ارتباط موفق_13.mp3
11.02M
#ارتباط_موفق
#قسمت13
دوستانِ شما،
- حتی اگر به همراهتان نباشند،
- یا اگر کسی آنها را نشناسد؛
🤝 در قدرت جذب، و موفقیت ارتباط شما، بسیار مؤثرند!
انرژی دوستان شما، از طریق روح شما، توسط دیگران، قابل دریافت است!
در انتخاب دوستان پاک و مثبت ، بشدت وسواسگونه عمل کنید.
#استاد_شجاعی 🎤
#آیتالله_جوادی_آملی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست
ای بی خبر بکوش،زیارت گرفتنیست....
#اللهم_ارزقنا_زیارة_الڪربلا💚
#7_روز تا ماه #محرم🥀
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان #جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت10 * به قلم فاطمه امیری زاده * #قسمت_دهم پرستار از جاش بلند شد و تا خواست جوا
#جانم_میرود
#قسمت11
طبق عادت بچگی دستش را جلوی بینی پدرش گذاشت تا مطمئن شود نفس مے کشد با احساس گرمای
نفس های پدرش نفس آسوده ای کشید
دستش را پس کشید اما نصف راه پدرش دستش را گرفت
احمد آقا چشمانش را باز کرد لبان خشکش را با لبش تر کرد و گفت
ــــ اومدی بابا منتظرت بودم چرا دیر کردی
و همین جمله کوتاه کافی بود تا قطره های اشک پشت سر هم بر روی گونه ی مهیا بشینند
ــــ ای بابا چرا گریه میکنی نفس بابا
اصلا میدونی من یه چیز مهمی و تا الان بهت نگفتم
مهیا اشک هایش را پاک کرد و کنجکاوانه پرسید
ـــ چی؟؟
احمد اقا با دستش اثر اشک ها را از روی صورت دخترکش پاک کرد
ـــــ اینکه وقتی گریه میکنی خیلی زشت میشی
مهیا با خنده اعتراض کرد
بابا
ـــ اِ
احمد اقا خندید
ـــ اروم دختر مادرت بیدار نشه
دکتر گوشی ها را از گوشش دراورد
ــــ خداروشکر آقای معتمد حالتون خیلے بهتره فقط باید استراحت کنید و ناراحت یا عصبی نشید پس
باید از چیزهایی که ناراحتتون میکنه دوربشید
ـــــ ببخشید آقای دکتر کی مرخص میشن
ــــ الان دیگه مرخصن
مهیا تشکر کرد
احمد آقا با کمک مهیا و همسرش اماده شد و پس از انجام کارهای ترخیص به طرف خانه رفتند مهیا به
دلیل شب بیداری و خستگی بعد از خوردن یک غذای سبک به اتاقش رفت وآرام خوابید
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#جانم_میرود
#قسمت12
چشمانش را آرام باز کرد کش و قوسی یه بدنش داد نگاهی به ساعت انداخت ساعت۱۱شب بود
از جایش بلند شد
ــــ ای بابا چقدر خوابیدم
به سمت سرویس بهداشتی رفت صورتش را شست و
به اتاقش برگشت حال خیلی خوبی داشت احساس می کرد آرامشی که مدتی دنبالش می گشت را
کم کم دارد در زندگی لمسش می کند نگاهی به چادر روی میز تحریرش انداخت
یاد آن شب،مریم،اون پسره افتاد
بی اختیار اسمش را زمزمه کرد
ــــ سید،شهاب،سیدشهاب
تصمیم گرفت چادر را به مریم پس دهد و از مریم و برادرش تشکر کند
ــــ نه نه فقط از مریم تشکر میکنم حالا از پسره تشکر کنم خودشو برام میگیره پسره عقده ای،
ولی دیر نیست ??
نگاهی به ساعت انداخت با یاداوری اینکہ شب های محرم هست و مراسم تا اخر شب پابرجاست اما
ده شد تیپ مشکی زد اول موهایش را داخل شال برد وبه تصویر خود در آیینه نگاه کرد پشیمون شد
موهایش را بیرون ریخت
آرایش مختصری کرد و عطر مورد علاقه اش را برداشت و چند پاف زد
کفش پاشنه بلندش را از زیر تخت بیرون اورد
چادر را برداشت و در یک کیف دستی قشنگ گذاشت
در آیینه نگاهی به خودش انداخت
ـــ وای که چه خوشکلم
و یک بوس برای خودش انداخت
به طرف اتاق پدرش رفت
تصمیم گرفته بود هم حال پدرش را بپرسد هم به آن ها بگوید که به هیئت می رود این نزدیکی به
مادر و پدرش احساس خوبی به او می داد
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه_448ازقرآن🌺
#جز23🌺
#سوره_صافات🌺
ثواب تلاوت این صفحه هدیه #شهید_محمد_طونی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#شعر_مهدوی
🌱دلم افتاده میدانم که خیلی زود میآئی
کجا یا کی؟نمی دانم! خلاصه زود میآئی
🌱برای بستن زخم قناریها شده، حتی
و از دنیا اگر یک لحظه باقی بود میآئی
🌱دلِ من هرچه میگردد، درونش گم شده چیزی
و تو حتما برای رفع این کمبود میآئی
🌱سحر، دل خسته از این انتظارِ سرد و طولانی
کسی آهسته زیرگوش من فرمود: میآئی
🌱اگر دستی بخشکاند تمام نیل نیلی را
توباصندوق چوبی از فراز رود میآئی
🌱به دنبالت ورق، خواهم زد این تقویم خالی را
دلم افتاده میدانم که خیلی زود میآئی
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🌾🌷
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره کمـ کمـ تموم میشہ ...
یہ سال چشمـ انتظاریمون ...
یہ چند روزہ دیگہ مونده ...
تمومـ شہ بیقراریمون...😭😭😭
#محرم
#هردوبخوانیم
#همسرداری 💞💞💞
👈رازهایی از زندگی زناشویی تان که نباید به هیچکس بگویید
🔸 مشکلات مالی
🔸 عکس های شخصی
🔸 جزئیات دعوای زن و شوهری
🔸 هرچیزی در مورد رابطه جنسی تان
🔸 همسر شما چه فکری راجع دیگران (سایر اعضای خانواده و دوستان) میکند
راز همیشه هم چیز بدی نیست.آن هارا بین خودتان حفظ کنید
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#همسرداری
🎙 فضیلت محبّت به خانواده😍😍😍
کمک به همسر، بهتر از عبادت هزار سال
هر بوسه بر فرزند، ۵۰۰ سال درجه
🔴 #استاد_عالی
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
ارتباط موفق_14.mp3
12.12M
#ارتباط_موفق
#قسمت14
🤝گروههای دوستی شما،
تعیینکنندهی میزان جذب شما در دایرهی خلقتند!
دوستیهای شما در زمین 🔁
بر رفاقتهای شما در آسمان،
و دوستیهای شما در آسمان 🔁
بر دایرهی رفاقتهای شما در زمین،
بطور کاملاً مستقیم مؤثرند!...
حتی اگر کسی از روابط شما، باخبر نباشد.
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_عالی
#آیتالله_متوسل
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#همسرداری 💝
#همسران_باكلاس
👈لباسی که برای همسرت نپوشی تا شاد شود؛ به درد چه میخورد؟!!!
اگر همسرت زیبایی و خوشتیپی تو را دوست دارد؛ چرا معطلی؟!!!
چقدر بد است مرد یا زن در خانه بسته به شغل مثلاً بوی گازوئیل بدهد یا سر کلهاش از تدریس، گچی باشد یا همیشه بوی قرمه سبزی بدهد...!
نه ادکلنی...
نه کنار هم نشستنی...
نه درک احساسات طرف مقابل...
وقتی خانهاید، لطفا تلفن همراهتان را کنار بگذارید و زندگی کنید. به خاطر خودتان و همسرتان...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان #جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت12 چشمانش را آرام باز کرد کش و قوسی یه بدنش داد نگاهی به ساعت انداخت ساعت۱۱شب بو
#جانم_میرود
#قسمت13
ـــ احمدآقا دکترت گفت دیگه به چیزایی که ناراحتت میکنه فکر نکن میدونم این خاطرات و دوستات
رو نمیتونی فراموش بکنی ولی...
مهیا پوزخندی زد
و نگذاشت مادرش ادامه بدهد
ــــ چی میگی مهلا خانم خاطرات فراموش نشدنی ؟؟
اخه چی دارن که فراموش نمیشن دوستاتون شهیدشدن خب همه عزیزاشونو از دست میدن شما باید
تا الان ماتم بگیرید باید با هر بار دیدن این عکسا حالتون بد بشه
صدای مهیا کم کم بالاتر می رفت دوست نداشت اینطور با پدرش صحبت کند اما خواه ناخواه حرف
هایش تلخ شده بودند
ـــ اصلا این جنگ کوفتی برات چیز خوبی به یادگار گذاشت
جز اینکه بیمارت کرد نفس به زور میتونی بکشی حواست هست بابا چرا دارید با خودتون اینکارو میکنید مهیا نگاهی به عکس ها انداخت و از دست پدرش کشید
ـــ اینا دیگه نباید باشن کاری میکنم تا هیچ اثری از اون جنگ کوفتی تو این خونه نمونه
تا خواست عکس های پدرش و دوستانش را پاره کند مادرش دستش را کشید و یک طرف صورت مهیا سوخت
مهیا چشمانش را محکم روی هم فشار داد
باور نمی کرد ، این اولین بار بود که مادرش روی آن دست بلند مے ڪرد
مهیا لبخند تلخی زد و در چشمان مادرش نگاه کرد عکس ها را روی میز پرت کرد
و فورا از اتاق خارج شد
تند تند کفش هایش را پا کرد صدای پدرش را می شنید که صدایش می کرد و از او می خواست این وقت شب بیرون نرود ولی توجه ای نکرد
با حال آشفته ای در کوچه قدم می زد باورش نمی شد
* از.لاڪ.جیغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#جانم_میرود
#قسمت14
که مادرش این کار را بکند
او تصور می کرد الان شاید مادرش او را برای آمدن به هیئت همراهی می کند ولی این لحظات جور دیگری رقم خورد
با رسیدن به سر خیابون ودیدن هیئت دلش هوای هیئت کرد خودش هم از این حال خودش تعجب
می کرد باورش نمی شود که علاقه ا ی به این مراسم پیدا کند
ارام ارام به هیئت نزدیک شد
ــــ بفرمایید
مهیا نگاهی به پسر بسیجی که یک سینی پر از چایی دستش بود انداخت نگاهی به چایی های خوش رنگ انداخت
بی اختیار نفس عمیقی کشید
بوی خوب چایی دارچین حالش را بهتر کرد
دستش را دراز کرد و یک لیوان برداشت
و تشکری کرد
جلوتر رفت کسی را نمی شناخت
نگاه های چند خانم و آقا خیلی اذیتش می کرد مهیا خوب می دانست این پچ پچ هایشان برای چیست
کمی موهایش را داخل برد اما نگاه ها و پچ پچ ها تمامی نداشت
بلند شد و از هیئت دور شد
ـــ ادم اینقدر مزخرف اخه به تو چه من چه شکلیم چطور زل زده
به طرف پارک محله رفت نگاهی به چایی تو دستش انداخت دلش می خواست در این هوای
سرد ان چایی را بخورد اما با دیدن چایی یاد اون نگاه ها و پچ پچ ها می افتاد چایی را با حرص بر روی زمین
پرت کرد
ــــ قحطی چاییه مگه برم چایی این جوجه بسیجیارو بخورم اول چایی میدن بعد با نگاه هاشون ادمو فراری میدن
با رسیدن به پارک که این موقع خلوت هست روی نیمکت نشست هوا سرد بود پاهایش را در شکم
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه_449ازقرآن🌺
#جز23🌺
#سوره_صافات🌺
ثواب تلاوت این صفحه هدیه #شهید_اسماعیل_امینی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══