#جانم_میرود
#قسمت147
ــ مهیا جان!
مهیا سرش را به طرف مریم چرخاند با دیدن صورت رنگ پریده مریم با نگرانی پرسید.
ــ چیزی شده مریم؟!
ــ مهیا شهاب فهمید اینجایی!
مهیا شوکه نگاهی به مریم انداخت و آرام لب زد...
ــ خب...؟!
ــ الان پشت خطه میخواد باتو حرف بزنه...
مهیا با صدای لرزانی گفت.
ــ من نمیخوام با شهاب حرف بزنم...
ــ یعنی چی مهیا؟!
مهیا صورتش را به طرف مخالف برگرداند.
ــ همینی که گفتم! من نمیخوام با شهاب حرف بزنم!
مهیا اصلا آمادگی هم صحبت شدن با شهاب را نداشت. می دانست به محض صدایش را بشنود، نمی تواند جلوی خودش را بگیرد و چیزی میگوید و شهاب را ناراحت و دلخور میکند. پس ترجیح می داد با این حال خرابش با شهاب حرفی نزند.
مریم با شنیدن صدای شهاب از پشت تلفن، ناراحت گفت:
ــ سلام دادش خوبی؟!
ــ...
ــ ممنون.اونم خوبه!
ــ...
ــ داداش یکم حالش خوب نیست؛ نمیتونه صحبت کنه...
ــ....
ــ نه نه نگران نباش! تاثیرات آرامبخشاست.
ــ چی بگم آخه، میگه نمیخوام صحبت کنم.
ــ...
ــ باشه چشم!
مریم گوشی را طرف مهیا گرفت.
ــ مهیا بیا صحبت کن! شهاب نگرانته!
مهیا دست مریم را کنار زد.
ــ مریم حالم خوب نیست؛ نمیتونم! تمومش کن...
ــ آخه مهیا! اینجور نمیشه؛ شهاب نگرانه... حرف بزن بزار از نگرانی در بیاد.
مهیا اشک هایش را پاک کرد و عصبی گفت.
ــ اگه نگرانه چرا ولم کرد رفت؟! چرا؟!
هق هق کرد.
ــ الان اون باید به جای تو کنارم بود؛ اون مواظب من بود نه تو...
مریم اشک هایش را پاک کرد و گوشی را به گوشش نزدیک کرد و با بغض گفت.
ــ داداش میدونم شنیدی همه چیو... ولی ناراحت نباش! اون الان حالش خوب نیست...
ــ...
ــ شهاب ما کنارشیم؛ نگران نباش قرار نیست اتفاقی بیفته!
ــ...
ــ داداش نگران نباش! چشم! چشم! حواسم هست!
ــ...
ــ خبرت میکنم.
ـــ...
ــ بسلامت! یاعلی_ع!
مریم تماسو قطع کرد و با نگرانی به طرف مهیا که پتو را روی سرش کشیده بود و هق هق می کرد؛ رفت. پتو را برداشت.
ــ مهیا عزیزم! آورم باش توروخدا!
ــ مهیا جان جوابمو بده...
اما مهیا جوابی جز گریه نداشت. مریم نگران، از اتاق بیرون رفت.
مهیا چنگی به ملافه ی تخت زد و گریه کرد. درد زیادی داشت و نبود شهاب در کنارش اوضاع را بدتر کرده بود.
هم دلتنگ شهاب بود و هم پشیمان از حرف هایی که زده بود.
مریم همراه دکتر و دو پرستار وارد شدند.
دکتر مشغول چک کردن چیزی شد و چیزهایی نوشت و به دست پرستار داد و از مریم خواست، که به بیرون بیاید؛ تا با او در مورد وضعیت مهیا صحبت کنند.
مریم نگاه نگرانی به مهیا انداخت و همراه دکتر از اتاق خارج شد.
پرستار آرامبخشی به مهیا زد؛ مهیا کم کم اثر آرامبخش را حس می کرد و در اخر زمزمه های دو پرستار را می شنید.
ــ مشکلش چیه؟!
ــ مریضه! نباید عصبی بشه!
ــ مگه چی شده حالا؟!
ــ شوهرش رفته سوریه!
ــ خوش گذرونی؟!
ــ اِ ساناز! سوریه جنگه! خوشگذرانی برا چی؟!
ــ نه گلم میرن سوریه عشق و حال بعد به اسم جنگ و رزمنده و نمیدونم چی کلی پول بهشون میدن!!
!
ــ عجب آدمایی پیدا میشند میرن وسط میدون جنگ بخاطر پول!
مهیا دیگر چشم هایش بسته شد و نتوانست فریاد بزند و به آن ها بگوید که همسرش به خاطر پول نرفته... برای عشق و حال...
* از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا *
* ادامه.دارد.... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
❣#سلام_امام_زمان
🌱مانديم به داغ انتظارت، مددی
ما و غم ودرد بی شمارت، مددی...
🌱دلخسته از اين غمی که در ريشه ماست
در آرزوی فجر بهارت، مددی...
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍀🌸
🍀🍀🌺🍀🍀🌺🌺🍀🍀🌺🌺🌺
بارالها شنبہ 15 آبان ماه
را با یاد و نام تو آغاز میڪنم🍂
صبح آغاز دیگریست برای
دویدن در روزگار
و لبخند را تقدیم میڪند به لبها
این صبح است که مے آید
و هواے تازه مے آورد
اول هفته تون در پناه خـــدا🍂
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#تفاوتها
#تفاوتهای_زن_و_مرد:
1⃣ اتاق فکر آقایون پشت درهای بسته است🚪
اما
خانم ها هیچ اتاقی در ذهنشون بسته نمیشه.🛣
پس
🧐آقایون زمانی که مشغول کاری میشن، فقط روی اون کار تمرکز دارند و به چیز دیگه فکر نمیکنن!
اما
😬خانمها همزمان میتونن به چند چیز فکر کنن و چند کار رو با هم انجام بدن.
مثلا:
آقا موقع فوتبال فقط به فوتبال فکر می کنن.⚽️(مگه میشه!😅)
اما
خانمها موقع آشپزی👩🍳، با تلفن صحبت می کنند📞 و جواب آقا رو میدن🗣، مراقب بچه هستن 👏و فوتبال هم میبینن.⚽️(بله میشه.😁)
کارکرد این خصوصیت:
😑برای آقایان، تمرکز در کار و شغل و اینکه مشکلات خانواده روی کارشون تأثیر کمتری داره و مشکلات کاری روی خانواده تأثیر منفی کمتری داره.
⚙مرد قطب اقتصادی خانواده و جامعه است باید تمرکز داشته باشه روی کارش. 🤷♂
اما
👩💼خانمها به عنوان بانوی مدیر خانه و خانواده باید مراقب همه چیز باشن:
🧔همسر
👧فرزند
🏠امور منزل
🛍خرید خانه
و
👩⚕احیانا شغل خارج از خانه.
اگر قرار باشه خانم موقع سریال فقط غرق سریال بشه که همهی غذاهاش میسوزه و همهی بچههاش آسیب میبینن و احیانا همسرش رهاش میکنه🙆♀
در نتیجه:👇
هر خصوصیتی در خانم و آقا یک کارکرد در جهت رفع نیازهای خودش و اطرافیانش داره.
پس
⚠️الکی از هم ایراد نگیریم!
🚺خانمها باور کنید موقع فوتبال دیدن، زمان خوبی برای درد دل و ابراز احساسات و خودنمایی و گله کردن نیست!✖️
📣بذارید بنده خدا فوتبالش رو ببینه.
و
🚹آقایون حواستون باشه چه خانم خوبی دارید که حواسش به همه چی هست!😌
📣انقدر نگران نباشید!
و
این
رشته
سر
دراز
دارد...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
سلام خدا قوت
من در لباس پوشیدن بسیار معمولی هستم و چون لباس زیاد دارم با اینکه تازه ازدواج کردم لباس خاصی نخریدم ، چون اعتقاد داشتم تا وقتی اینا کهنه نشده دیگه لازم نیست لباس جدید بخرم حتی اگه تازه عروس باشم . در دوره نامزدی هم همین طور بود با اینکه همسرم ومادرشون می گفتند بروبخر ،خانواده من میگفتند وقتی داری وهیچ وقت نپوشیدی چرا باز بخری
منم که چادری هستم هر چی بخرم هم که زیر چادر دیده نمیشه و از طرفی کرونا بود وجای خاصی نمیرم و از طرفی لباس ها بدون استفاده می موند
من برام مهم نبود و همین جوری پاگشا و خونه مادر همسرم میرفتم
یا چون خونشون نزدیک کوه هست با همسرم میرفتم کوهنوردی وخب لباس های نو نمیپوشیدم توکوه و لباس های مناسب کوه که البته هم نبودند میپوشیدم
الان هم که ازدواج کردیم میرم اونجا خب لباس معمولی میپوشم ، البته مانتو خوب میپوشم ولی تکراری
مادر شوهرم چند بار گفت چرا نو نمی پوشید مردم فکر میکنند همسرت برات خرید نمیکنه
منم برام مهم نبود و گفتم خوبه لباس هام
ولی دیگه میشنویم پیش خواهر شوهر ها و جاری هم میگه، امروز رفتیم تفریح ،خب لباس نو و مانتو بلند و شیک داشتم ولی نمیشد تو کوهستان بپوشم ، لباس معمولی بردم که خراب نشه و مناسب اونجا باشه وقتی نماز میخواندم ترکی داشت میگفت ولی من فهمیدم که داشت میگفت
به همه که شامل همه خواهر شوهر ها و بچه هاشون وجاری و بچه ها بودند گفت
این ولخرجی میکنه ولی همش لباس کهنه میپوشه
( مثلا یعنی پسر من میخره پول هم دستش هست ولی خودش کهنه میپوشه)
منم که وانمود کردم متوجه نشدم
ولی نمیدونم باید عکس العملی داشته باشم یا نه
در مورد خوابم هم جلوی دیگران میگه( بعد نماز صبح تا ۹ میخوابم )
ما به خاطر اینکه تنها هستند گاهی شب ها میریم واونحا میخوابیم و من دیر بیدار میشم ، جلوی دیگران میگن ، درصورتی که دخترهای خودشون هم همین هستند البته دو تا کوچیک ها
درسته من با سیاست جواب بدم یا اینکه بگم متوجه شدم که چی گفتید ، البته با احترام و لبخند ؟
یا اینکه تحدید نظر کنم و لباس های نو باید بخرم ؟ هر چند لباس دارم ولی نو نیستند
البته یه چیز هم بگم
#پاسخ 👇👇
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
خیلی خوب هستش که مراقب هستید اسراف نشه
ولی به شان خودتون هم نگاه کنید
منزل شوهر و اقوامشون لباس های مناسب بپوشید و لباس های دیگه رو برای جایگاه های دیگه نگه دارید
اما درباره خواب
منزل ایشون که تشریف میبرید رعایت کنید زودتر بخوابید و زودتر بیدار بشید
و نکته اخر دوستانه بهشون تذکر بدید که اگر نکته نسبت به شما دارن به خود شما بگن و از بازگو کردنش به دیگران خودداری کنن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══