#ناحله
#قسمت17
#پارت2
به محض ورود به مدرسه با چشمای گریونِ ریحانه مواجه شدم.
سردرگم رفتم سمتش و ازش پرسیدم
_چیشده ریحونم ؟ چرا گریه میکنی !؟
با هق هق پرید بغلم و
+فاطمه بابام !!!
بابام حالش خیلی بده ...
محکم بغلش کردم و سعی کردم دلداریش بدم.
_چیشده مگه؟مشکل قلبشون دوباره؟خوب میشه عزیزدلم گریه نکن دیگه! عه منم گریم گرفت .
از خودم جداش کردمو اشکاشو با انگشتم پاک کردم
مظلومنگام کرد . دلم خیلی براش میسوخت. ۵ سال پیش بود که مادرشو از دست داد .پدرشم قلبش ناراحت بود.
از گفته هاش فهمیده بودم که دوتا برادر بزرگتر از خودشم داره.
بهم نگاه کرد و
+فاطمه اگه بابام چیزیش بشه ...
حرفشو قطع کردمو نزاشتم ادامه بده!
_خدا نکنهههه. عه . زبونتو گاز بگیر .
+قراره امروز با داداش ببریمش تهران دوباره !
_ان شالله که خیلی زود خوب میشن .توعم بد به دلت راه نده . ان شالله چیزی نمیشه .
مشغول حرف زدن بودیم که با رسیدن معلم حرفمون قطع شد .
__
اواسط تایمِ استراحتمون بود که اومدن دنبال ریحانه .
کیفشو جمع کرد .
منم چادرشو از رو آویز براش بردم تا سرش کنه . تنهآ چادریِ معقولی بود که اطرافم دیده بودم .
از فرا منطقی بودنش خوشم میومد .
با اینکه خیلی زجر کشیده بود اما آرامشِ خاصِ حاصل از ایمانش به خدا و توکلش به اهل بیت تو وجودش موج میزد .همینم باعث شده بود که بیشتر از شخصیتش خوشم بیاد .
همیشه تو حرفاش از امام زمان یاد میکرد .
ادمی بود که خیلی مذهبی و در عین حال خیلی به روز و امروزی بود
خودشو به چادر محدود نمیکرد .
با اینکه فعالیتای دیگه هم داشت درسشم عالی بود و اکثرا شاگرد سوم یا چهارم بود
باهاش تا دم در رفتم .
چادرشو جلو اینه سرش کرد .
محکمبغلش کردمو گونشو بوسیدم .
باهم رفتیم تو حیاط مدرسه که متوجه محمد شدم .
از تعجب حس کردم دوتا شاخ رو سرم در آوردم
بهش خیره شدم و به ریحانه اشاره زدم که نگاش کنه .
_عه عه ریحون اینو نگا
ریحانه با تعجب برگشت سمت زاویه دیدم .
+کیو میگی؟
برگشت سمت محمد و گفت :
سلام داداش یه دقه واستا الان اومدم.
+نگفتی کیو میگی؟
با تعجب خیره شدم بهش .
_هی..هیچکی
دستشو تکون داد به معنای خداحافظی .
براش دست تکون دادم و بهشون خیره شدم .
عهه عه عه عه.
محمدد؟؟؟
داداش ریحانه ؟؟
مگه میشه اصن؟؟
اخه ادم اینقد بدشاانسسس؟؟
ای بابا!!
به محمد خیره شدم .
چ شخصیتیه اخه ...
حتی به خودش اجازه نداد بهم سلام کنه رو حساب اینکه ۲ بار دیده بودیم همو و هم کلامم شده بودیم .
بر خلاف خاهرِ ماهش خودش یَکآدمِ خشک مقدسِ ...
لا اله الا الله
بیخیالش بابا
اینو گفتم و چشم رو تیپش زوم شد .
ولی لاکِردار عجب تیپی داره .
اینو گفتم خیلی ریز خندیدم . دلم میخاس جلب توجه کنم که نگام کنه .
نمیدونم چیشد که یهو داد زدم
_ریحووووون
ریحانه که حالا در ماشینو باز کرده بود که بشینه توش وایستاد و نگام کرد .
+جانم عزیزم؟
نگام برگشت سمت محمد که ببینم چه واکنشی نشون میده
وقتی دیدم هیچی به هیچی بی اختیار ادامه دادم
_جزوه ی قاجارو میفرسم برات !!!
اینو گفتمو از خنده دیگه نتونسم خودمو کنترل کنم .خم شدم رو دلم و کلی خندیدم.
ریحانه هم به لبخند ریزی اکتفا کرد و گفت :
+ممنونتم فاطمه جونم .
اینو گفت و نشست تو ماشین .*
#نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
ادامــه.دارد....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه312ازقرآن🌸
#جز_شانزدهم🌸
#سوره_طه🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_مصطفی_خسروی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔅آیه ای از سوره روم
📖فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها ...[سوره روم/آیه ۵۰]
🔸به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مىكند...
🔹 امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
«این زنده کردن به این نیست که با باران زمین را زنده کند بلکه خداوند مردانی را (حضرت مهدی(عجل الله) و یاران او) برمیانگیزد تا اصول عدالت را زنده کنند؛ پس زمین در پرتو عدل زنده میشود و اجرای عدل و حدود الهی در زمین مفیدتر از چهل روز بارندگی میباشد.»
📚مکیال المکارم ،ج۱،ص۱۸
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🌾🌿
🌿🌾☘🌿🌾☘🌿🌾☘🌿🌾☘
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
ما از این خیمہ
تمنــاے تو داریم حسین
از همین جا سر
سوداے تو داریم حسین
هوس ڪرب و بلا
هسٺ بہ دل بسم اله
چشم امیــد بہ
امضاے تو داریم حسین
السلام علیک یا ثارالله
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
بهار یعنی تحولی در
وجود خودت👌
اگر تحوّلى در دل
و زندگیت روى
داد مبارک است
راز نو شدن راباید دانست
و گرنہ بهار
یک فصلِ تکراریست!
بهار دلتون همیشه سبز ☘🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند 👶🏼
#تربیت_فرزند
در تربیت و پرورش ،مادر کار خدا را انجام میدهد
چقدر صفات خدا را دارا هستیم؟
خدا ستار العیوب است.آیا ما عیب های فرزندانمان را میپوشانیم؟ یا دائم بر زبان
میآوریم؟
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
#تربیت_فرزند
خانم #شاکری
#پسرم_به_همه_امور_کار_داره_به_جز_امور_خودش
سلام به همه.
من پسری نه ساله دارم به شدت کنجکاو و با هوش و جستجو گر.
طوری که توی خونه هیییییچ چیزی از ایشان مخفی نیست.
و حتی کمد های لباس منم میدونه که توشون چی هست و چی به چیه...
به تمام امور کار داره جز امور خودش.
مثلا مثل درس خوندن یا بازی کردن.
خواهشا منو راهنمایی کنید.
گاهی از این اخلاقاش خسته میشم و ممکنه برخورد درستی باهاش نداشته باشم
🏡🏝🏡
🍀 سلام به شما...
خیلی خوب و مثبت از پسرتون صحبت کردید آفرین ✅
امور دیگه ای که می فرمایید فرزندتون بهش کار داره،،
براش جذابه..
اما درس ها و امور شخصی خودش خسته کننده،، اجباری و تکراری هست.
علاوه بر این،،
گویا هر بار که پدر و مادر میخوان تنبیه اش کنند،،
👈با سرزنش و شکایت،،
فرزند رو به درس ها و تکالیف اش حواله می کنند.
و همین باعث دلزدگی بیشتر فرزندتون از تکالیف اش میشه..
مامان خانم،، همونطور که خودتون اشاره کردید ،،
انرژی، کنکاش و کنجکاوی فرزندتون زیاده،،
اما شما از این استعداد استفاده نمی کنید.
1⃣_مسئولیت هایی که به فرزندتون میدین،،
یا کم هست یا خیلی پیش پا افتاده...
استعداد و توانایی پسر شما بیشتر از سن اش هست،،
میتونید روی کمک و مسئولیت پذیری او حساب کنید.
2⃣کنجکاوی اش رو،،
با پنهان کاری ها و محدودیت تحریک نکنید.
3⃣ویژگی جستجوگری فرزندتون رو هدایت کنید.
خودتون ازش بخواهید در مورد موضوع یا مسئله ای یا پیدا کردن مکان یا.... کمک تون کنه،،
4⃣تیپ شخصیتی پسرتون به صورت بالقوه این ویژگی ها رو داره،،
👈بررسی کننده، ایده آل گرا، متفکر و وظیفه شناس، صرفه جو و اقتصادی،، بااستعداد و خلاق ✅
⚠با رفتار اشتباه و احساسات منفی والدین و اطرافیان،،
ممکنه این ویژگی های بالقوه مثبت،،
به ویژگی های بالفعل منفی تغییر میکنه
یعنی :
👈 هوش هیجانی پایین
،، منتقد
،، ضربه زننده ،، نوک زن
،، ایرادگیر
سخت خواهش میکند،، کمال گرا... ❌
❇شخصیت شناسی فرزندان و کمک به شناخت خود،،
یکی از مهمترین وظایف پدر و مادر هست.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#مشاوره
#پرسش_پاسخ
خانم #شاکری
💕⚽⚽⚽🎯⚽⚽⚽💕
#پسر_سه_ساله_ام_هر_وسیله__ای_که_کنارش_بباشه_رو_پرت_میکنه
سلام یک سوال از خدمتتون داشتم پسر من 3سال و چهار ماهش هست و متاسفانه چند وقتی هست از روی عصبانیت هر وسیله ای که جلوی دستش باشه پرت میکنه و خیلی خطرناک هست نگرانم باید چکار کنم؟
🍀 سلام ،، عکس العمل شما چیه؟!
در زمان پرتاب شی
👈 قاطعیت و ناراحتی تون رو نشون بدین.
بعد از آرامش کودک،،
👈آموزش* همراه با مهربانی داشته باشید.
اونم نه یک بار،،
چندین بار در موارد مختلف...
〰〰〰〰〰〰
*آموزش : فقط توپ برای پرتاب کردنه⚽،،
اشیاء دیگه برای کار دیگه ای درست شدند.
👈کارکرد اشیاء رو براش توضیح بدین.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب که شب مبعث احمد باشد
مشمول همه عطای سرمد باشد
یارب چه شود طلوع صبح فردا
صبح فرج آل محمد باشد
عید مبعث بر همه شما مبارک
#عید_مبعث
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تولدت_مبارک_فرمانده
#حاج_قاسم
🖤 °داغــ♡ـے کہِ سࢪدنمے شود° 💔
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
#20اسفند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - شب شب یاره - سید رضا نریمانی.mp3
5.01M
🌸 #عید_مبعث
💐شب شب یاره، شب دلداره
💐شب پیغمبری احمد مختاره
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان #ناحله
نویسندگان : فاطمه زهرا درزی ؛ غزاله میرزاپور
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ناحله #قسمت17 #پارت2 به محض ورود به مدرسه با چشمای گریونِ ریحانه مواجه شدم. سردرگم رفتم سمتش و ا
#ناحله
#قسمت18
#پارت_اول
*⚘﷽⚘
#نـــاحلـــه🌺
#قسمت_هجدهم8⃣1⃣
#پارت_اول
یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد .
پشت چشمم و نازک کردم و رفتم سمت سالن.
اه اه اه
اخه چرا این پسره غیر عادیه؟
چرا انقد رفتارش رو من تاثیر داره ؟
چرا
کل تایمِ کلاسارو با همین افکار گذروندم .
چقدر دلم برای ریحانه میسوخت .
دختر تک و تنها بیچاره
داداششم که ، باید خداروشکر کرد تا حالا نکشتش .
دلم میخواست تو زندگیشون فضولی کنم.
نمیدونم چرا ولی یه جورایی جذاب بود برام .
تو همین افکار بودم که زنگ مدرسه خورد .
وسایلامو مثه هیولا ریختم تو کیفو سمت حیاط حمله ور شدم .
با دیدن سرویسم رفتم سمتش و سوار ماشینش شدم .
____
مشغول تستای ادبیات بودم که صدای قارو قور شکمم منو سمت اشپزخونه کشید .
به محض ورود به اشپزخونه با خنده ی کش دار مامانم مواجه شدم
+دختر چقد درس میخونی نترکی یه وقت ؟
_الان این تیکه بود یا ...؟
+تیکه چیه ؟؟بیا بریم بازار یه خورده لباس بخریم نزدیک عیده ها .
_مامااااانننن!!! عید دیگه چه صیغه ایهه؟؟
مگه من نگفتم اسم اینکارا رو الان پیش من نیار.
من الان درگیر درساممم. درسسسسااااامممم
+اه فاطمه دیگه شورشو در اوردیا .
بسه دیگه دختر.
خودتو نابود کردی .
من نمیزارم مصطفی رو به خاطر ....
دستمو گذاشتم رو بینیم و به معنای سکوت نچ نچ کردم و نزاشتم ادامه بده.
_مامان من حرفمو گفتم .
بین من و مصطفی هیچ حسی نیست
حداقل از طرف من.
من جز به چشم برادری بهش نگاه نکردم .
این مسئله از نظر من تموم شدست .
خواهش میکنم دیگه حرف نزنیم راجبش .
اینو گفتمو رفتم سمت اتاقم .
وای من واقعا بین این همه فشار باید چیکار کنم. وای !
تلفن خونه رو تو راه اتاقم برداشتم و شماره ی ریحانه رو گرفتم .
یه دور زنگ زدم جواب نداد .
برا بار دوم گرفتم شماره رو . منتظر شنیدن صدای ریحانه بودم که با شنیدن صدای مردونه ترسیدم و تلفنو قطع کردم.
ینی اشتباه گرفتم شماره رو؟
دوباره از رو گوشیم شماره رو خوندمو گرفتم .
بعدِ سه تا بوق تلفن برداشته شد .
دوباره صدا مردونه هه بود . *
#نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
ادامــه.دارد....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ناحله
#قسمت18
#پارت_دوم
+سلام
با شنیدن صدای محمد دستپاچه شدم . نمیدونستم باید چی بگم. به خودم فشار اوردم تا نطقم باز شه .با عجله گفتم :
_الو بفرمایین ؟!
دیگه صدایی نشنیدم .
فک کنم بدبخت کف اسفالت پودر شد
کم مونده بود از سوتی ای ک دادم پشت تلفن اشکم در اد.
بلند گفتم
_دوست ریحان جونم . ممنون میشم گوشیشو بهش پس بدین و تلفن دیگران و جواب ندین !!!
اینو گفتمو دوباره تلفنو قطع کردم
از حرص دلم میخواست مشت بزنم به دیوار .
چند بار فاصله ی بین دستشویی و اتاقمو طی کردم که موبایلم زنگ خورد
شماره ناشناس بود . برداشتم .
جواب ندادم تا ببینم کیه که صدای ریحانه و شنیدم .
+الو سلام . فاطمه جان !
بعد از اینکه مطمئن شدم صدای ریحانه است شروع کردم به حرف زدن
_سلام عزیزم . چیشد ؟ بابات حالش خوبه ؟
چرا خودت تلفنتو جواب نمیدی ؟
+خوبه فعلا بهتره.ببخشید دیگه حسابی شرمندت شدم .
شماره خونتونو نداشتم .
بعد داداشمم ک ....
سکوت کرد .
رفتم جلو اینه و تو اینه برا خودم چش غره رفتم .
ادامه داد .
+داداشمم که نمیزاره به شماره نا آشنا جواب بدم .
سعی کردم در کمال خونسردی باهاش حرف بزنم
_خب ان شالله که حال پدرتون زودتر خوب میشه .
زنگ زده بودم حالشونو بپرسم .
راستی ریحانه جان ! جزوه رو فرستادم برات .
+دستت درد نکنع فاطمه.
ممنون بابت محبتت . لطف کردی .
_خواهش میکنم . خب دیگه مزاحمت نمیشم . فعلا خدانگهدار
+خداحافظ.
سریع تلفنو قطع کردم و پریدم رو تخت ...
#نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
ادامــه.دارد....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ختم_صلوات
گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی
در این شب پر فیض تو خواهی ثمراتی
باید که به کوری دو چشمان حسودان
بر احمد و آلش بفرستی صلواتی
همراهان خوب کانال
در شب مبعث پیامبر اکرم ( ص) میخواهیم کاری بزرگ کنیم و با ذکر شریف صلوات برای فرج مولایمان دعا کنیم تا تمام شود این روزهای سخت غیبت .....
همراهمان باشید و تعداد صلواتهایتان را به آی دی
@yamahdi85
ارسال کنید
منتظر همراهیتان هستیم
حاجاتتان روا
عیدتان مبارک
یاعلی مدد
#عید_مبعث
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - برکات فوق العاده ذکر صلوات - استاد عالی.mp3
2.52M
🌸 #عید_مبعث
♨️برکات فوق العاده ذکر صلوات
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══