eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا_مهدے_ادرڪنے_عج🌸 لب تشنہ و سخٺ بیقرارٺ باشیـم افطار و سحر در انتظارٺ باشیـم قسمٺ شود اے ڪاش بحق_الزّهرا_س؛ امسال، شبِ قدر ڪنارٺ باشیـم! 🌸اللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الْفَرَج التماس دعای فرج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.mp3
5.15M
شرح دعای روز هفدهم مرحوم آیت الله ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷شرح دعای روز هفدهم🔷 اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الآْمَالَ یَا مَنْ لاَ یَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین. ای خدا در این روز مرا به اعمال صالح راهنمایی کن و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز ای کسی که نیازمند به شرح و سؤال بندگان نیستی ای خدایی که به سرایر خلق آگاهی درود فرست بر محمد و آل اطهار او. در فراز نخست میخواهیم: خدایا! مرا امروز به کارهای شایسته راهنمایی کن. قرآن بر عمل صالح تأکید بسیاری دارد و در سوره ی «والعصر» می‌فرماید: قسم به عصر و زمان، همه ی انسان‌ها در زیان هستند، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند. از جمله اعمال صالح «روزه» است. روزه ی فاقد تأثیر عملی در آدمی، خشک و بی روح است و جز تشنگی و گرسنگی ثمره ای نخواهد داشت. دین به معنای عمل و اعتقاد است. اعتقاد بدون عمل و عمل بدون اعتقاد، ناقص و بی نتیجه است. این دو مانند دو بال هستند که پرواز، تنها با آن ممکن است. باید دانست که منظور از عمل، کثرت و زیادی آن نیست بلکه در روایات نیز بر کیفیت عمل بسیار تأکید شده است عمل با اخلاص و واجد دیگر شرایط ویژه حتی اگر قلیل و اندک باشد، موجب نجات است امام موسی بن جعفر علیه السلام در همین زمینه می‌فرمایند: کار اندک از عالِم چندبرابر پذیرفته شود و کردار زیاد از هواپرستان و نادانان پذیرفته نگردد. 💐💐💐💐💐💐 در فراز دوّم چنین می‌خوانیم: خدایا! خواسته هایم را برآور. ای کسی که به تفسیر و خواسته ی بندگان نیاز نداری و از آن چه درون سینه ی جهانیان نهفته است آگاهی، بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست. هر خواسته ای را باید از خدای بی نیاز طلب کرد؛ زیرا همه چیز در اختیار اوست و او بر همه چیز توانا است. یکی از شرایط استجابت دعا این است که باید از غیر خدا منقطع شد و همه ی توجه خود را به سوی او معطوف کرد. در همین زمینه قرآن می‌فرماید: اگر کسی پرهیزگار باشد، خداوند برای او گشایش می‌نماید و به او روزی می‌دهد از آن جا که فکرش را نمی کند. خداوند متعال، «تقوا» را رمز موفقیت و بی نیازی از دیگران معرفی می‌کند. در بخش آخر از دعای امروز، از خداوند درخواست می‌کنیم که ما را نسبت به دیگران بی نیاز گرداند. در بعضی از روایات، ملاک عزت و اتکای به نفس انسان، دوری از گناه و پناه بردن به عزّت، طاعت خدا معرفی شده است. در این دعا، به دو ویژگی از اوصاف خداوند اشاره شده است: بی نیازی به عَرض حال و درخواست از طرف کسی و علم به آن چه در قلوب دیگران می‌گذرد. نکته ی مهم این است که گرچه خداوند به نیازهای ما آگاه است، ولی معین کردن حاجت و طلب ان هیچ منافاتی با روح دعا ندارد. پس می‌توان آن چه را مورد حاجت است، بر زبان جاری کرد و از خداوند درخواست نمود. خداوند آن قدر کریم هست که حتی آن چه را آدمی به زبان نیاورده است، کریمانه عطا فرماید. التماس دعا 💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت7 وقتی داشت میرفت لبخندی زد و گفت: _مراقب #دلت باش.😊 همه ش به فکر 💭سهیل و نگاه
نمیکردم.گفتم: _بله. -میشه لطف کنید صداشون کنید؟ -الان صداشون میکنم. رفتم تو دفتر بسیج و به حانیه گفتم یکی بیرون کارت داره. حانیه دوستم بود.😊 گفته بود داداش مجرد نداره.🙈دوباره با بقیه خداحافظی کردم و پشت سر حانیه رفتم بیرون. چند قدم رفتم که حانیه صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت: _خونه میری؟😊 -آره😊 -صبرکن با امیـــ🌷ـــن میرسونیمت.😍 -نه،ممنون.خودم میرم،خداحافظ.😊 -نگفتم میخوای برسونیمت یا نه.گفتم میرسونیمت.😁👎 از لحنش خنده م گرفت.😃 بهش نزدیکتر شدم.نزدیک گوشش گفتم: _میخوای با نامزدت دور بزنی چرا منو بهونه میکنی؟😆😜 لبخندی زد و گفت: _بیا و خوبی کن.😁 بعد رو به پسری که کنارش بود گفت: _ابوطیاره تو کجا پارک کردی؟🚙😁 پسر گفت: _تا شما بیاین من میام جلوی در. بعد رفت.به حانیه گفتم: _نگفته بودی؟خبریه؟☺️ -آره،خبرای خوب.به وقتش بهت میگم.😉 سوار ماشین شدیم.... حانیه که خونه ما رو بلد بود به پسر جوان آدرس میداد. مدتی باهم درمورد کلاسها صحبت کردن بعد حانیه برگشت سمت من و بی مقدمه گفت: _ایشون هم 🌷امین رضاپور🌷 داداشمونه. خنده م گرفت،اما خنده مو جمع کردم🙊 و یه نگاهی به حانیه کردم که یعنی آره جون خودت. حانیه گفت: _راست میگم به جون خودش.😁امین پسرخاله مه و برادر رضاعی من.😍 گیج شده بودم.😳😧 سوالی به حانیه نگاه کردم.لبخند میزد.معنی لبخند حانیه رو خوب میدونستم. تو دلم گفتم ✨خدایا قبلنا میذاشتی تکلیف یکی رو معلوم کنم بعد یکی دیگه میفرستادی.😜😅 تو فکر بودم که حانیه گفت: _زهرا خانوم رسیدیم منزلتون،پیاده نمیشید؟! میخوای یه کم دیگه دور بزنیم؟!😁 بعد خندید. من یه نگاهی به اطرافم کردم.جلوی در خونه بودیم.😱🙈 من اصلا من اصلا متوجه نشده بودم.خجالت کشیدم.😓 حانیه گفت: _برو پایین دیگه دختر.زیاد بهش فکر نکن.خیره ان شاءالله.😉😍 سؤالی نگاهش کردم. لبخند طولانی ای زد.بالاخره خداحافظی کردم و پیاده شدم. حانیه شیشه پایین داد و باخنده گفت: _لازم به تشکر نیست،وظیفه شه.😁😝 اینقدر گیج بودم که یادم رفت تشکر کنم.... قلبم تند میزد.💓 تشکر مختصری کردم و سریع رفتم توی حیاط. پشت در... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم.... تاصدای حرکت کردن ماشین اومد 💨🚙نفس راحتی کشیدم. اولین باری که تو این موقعیت قرار میگرفتم.. ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینقدر گیج بازی درآوردم.😬😓 یه کم صبرکردم تاحالم بیاد سرجاش.بعد رفتم توی خونه. آخرشب محمد بهم زنگ زد.بعد احوالپرسی گفت: _امروز رفتم پیش سهیل.😐 -خب؟😕 -خیلی حرف زدیم.زبونش یه چیز میگفت نگاهش یه چیز دیگه.مختصر و مفید بگم قصدش برای ازدواج جدی نیست.😠یعنی اگه تو بخوای از خداشه ولی حالا که تو نمیخوای بیشتر به قول خودت کنجکاوی از سبک زندگیته و جواب سؤالایی که داره.😑😠 -چه سؤالایی؟😟🙁 -اونجوری که خودش میگفت بادیدن تو و سؤالای زیادی براش به وجود اومده.😐 -شما جواب سؤالاشو دادی؟🙁 -بعضی هاشو آره.بعضی هاشم میخواد از خودت بپرسه.😐 -شما بهش چی گفتی؟😕 -با بابا صحبت میکنم اجازه بده تو یه جای عمومی سهیل حرفهاشو بهت بگه. منکه از تعجب شاخ درآورده بودم،پرسیدم: _واقعا محمدی؟😳 خنده ای کرد و گفت: _ آزاردهنده ست،😁یه کم هم پرروئه،😁یه کم که نه،خیلی پرروئه.ولی آدم صادقیه. میشه کمکش کرد.😊 -اگه بهم علاقه مند شد چی؟😒😕 -خبه،خبه..حالا فکر کردی تا دو کلمه با هر پسری حرف بزنی عاشقت میشن.😌😁 خجالت کشیدم.گفتم: _ولی داداش تجربه چیز دیگه ای میگه.😅 -من و مریم هم باهاتون میایم که حواسمون بهتون باشه.😊✌️ بالبخند گفتم: _شما هوس گردش کردین چرا ما رو بهونه میکنین؟😃حالا برای کی قرار گذاشتین؟ -خجالت بکش،قبلنا یه حیایی،یه شرمی...😁با بابا صحبت میکنم اگه اجازه داد فردا بعد ازظهر خوبه؟ -تاعصر کلاس دارم.😌 -حالا ببینم بابا چی میگه.خبرت میکنم.خداحافظ -خداحافظ صبح رفتم دانشگاه.... اولین کلاس با استادشمس.خدا بخیر کنه.😑😤همه کلاسام با استادشمس اول صبح بود.رفتم سرکلاس. هنوز استاد نیومده بود.خبری از ریحانه نبود. چند دقیقه بعد از من،🌷امین رضاپور 🌷اومد کلاس. تعجب کردم.😟نمیدونستم همکلاسی هستیم. اونم از دیدن من تعجب کرده بود.😳اومد جلوی من و گفت: _خانم رسولی باشما صحبت نکردن؟ -در مورد چی؟ -در مورد این کلاس!که دیگه نیاین این کلاس!.. تازه یاد حرفهای خانم رسولی افتادم. قرار بود من دیگه به این کلاس نیام.تا وسایلمو برداشتم که برم،استادشمس رسید. نگاهی به امین انداختم، خیلی ناراحت 😞و عصبی😠 شده بود.رفت جلو و ردیف اول نشست. منم سرجام نشستم.استادشمس نگاه معناداری به من کرد،بعد نگاهی به امین کرد و پوزخند زد 😏و رفت روی صندلی نشست. نگاهم به امین افتاد که ازعصبانیت😡 دستشو زیرمیزش مشت کرده بود. پس کسیکه قرار بود جای من جواب استادشمس رو بده امین رضاپور بود.😥😧 استاد شمس شروع کرد به... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌄 ⁉️ هیچ کودک یمنی با ترس از بمب و موشک، شب را صبح نمی‌کرد.😭 🌹🌿 🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀