#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت6 پوزخندی زد و گفت: _راحت باش... (به خودش اشاره کرد) _بگو من لیاقت تو رو ند
#هرچی_توبخوای
#قسمت7
وقتی داشت میرفت لبخندی زد و گفت:
_مراقب #دلت باش.😊
همه ش به فکر 💭سهیل و نگاهها👀 و حرفهاش بودم...
تناقض عجیبی داشت.🙄😑
خانواده سهیل مذهبی بودن ولی اینکه خودش اونطور رفتار میکرد،..🤔🙁
شاید بخاطر این باشه که از #رفتارمذهبی_نماها دچار تعارض شده.
شاید اگه جواب سوالهاشو بگیره،رفتارش اصلاح بشه،
ولی اگه بهم علاقه مند بشه،چی؟❣😐 مطمئن بودم نمیخوام باهاش ازدواج کنم.نمیخوام #اذیتش کنم.😕😣
تا بعدازظهر تو همین فکرها 💭😕🤔بودم و به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم...
رفتم خونه ی محمد.جمعه بود و محمد خونه بود.
تا چشمم بهش افتاد،گفت:
_سلام! اینقدر بهش فکر نکن.😁
-سلام.یعنی چی؟😟
-چند دقیقه ست ایستادی فقط نگاه میکنی،نه سلامی،نه حرفی،نه میای تو.😁
رفتم تو خونه و بالبخند گفتم:
_هوش و حواس ندارم داداش،فکر کنم از دست رفتم.😃🙈
محمد باعصبانیت گفت:
_حواست باشه ها،بگی میخوای باهاش ازدواج کنی...😠
پریدم وسط حرفش و گفتم:
_از ارث محرومم میکنی یاشیر تو حلالم نمیکنی؟😜😂
من و مریم بلند خندیدیم.😂😂
محمد هم لبخند زد😁
و اومد دنبالم که از دستش فرار کردم😱🏃🏃و رفتم پشت مریم قایم شدم،
گفتم:
_قربون داداش مهربونم که اینقدر نگران
منه.😍☺️
از پشت مریم اومدم بیرون و روی مبل نشستم.
محمد همونطوری که روی مبل می نشست گفت:
_چرا گفتی درموردش فکر میکنی؟😕
مریم برامون چایی آورد.گفتم:
_همون اول که دیدمش فهمیدم چرا گفتی آدمی نیست که من بخوام.گفت میخواد بعد ازدواج برگرده خارج منم گفتم به درد هم نمیخوریم.بعد #لحنش عوض شد ولی #نگاهش نه... گفت همونجوری میشه که من بخوام. بالبخند تلخی گفتم:گفته ریش میذاره و دکمه یقه شو میبنده.😕😒
محمد گفت:
_تو باور میکنی؟😟😐
-نمیتونم بهش اعتماد کنم.😕
-پس میخوای جواب منفی بدی دیگه؟😊
-جوابم منفیه ولی...🙁
-دیگه ولی نداره.😊☝️
-ولی شاید برای جواب منفی دادن زود باشه.😕
مریم گفت:
_منظورت چیه؟وقتی جوابت منفیه میخوای پسر مردمو سرکار بذاری؟😑
-نه،من بهش گفتم جوابم منفیه ولی ازم خواست بیشتر باهم آشنا بشیم.😟🙁به نظرم بیشتر حس #کنجکاوی داره،احتمالا میخواد بدونه دختری مثل من چطوری به زندگی نگاه میکنه.
محمد گفت:
_اگه بهت علاقه مند بشه چی؟😐
-همه نگرانی منم همینه.اومدم پیش شما که بهم بگین چکار کنم.😒😕
محمد سرشو انداخت پایین و فکر میکرد.
مریم نگاهی به من انداخت و بعد به لیوان چایی ش نگاه کرد.
بعد مدتی مریم گفت:
_محمد!چطوره اول تو باهاش صحبت کنی؟شاید بفهمی چی تو سرشه،شاید تو بتونی به جای زهرا کمکش کنی.😊
من و محمد اول به مریم نگاه کردیم و بعد به هم و باهم گفتیم:
_این بهتره.
سه تامون خندیدیم.😁😃😄
از خنده ی ما ضحی بیدار شد و اومد بغلم.👧🏻🤗وای خدا چقدر این دختر نازه.به اصرار ضحی شام خونه ی محمد بودم.
شب محمد و مریم منو رسوندن خونه.
وقتی احوالپرسی محمد با مامان و بابا تموم شد،مامان به من گفت:
_خانم صادقی تماس گرفت،گفت یادشون رفت بپرسن کی زنگ بزنن برای گرفتن جواب.چقدر زمان میخوای تا جواب بدی؟
نگاهی به محمد انداختم وگفتم:
_سه روز دیگه.
یه کم بعد محمد و مریم خداحافظی کردن و رفتن.
قبل ازخواب محمد پیام داد:
📲_شماره سهیل رو داری؟
براش نوشتم:
📲_نه.
نوشت:
📲_یه جوری پیداش میکنم.
فردا باید میرفتم دانشگاه....
شنبه ها با استادشمس کلاس نداشتم.مثل شنبه های دیگه کلاس رفتم و بعد ازکلاسهام تو بسیج بودم.
وقتی از دفتر بسیج اومدم بیرون آقایی گفت:
_ببخشید! خانم مهدی نژاد داخل دفتر بسیج هستن؟
#نگاهش نمیکردم. گفتم:...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏 التماس دعا 🙏
بخوانیم فاتحه و صلوات
روحشون شاد و یادشون گرامی 😔🙏
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#یا_اباعبدالله_ع❤️
شب جمعه شده ومن نوحه گری خواهم کرد
به همان کرببلایت سفری خواهم کرد
لطفی از مادر تو گر که شود شامل من
عاقبت در حرمت #رفتگری خواهم کرد
#صلے_الله_علیک_یا_اباعبدالله✋
#شب_جمعه🌙
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه357ازقرآن🌸
#جز_هجدهم🌸
#سوره_نور🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_مصطفی_پیران 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خدایا به تو شکایت میکنیم، از فقدان پیامبرمان و غیبت اماممان و سختی زمانه بر ضدّ وجودمان و فرود آمدن فتنهها بر سرمان و پشتبهپشت هم دادن دشمنان به زیانمان و بسیاری دشمنانمان و کمی نفراتمان، خدایا این گرفتاریها را از ما بگشا، به گشایشی از جانب خویش که آن را زود برسانی و نصرتی از سوی خود که با عزّت توأمش فرمایی و پیشوای عدالتی که آشکارش سازی....
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍀🌹
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
یا_مهدے_ادرڪنے_عج🌸
لب تشنہ و سخٺ بیقرارٺ باشیـم
افطار و سحر در انتظارٺ باشیـم
قسمٺ شود اے ڪاش بحق_الزّهرا_س؛
امسال، شبِ قدر ڪنارٺ باشیـم!
🌸اللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الْفَرَج
التماس دعای فرج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
17.mp3
5.15M
شرح دعای روز هفدهم
مرحوم آیت الله #مجتهدی
#ماه_مبارک_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷شرح دعای روز هفدهم🔷
اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الآْمَالَ یَا مَنْ لاَ یَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین.
ای خدا در این روز مرا به اعمال صالح راهنمایی کن و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز ای کسی که نیازمند به شرح و سؤال بندگان نیستی ای خدایی که به سرایر خلق آگاهی درود فرست بر محمد و آل اطهار او.
در فراز نخست میخواهیم:
خدایا! مرا امروز به کارهای شایسته راهنمایی کن.
قرآن بر عمل صالح تأکید بسیاری دارد و در سوره ی «والعصر» میفرماید:
قسم به عصر و زمان، همه ی انسانها در زیان هستند، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
از جمله اعمال صالح «روزه» است. روزه ی فاقد تأثیر عملی در آدمی، خشک و بی روح است و جز تشنگی و گرسنگی ثمره ای نخواهد داشت.
دین به معنای عمل و اعتقاد است. اعتقاد بدون عمل و عمل بدون اعتقاد، ناقص و بی نتیجه است. این دو مانند دو بال هستند که پرواز، تنها با آن ممکن است. باید دانست که منظور از عمل، کثرت و زیادی آن نیست بلکه در روایات نیز بر کیفیت عمل بسیار تأکید شده است عمل با اخلاص و واجد دیگر شرایط ویژه حتی اگر قلیل و اندک باشد، موجب نجات است
امام موسی بن جعفر علیه السلام در همین زمینه میفرمایند:
کار اندک از عالِم چندبرابر پذیرفته شود و کردار زیاد از هواپرستان و نادانان پذیرفته نگردد.
💐💐💐💐💐💐
در فراز دوّم چنین میخوانیم:
خدایا! خواسته هایم را برآور. ای کسی که به تفسیر و خواسته ی بندگان نیاز نداری و از آن چه درون سینه ی جهانیان نهفته است آگاهی، بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست.
هر خواسته ای را باید از خدای بی نیاز طلب کرد؛ زیرا همه چیز در اختیار اوست و او بر همه چیز توانا است.
یکی از شرایط استجابت دعا این است که باید از غیر خدا منقطع شد و همه ی توجه خود را به سوی او معطوف کرد. در همین زمینه قرآن میفرماید:
اگر کسی پرهیزگار باشد، خداوند برای او گشایش مینماید و به او روزی میدهد از آن جا که فکرش را نمی کند.
خداوند متعال، «تقوا» را رمز موفقیت و بی نیازی از دیگران معرفی میکند.
در بخش آخر از دعای امروز، از خداوند درخواست میکنیم که ما را نسبت به دیگران بی نیاز گرداند. در بعضی از روایات، ملاک عزت و اتکای به نفس انسان، دوری از گناه و پناه بردن به عزّت، طاعت خدا معرفی شده است.
در این دعا، به دو ویژگی از اوصاف خداوند اشاره شده است: بی نیازی به عَرض حال و درخواست از طرف کسی و علم به آن چه در قلوب دیگران میگذرد.
نکته ی مهم این است که گرچه خداوند به نیازهای ما آگاه است، ولی معین کردن حاجت و طلب ان هیچ منافاتی با روح دعا ندارد. پس میتوان آن چه را مورد حاجت است، بر زبان جاری کرد و از خداوند درخواست نمود. خداوند آن قدر کریم هست که حتی آن چه را آدمی به زبان نیاورده است، کریمانه عطا فرماید.
التماس دعا
💐💐💐💐💐💐
#ماه_مبارک_رمضان
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت7 وقتی داشت میرفت لبخندی زد و گفت: _مراقب #دلت باش.😊 همه ش به فکر 💭سهیل و نگاه
#هرچی_توبخوای
#قسمت8
#نگاهش نمیکردم.گفتم:
_بله.
-میشه لطف کنید صداشون کنید؟
-الان صداشون میکنم.
رفتم تو دفتر بسیج و به حانیه گفتم یکی بیرون کارت داره.
حانیه دوستم بود.😊
گفته بود داداش مجرد نداره.🙈دوباره با بقیه خداحافظی کردم و پشت سر حانیه رفتم بیرون.
چند قدم رفتم که حانیه صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت:
_خونه میری؟😊
-آره😊
-صبرکن با امیـــ🌷ـــن میرسونیمت.😍
-نه،ممنون.خودم میرم،خداحافظ.😊
-نگفتم میخوای برسونیمت یا نه.گفتم میرسونیمت.😁👎
از لحنش خنده م گرفت.😃
بهش نزدیکتر شدم.نزدیک گوشش گفتم:
_میخوای با نامزدت دور بزنی چرا منو بهونه میکنی؟😆😜
لبخندی زد و گفت:
_بیا و خوبی کن.😁
بعد رو به پسری که کنارش بود گفت:
_ابوطیاره تو کجا پارک کردی؟🚙😁
پسر گفت:
_تا شما بیاین من میام جلوی در.
بعد رفت.به حانیه گفتم:
_نگفته بودی؟خبریه؟☺️
-آره،خبرای خوب.به وقتش بهت میگم.😉
سوار ماشین شدیم....
حانیه که خونه ما رو بلد بود به پسر جوان آدرس میداد.
مدتی باهم درمورد کلاسها صحبت کردن بعد حانیه برگشت سمت من و بی مقدمه گفت:
_ایشون هم 🌷امین رضاپور🌷 داداشمونه.
خنده م گرفت،اما خنده مو جمع کردم🙊 و یه نگاهی به حانیه کردم که یعنی آره جون خودت.
حانیه گفت:
_راست میگم به جون خودش.😁امین پسرخاله مه و برادر رضاعی من.😍
گیج شده بودم.😳😧
سوالی به حانیه نگاه کردم.لبخند میزد.معنی لبخند حانیه رو خوب میدونستم.
تو دلم گفتم ✨خدایا قبلنا میذاشتی تکلیف یکی رو معلوم کنم بعد یکی دیگه میفرستادی.😜😅
تو فکر بودم که حانیه گفت:
_زهرا خانوم رسیدیم منزلتون،پیاده نمیشید؟! میخوای یه کم دیگه دور بزنیم؟!😁
بعد خندید.
من یه نگاهی به اطرافم کردم.جلوی در خونه بودیم.😱🙈
من اصلا من اصلا متوجه نشده بودم.خجالت کشیدم.😓
حانیه گفت:
_برو پایین دیگه دختر.زیاد بهش فکر نکن.خیره ان شاءالله.😉😍
سؤالی نگاهش کردم.
لبخند طولانی ای زد.بالاخره خداحافظی کردم و پیاده شدم.
حانیه شیشه پایین داد و باخنده گفت:
_لازم به تشکر نیست،وظیفه شه.😁😝
اینقدر گیج بودم که یادم رفت تشکر کنم....
قلبم تند میزد.💓
تشکر مختصری کردم و سریع رفتم توی حیاط.
پشت در...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت9
سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم....
تاصدای حرکت کردن ماشین اومد 💨🚙نفس راحتی کشیدم.
اولین باری #نبود که تو این موقعیت قرار میگرفتم.. ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینقدر گیج بازی درآوردم.😬😓
یه کم صبرکردم تاحالم بیاد سرجاش.بعد رفتم توی خونه.
آخرشب محمد بهم زنگ زد.بعد احوالپرسی گفت:
_امروز رفتم پیش سهیل.😐
-خب؟😕
-خیلی حرف زدیم.زبونش یه چیز میگفت نگاهش یه چیز دیگه.مختصر و مفید بگم قصدش برای ازدواج جدی نیست.😠یعنی اگه تو بخوای از خداشه ولی حالا که تو نمیخوای بیشتر به قول خودت کنجکاوی از سبک زندگیته و جواب سؤالایی که داره.😑😠
-چه سؤالایی؟😟🙁
-اونجوری که خودش میگفت بادیدن تو و #رفتارت سؤالای زیادی براش به وجود
اومده.😐
-شما جواب سؤالاشو دادی؟🙁
-بعضی هاشو آره.بعضی هاشم میخواد از خودت بپرسه.😐
-شما بهش چی گفتی؟😕
-با بابا صحبت میکنم اجازه بده تو یه جای عمومی سهیل حرفهاشو بهت بگه.
منکه از تعجب شاخ درآورده بودم،پرسیدم:
_واقعا محمدی؟😳
خنده ای کرد و گفت:
_#نگاهش آزاردهنده ست،😁یه کم هم پرروئه،😁یه کم که نه،خیلی پرروئه.ولی آدم صادقیه. میشه کمکش کرد.😊
-اگه بهم علاقه مند شد چی؟😒😕
-خبه،خبه..حالا فکر کردی تا دو کلمه با هر پسری حرف بزنی عاشقت میشن.😌😁
خجالت کشیدم.گفتم:
_ولی داداش تجربه چیز دیگه ای میگه.😅
-من و مریم هم باهاتون میایم که حواسمون بهتون باشه.😊✌️
بالبخند گفتم:
_شما هوس گردش کردین چرا ما رو بهونه میکنین؟😃حالا برای کی قرار گذاشتین؟
-خجالت بکش،قبلنا یه حیایی،یه شرمی...😁با بابا صحبت میکنم اگه اجازه داد فردا بعد ازظهر خوبه؟
-تاعصر کلاس دارم.😌
-حالا ببینم بابا چی میگه.خبرت میکنم.خداحافظ
-خداحافظ
صبح رفتم دانشگاه....
اولین کلاس با استادشمس.خدا بخیر کنه.😑😤همه کلاسام با استادشمس اول صبح بود.رفتم سرکلاس.
هنوز استاد نیومده بود.خبری از ریحانه نبود.
چند دقیقه بعد از من،🌷امین رضاپور 🌷اومد کلاس.
تعجب کردم.😟نمیدونستم همکلاسی هستیم. اونم از دیدن من تعجب کرده بود.😳اومد جلوی من و گفت:
_خانم رسولی باشما صحبت نکردن؟
-در مورد چی؟
-در مورد این کلاس!که دیگه نیاین این کلاس!..
تازه یاد حرفهای خانم رسولی افتادم.
قرار بود من دیگه به این کلاس نیام.تا وسایلمو برداشتم که برم،استادشمس رسید.
نگاهی به امین انداختم،
خیلی ناراحت 😞و عصبی😠 شده بود.رفت جلو و ردیف اول نشست.
منم سرجام نشستم.استادشمس نگاه معناداری به من کرد،بعد نگاهی به امین کرد و پوزخند زد 😏و رفت روی صندلی نشست.
نگاهم به امین افتاد که ازعصبانیت😡 دستشو زیرمیزش مشت کرده بود.
پس کسیکه قرار بود جای من جواب استادشمس رو بده امین رضاپور بود.😥😧
استاد شمس شروع کرد به...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه358ازقرآن🌸
#جز_هجدهم🌸
#سوره_نور🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_تورجی_زاده 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌄 #اگر_بودی
⁉️ هیچ کودک یمنی با ترس از بمب و موشک، شب را صبح نمیکرد.😭
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🌹🌿
🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀
سلام_حضرت_باران...🌼
صبحم_بنامتان
تویی بهانه خورشید وقت تابیدن
تویی بهــانه باران برای باریدن
بیاکه عدالت مطلق مسیرمی خواهد
سپــاه منتظرانت امیــرمی خواهد
اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
18.mp3
4.56M
شرح دعای روز هجدهم
مرحوم آیت الله #مجتهدی
#ماه_مبارک_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷شرح دعای روز هجدهم🔷
اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین.
ای خدا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و متنبه ساز و دلم را به روشنی انوار سحر منور گردان و تمام اعضاء را برای آثار و برکات این روز مسخر فرما به حق نور خود ای روشنی بخش دلهای عارفان.
در فراز اوّل از دعای روز هیجدهم آمده است:
خدایا! مرا نسبت به برکتهای سحرهای این ماه آگاه گردان.
سحرگاهان کیمیایی است که عارفان حق با آن بیشتر آشنایند.خداوند متعال در قرآن بر فضیلت شب زنده داری تأکید بسیار فرموده است.
سحرهای ماه رمضان همه برکت است و به برکت رمضان، یک لحظه بیداری، سعادت یک عمر را به دنبال دارد و یک «آن» توجّه، برکتهای فراوانی را در پی خواهد داشت.
🏵🏵🏵🏵🏵🏵
در فراز دوم از خداوند متعال درخواست میکنیم:
خدایا! دلم را به روشنی فروغ سحرگاهانش، روشن ساز.
در شبها و سحرهای این ماه نورانی و مبارک، لحظهها درخشش خاصّی دارند. زبانها عطر «ذکر» دارند و بوی معنویت میدهند. باید گرد و غبار معصیت و آلودگیهای کبر و خودپرستی را از آیینه ی دل زدود تا جلوههای انوار این ماه بر آن بتابد.
باید در این ماه قلب را به مدد نور الهی، از تیرگی نجات دهیم و توشه ای فراهم کنیم تا در آخرت دستگیرمان باشد.
🏵🏵🏵🏵🏵🏵
در فراز سوم از دعای امروز میخوانیم:
خدایا! تمام اعضا و جوارحم را برای پیروی از آثار برکات این ماه مسخّر فرما. به حق پرتو ذاتت، ای روشنی بخش دلهای عارفان!
پیروی از حق، همکاری و کمک اعضا و جوارح را میطلبد. تقوا و روزه داری فقط در اعمال خاص خلاصه نمی شود بلکه تبعیّت اعضا و جوارح بدن را باید به دنبال داشته باشد. وقتی قلب به نور ایمان و تقوا روشن شد، فرماندهی اعضای بدن را به عهده میگیرد و حاکمیت به دست او خواهد بود.
با دقت در دعای امروز درمی یابیم که سحرهای ماه مبارک رمضان و برکات ان زمینه ای است برای کسب نورانیت قلب. سپس این درخشش در اعضا و جوارح و صحنه ی عمل تبلور مییابد و تقوا را به دنبال خواهد داشت، هم چنین اگر خیر و خدمتی از ما سر زند، تنها به مدد و یاری خداوند متعال است. بنابراین هرلحظه به فیض و هدایت نیازمندیم و اگر لحظه ای ما را به حال خود رها کند، سرآغاز سیه روزی و بدبختی است.
التماس دعا
🏵🏵🏵🏵🏵🏵
#ماه_مبارک_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══