#نکته_های_ناب_ارتباطی 💐
گفتم : من انسان باایمانی هستم و دلم می خواد بدونم درجه تقوی و ایمانم چقدره،،
🍃گفت :یه نشانه و علامت خوب بهت بدم؟
گفتم : خیلی ممنون میشم،، بفرمایید.
🍃گفت : در احادیث اهل بیت علیهم السلام بسیار توصیه به نظم شده،،
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید :
"یوصیکم بالتقوی الله و نظم امرکم "
🔶یعنی تقوی و نظم با هم هستند.
از مضمون حدیث میشه اینطور استنباط کرد که که:
◀ هر کس تقوا و ايمان بیشتری داره، منظم تره!
میشه گفت،
⁉ یکی از راههای فهمیدن اینکه درجه تقوی و پرهیزگاری فرد چقدره؟؟
اینه که ببینی👈 در کارهاش چقدر نظم و استمرار داره...
🌸مومن منظمه و پشتکار داره🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴عدم حضور در انتخابات چه بسا گناهی باشد در رأس گنـاهان کـبیره
🔻حضرت امام خامنه ای:
🔹در وصیتنامه امام
یک عبارت بسیار هشدار دهنده ای هست امام میفرمایند: عدم حضور درانتخابات در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در رأس گناهان کبیره. ۱۴٠٠/٠۳/۱۴
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت54 فقط میخواستم آروم بشم... حال همه داشت منقلب میشد.😭😢محمد به امین اشاره کرد
#هرچی_توبخوای
#قسمت55
_.... تا دیروز که #واقعا حالت بد بود😔 ولی با این حال وقتی با بقیه بودی، میگفتی و میخندیدی.تو آدمی هستی که هرچی #شرایط برات سخت تر میشه، شوخی و خنده هات #بیشتر میشه.✨💖
روزهایی که محمد نبود،..
امین بیشتر به خونه ما میومد.حتی با باباومامان طوری رفتار میکرد که اگه کسی میدید متوجه نمیشد داماد خانواده ست. 😍☺️باباومامان هم دقیقا همون رفتاری که با علی و محمد داشتن،با امین هم داشتن.☺️
اما روزهای نبودن محمد حتی با حضور امین هم به سختی میگذشت...😥😢
هرکسی تو زندگی آدم #جایگاه خودشو داره...
من متوجه #حالت_های_امین بودم.امین مثل جوجه ای بود که هر روز پر جدیدی درمیاورد تا آماده ی پرواز بشه.🕊
روزها میگذشت...
هوا بوی پاییز 🍂داشت.یک ماه از رفتن محمد میگذشت.یه روز امین اومد خونه ما.چشمهاش مثل همیشه نبود.رفت تو اتاق من و صدام کرد.
وقتی تو اتاق دیدمش پشت در خشکم زد.چشمهای امین نگران😥 بود.اولین چیزی که به ذهنم اومد محمد بود.با جون کندن گفتم:
_محمد؟!😨
افتادم روی زمین.امین سریع اومد پیشم.گفت:
_زخمی شده.😥
شنیده بودم وقتی میخوان خبر شهادت کسی رو بدن،اول میگن زخمی شده.😰😢به چشمهای امین خیره شدم تا بفهمم واقعا مجروح شده یا داره مقدمه چینی میکنه.
امین منظور نگاهمو فهمید.گفت:
_واقعا زخمی شده.الان بیمارستانه.😒😥
-تو دیدیش؟😰
-آره.بیهوشه...من نمیتونم به بابا و مامان و خانمش بگم.تو بگو.😒
با ناله گفتم:
_آخه چه جوری بگم؟😥😢
امین سرشو انداخت پایین.😔گفتم:
_اول باید خودم ببینمش.😢☝️
سریع آماده شدم.تا بیمارستان خداخدا میکردم کابوس باشه،خداخدا میکردم محمد حالش خوب باشه،به هوش باشه.به اشکهام نگاه کنه و بگه بچه شدی.زیر لب ✨امن یجیب✨ میخوندم.
امین راهنمایی م میکرد تا رسیدیم به بخش مراقبت های ویژه.⛔️از پشت شیشه نگاهش کردم.
واقعا محمد بود!!😨 مجروح بود!! بیهوش بود!! کلی دستگاه بهش وصل بود!!!😭😥اشکهام جاری شد.دیگه نتونستم ببینم.چشمهامو بستم و گفتم:
_یا زینب(س)....
افتادم رو زمین.امین پشتم بود.منو گرفت که نیفتم.
کمکم کرد روی صندلی بشینم.یه لیوان آب آورد برام.نگاهش کردم.با التماس گفتم:
_حالش چطوره؟😭😥
خودم هم نمیدونستم دلم میخواد واقعیت روی بگه یا نه... امین گفت:
_سه ساعت پیش که با دکترش حرف زدم گفت جراحی کردن ولی باید منتظر بود...😔اگه همینجا هستی و حالت خوبه میرم دوباره میپرسم.
با اشاره ی چشمهام بهش گفتم بره.نمیدونم چقدر طول کشید،اومد.گفت:
_همون حرفهای قبلی رو گفتن.هنوز فرقی نکرده..ان شاءالله به هوش میاد....کی میخوای به باباومامان بگی؟😒😥
-نمیدونم...نمیتونم😭😣
💭یاد حرف محمد افتادم،قبل رفتنش.. 🔶نگو نمیتونم..🔶 از #خدا بخواه کمکت کنه.... از صمیم قلبم از خدا خواستم کمکم کنه.بلند شدم.امین با تعجب نگاهم کرد.گفتم:
_بریم خونه.😥
وقتی رسیدیم خونه بابا هم اومده بود.علی هم بود.امین تو خونه نیومد. نمیدونستم چجوری بگم.نفس عمیقی کشیدم و رفتم تو هال.یه نگاهی به هر سه تاشون کردم و سرمو انداختم پایین.
علی با نگرانی گفت:
_امین حالش خوبه؟😧
با اشاره سر گفتم آره.مامان گفت:
_یا فاطمه زهرا(س)...😱😨یا زینب(س)😱😰
اشکم جاری شد.علی با ناله گفت:
_محمد؟؟!!!😲🗣
سریع گفتم:
_زخمی شده...بیمارستانه😢
علی اومد نزدیک من و با التماس گفت:
_راستشو بگو...😨
-راست میگم...بیهوشه.😣
یه نگاهی به بابا کردم.اولین باری بود که چشمهای خیس😢 بابا رو میدیدم.قلبم داشت می ایستاد.علی گفت:
_خانومش میدونه؟😨
با اشاره سر گفتم... نه.
دلم میخواست بمیرم ولی محمد زنده بمونه. باباومامان و علی رفتن بیمارستان. من و امین رفتیم دنبال مریم.با مریم تماس گرفتم،📲
گفت خونه خودشونه... خوشبختانه مامانش پیشش بود و میتونست بچه ها رو نگه داره.بهش گفتم آماده بشه بیاد پایین.میخواستم ضحی نفهمه.😥☝️مریم فهمیده بود.سریع اومد پایین.تا نشست تو ماشین با نگرانی گفت:
_محمد خوبه؟😨
نمیدونستم چجوری بگم.
-زخمی شده.بیمارستانه.😥
گریه ش گرفته بود.😭
-حالش چطوره؟
با اشک گفتم:
_ببخشید اینجوری میگم...خوب نیست.😭😥
تا رسیدیم بیمارستان 🏥دیگه هیچی نگفت.وقتی رسیدیم،مامان و بابا و علی اونجا بودن.مریم رفت سمتشون و به شیشه نگاه کرد.سرش رو گذاشت رو شیشه و آروم محمد رو صدا میکرد و اشک میریخت.😭
رفتم پیشش و...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت56
رفتم پیشش و در آغوش گرفتمش.... خودم توان ایستادن نداشتم، #اما باید تکیه گاه مریم میشدم.مریم رو شانه من گریه میکرد.حالشو میتونستم درک کنم.
مدتی گذشت...
✨گفتم خدایا...😭🙏بعد ساکت شدم. گفتم از خدا چی بخوام؟ 😣سلامتی محمد رو میخواستم ولی آیا این خواسته ی محمد هم بود؟😞
#یادحرفم به حانیه افتادم.به خودم گفتم اونقدر خودخواه هستی که بخوای داداشت بخاطر تو از فیض شهادت محروم بشه؟👣🕊
رفتم پیش امین.یه گوشه تنها ایستاده بود.
-امین😢
نگاهم کرد.گفتم:
_به نظرت برای سلامتی محمد دعا کنم؟
سؤالی نگاهم کرد.گفت:
_چرا دعا نکنی؟؟!!😟
-چون محمد دوست داشت شهید بشه.😞
امین چشمهاشو بست و روشو برگردوند. گفتم:
_امین چکار کنم؟چه دعایی بکنم؟
با مکث گفتم:
_ #خودخواه نیستم که بخوام بخاطر من بمونه ولی اونقدر هم #سخاوتمند نیستم که برای شهادتش دعا کنم.😭
امین ساکت بود و نگاهم نمیکرد.یه کم ایستادم دیدم جواب نمیده رفتم سرجام نشستم.✨دعا کردم هر چی خیره پیش بیاد.گفتم 🙏خدایا*هر چی تو بخوای*.🙏 ولی اگه شهید شد صبرشو هم بهمون بده.خدایا به من رحم کن.😣🙏
اصلا حالم خوب نبود،ولی حواسم به باباومامان و مریم هم بود.علی هم حالش خوب نبود.تو خودش بود.امین هم مراقب همه بود تا اگه کاری لازم باشه، انجام بده...
ساعت های سختی رو میگذروندم.سخت ترین ساعت های عمرم.😣میدونستم بقیه هم مثل من هستن.ساعت ها میگذشت ولی برای ما به اندازه یه عمر بود.
یه دفعه پرستارها و دکتر کنار تخت محمد جمع شدن.بابا و مامان و مریم و علی و امین سریع رفتن پشت شیشه.😳😨😰من هم میخواستم برم ولی پاهام توان نداشت.بقیه امیدوار بودن دعاشون مستجاب بشه ولی من میترسیدم از اینکه دعام مستجاب بشه.سرم تو دستهام بود و هیچی نمیخواستم ببینم و بشنوم.فقط آروم ذکر میگفتم. احساس کردم کسی کنارم نشست.از صمیم قلبم میخواستم که محمد باشه.سرمو آوردم بالا.امین بود.😢فقط نگاهم میکرد.از نگاهش نمیشد فهمید که چه اتفاقی افتاده.به بقیه که پشت شیشه بودن نگاه کردم.همه چشمشون به محمد بود.فقط بابا به من نگاه میکرد.وقتی دید امین چیزی نمیگه،اومد پیشم و گفت:
_محمد به هوش اومده.☺️
نمیدونم اون موقع چکار کردم.نمیدونم چه حالی داشتم.خوشحال بودم یا ناراحت. نگران بودم یا امیدوار.حال خودمو نمیفهمیدم.بلند شدم و رفتم.امین بدون هیچ حرفی پشت سرم میومد ولی من حتی حالم طوری نبود که برگردم و نگاهش کنم.رفتم سمت نمازخانه.💖رو به قبله ایستادم و #باتمام_وجودم از خدا تشکر کردم که #امتحان_سخت_تری ازم نگرفت.
حدود یک ماه گذشت تا محمد کاملا خوب شد....😍☺️
حال و هوای خونه داشت کم کم عادی میشد.ولی حال من مثل سابق نمیشد. گرچه #به_ظاهر مثل سابق شاد و شوخ طبع بودم ولی فقط خودم میدونستم که حال روحی م تعریفی نداره.
حال امین خیلی ذهنمو مشغول کرده بود...😥
پر درآوردنش داشت کامل میشد.🌷
وقت پروازش 🕊داشت نزدیک میشد...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه391ازقرآن🌸
#جز_بیستم🌸
#سوره_قصص🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_رحم_خدا_محمدی
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🍁این هفته نیز جمعه ی ما بی شما گذشت
آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت!
🍁این هفته، هفت روزِ به ظاهر گذشتنی
بر ما ولی عزیز دل ، قرن ها گذشت ...
🍁 هفتاد گوشه ناله زدیم تا که جمعه شد
جانمان به لب رسید ولی جمعه تا گذشت...
#اللهمعجللولیکالفرج
🌿☘🌷🌿☘🌷🌿☘🌷🌿☘🌷
🌸روز شنبه تون معطر به
🌸عطر خوش صلوات
🌸 اللَّـهُمَّ 🌸
🌿 صَلِّ 🌿
🌸 عَلَى 🌸
🌿 مُحَمَّد 🌿
🌸وعلی آلِ 🌸
🌿 مُحَمَّد🌿
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌷🍃💐🌷🍃💐🌷🍃💐🍃💐🌷🍃💐🌷🍃💐🌷🍃💐🌷🍃💐
#همسرداری💞
#آقایان_بخوانند
👈زن مرد #مقتدر را دوست دارد
✍مرد حتی اگر ضعیف باشد نباید ابراز ضعف کند
دست کم
نشان دهید که مقتدر هستید
خرابی های خانه را اصلاح کنید و مسئولیت پذیر باشید.
👈واقعا یه پیچ سفت کردن را دو هفته بعضاً چند ماه خانوم باید تکرار کنه 😉🙈
آخر هم خانوم خودش باید یه وسیله ی سنگین را جابه جا کنه 😉 واقعااا ما چه مردی هستیم ؟ 😔
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🔴 #مخفی_کردن_از_شوهر_ممنوع
💠 برخی کارها بشدت از #محبوبیت شما در نزد شوهر میکاهد.
مثل مخفیکاری و #پنهان کردن برخی امور در زندگی از شوهر...
💠 وقتی شوهر از امور پنهان، مطلع شود او را #ناراحت میکند چرا که او فکر میکند او را حساب نکردهاید و نظرش برایتان مهم نبوده است.
💠 با اینکار، شوهرتان نسبت به کارهای آینده شما #بدبین میشود. به #صداقت شما در برخی کارها شک میکند و عامل بسیاری از بگومگوها و #مشاجرات میگردد.
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#آقایان_بخوانند
🔴 زنها کلامی هستند
💠 زنان دوست دارند با همسرشان ساعت ها به گفتگو بنشیند و از سیر تا پیاز همه ماجراهایی که برای خودشان و یا دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند، رفتاری که شاید چندان مساعد حال مردان نباشد.
💠 یک مرد موفق، مردی است که این خصلت زنانه را بشناسد و با ترفندهایی به ارضاء این حس زنانه همسرش بپردازد.
💠 توصیه می شود ساعاتی از وقت تان را صرف هم صحبتی با همسرتان کنید و با دل و جان، گوش به حرفهایش بسپارید.
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوتی
#همسرداری
🎙 تفاوت اقتدار مرد با غرور و تکبّر
استاد #عباسی_ولدی
💐💐🌹🌹😘😘
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آسيب هاى قهر هاى زن و شوهر
📌حجت الاسلام #دهنوی
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
- حاجےمونسرداربودو
گفتروقبرمبنویسیدسرباز . .
ـ طرفازراهنرسیدهمیگهچرا
بهمننمےگیدجناب :/
.
.
جانمونفداےسربازاناینخاک
نهآقایوناقتصاددانش!
#انتخابات
#حاج_قاسم ♥️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔸 در آرزوی سال 92🔸
🔻 نطق پرحاشیه #روحانی در هیئت دولت:
ما به عقب برنمی گردیم!! امروز هیچ کس نمی تواند بگوید برجام بد است. همه کشور دنبال این هستند که به برجام برگردیم!!!
🛡روحانی با شعار «به_عقب_بر_نمی گردیم» رییس جمهور شد؛ اما بعد از هشت سال بر خلاف سخنان امروز روحانی، تمام مردم ایران آرزو دارند به سال 92 برگردند.
💢روزی که دلار سه هزار و پانصد تومان، پراید 16 میلیون تومان، گوشت کیلویی سی هزار تومان و مرغ کیلویی هفت هزار تومان بود.
روزی که مردم در صف خرید خودرو، صف فروش سهام، صف سکه و دلار،مرغ و کره نبودند.
⁉️ آقای روحانی و کارشناسان دولت پاسخ دهند:
مگر برجامِ ظریف گرهی از مشکلات مردم باز کرد که ملّت خواهان بازگشت به برجام باشند؟
#تنها_دستاورد_برجام این بود که به بعضی ها یاد داد، نتیجه اعتماد به آمریکا، چیزی جز #خسارت_محض نخواهد بود.
✍#سید_امیر_حسینی
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
#سرطان_اصلاحات
دلم هواے #بقیع دارد و غم صادق
عزاگرفتہ دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکے بہ دسٺ دل گیرم
زنم به سینه که نزدیک شد #محرم صادق
#السلامعلیڪیاشیخالائمه ✋
#شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)🥀
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══