بگم الحمدالله رب العالمین
✅
دستور دارم بگم الرحمن الرحیم
✅
فرمان داده شده بمن ، الان بگم مالک یوم الدین
✅
من الان چیزی نیستم جز اینکه کسی هستم که باید بگم ایاک نعبد و ایاک نستعین
✅
👈بعداز نماز میبینی ،
زنگ میزنه میگه مشکل حل شد .
🙏👆✅
بعداز نماز ، یا تو بزرگ میشی ...
👈دیگه ناله نمیزنی از مشکل
یا مشکل کوچیک میشه و
👈دیگه ناله زدن نداره
♻️🔰♻️
چرا ؟
فقط به احترام این که دو دقیقه سرنماز ادب باطنی نماز رو آغاز کردی ،
به مشکل گفتی نه؛
💠✅💠
🌸〰〰🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══