eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بارالها شنبہ 15 آبان ماه را با یاد و نام تو آغاز میڪنم🍂 صبح آغاز دیگریست برای دویدن در روزگار و لبخند را تقدیم میڪند به لبها این صبح است که مے آید و هواے تازه مے آورد اول هفته تون در پناه خـــدا🍂 ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: 1⃣ اتاق فکر آقایون پشت درهای بسته است🚪 اما خانم ها هیچ اتاقی در ذهن‌شون بسته نمیشه.🛣 پس 🧐آقایون زمانی که مشغول کاری می‌شن، فقط روی اون کار تمرکز دارند و به چیز دیگه فکر نمی‌کنن! اما 😬خانم‌ها همزمان می‌تونن به چند چیز فکر کنن و چند کار رو با هم انجام بدن. مثلا: آقا موقع فوتبال فقط به فوتبال فکر می کنن.⚽️(مگه میشه!😅) اما خانم‌ها موقع آشپزی👩‍🍳، با تلفن صحبت می کنند📞 و جواب آقا رو می‌دن🗣، مراقب بچه هستن 👏و فوتبال هم میبینن.⚽️(بله میشه.😁) کارکرد این خصوصیت: 😑برای آقایان، تمرکز در کار و شغل و اینکه مشکلات خانواده روی کارشون تأثیر کمتری داره و مشکلات کاری روی خانواده تأثیر منفی کمتری داره. ⚙مرد قطب اقتصادی خانواده و جامعه است باید تمرکز داشته باشه روی کارش. 🤷‍♂ اما 👩‍💼خانم‌ها به عنوان بانوی مدیر خانه و خانواده باید مراقب همه چیز باشن: 🧔همسر 👧فرزند 🏠امور منزل 🛍خرید خانه و 👩‍⚕احیانا شغل خارج از خانه. اگر قرار باشه خانم موقع سریال فقط غرق سریال بشه که همه‌ی غذاهاش می‌سوزه و همه‌ی بچه‌هاش آسیب می‌بینن و احیانا همسرش رهاش می‌کنه🙆‍♀ در نتیجه:👇 هر خصوصیتی در خانم و آقا یک کارکرد در جهت رفع نیازهای خودش و اطرافیانش داره. پس ⚠️الکی از هم ایراد نگیریم! 🚺خانم‌ها باور کنید موقع فوتبال دیدن، زمان خوبی برای درد دل و ابراز احساسات و خودنمایی و گله کردن نیست!✖️ 📣بذارید بنده خدا فوتبالش رو ببینه. و 🚹آقایون حواستون باشه چه خانم خوبی دارید که حواسش به همه چی هست!😌 📣انقدر نگران نباشید! و این رشته سر دراز دارد... ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدا قوت من در لباس پوشیدن بسیار معمولی هستم و چون لباس زیاد دارم با اینکه تازه ازدواج کردم لباس خاصی نخریدم ، چون اعتقاد داشتم تا وقتی اینا کهنه نشده دیگه لازم نیست لباس جدید بخرم حتی اگه تازه عروس باشم . در دوره نامزدی هم همین طور بود با اینکه همسرم و‌مادرشون می گفتند برو‌بخر ،‌خانواده من می‌گفتند وقتی داری‌ و‌هیچ وقت نپوشیدی چرا باز بخری منم که چادری هستم هر چی بخرم هم که زیر چادر دیده نمیشه و از طرفی کرونا بود و‌جای خاصی نمی‌رم و از طرفی لباس ها بدون استفاده می موند من برام مهم نبود و همین جوری پا‌گشا و خونه مادر همسرم میرفتم یا چون خونشون نزدیک کوه هست با همسرم میرفتم کوهنوردی و‌خب لباس های نو نمیپوشیدم تو‌کوه و لباس های مناسب کوه که البته هم نبودند میپوشیدم الان هم که ازدواج کردیم میرم اونجا خب لباس معمولی می‌پوشم ، البته مانتو خوب می‌پوشم ولی تکراری مادر شوهرم چند بار گفت چرا نو نمی پوشید مردم فکر می‌کنند همسرت برات خرید نمیکنه منم برام مهم نبود و گفتم خوبه لباس هام ولی دیگه می‌شنویم پیش خواهر شوهر ها و جاری هم میگه، امروز رفتیم تفریح ،خب لباس نو و مانتو بلند و شیک داشتم ولی نمیشد تو کوهستان بپوشم ، لباس معمولی بردم که خراب نشه و مناسب اونجا باشه وقتی نماز میخواندم ترکی داشت می‌گفت ولی من فهمیدم که داشت می‌گفت به همه که شامل همه خواهر شوهر ها و بچه هاشون و‌جاری و بچه ها بودند گفت این ولخرجی می‌کنه ولی همش لباس کهنه میپوشه ( مثلا یعنی پسر من میخره پول هم دستش هست ولی خودش کهنه میپوشه) منم که وانمود کردم متوجه نشدم ولی نمی‌دونم باید عکس العملی داشته باشم یا نه در مورد خوابم هم جلوی دیگران میگه( بعد نماز صبح تا ۹ میخوابم ) ما به خاطر اینکه تنها هستند گاهی شب ها میریم و‌اونحا می‌خوابیم و من دیر بیدار میشم ، جلوی دیگران میگن ، درصورتی که دخترهای خودشون هم همین هستند البته دو تا کوچیک ها درسته من با سیاست جواب بدم یا اینکه بگم متوجه شدم که چی گفتید ، البته با احترام و لبخند ؟ یا اینکه تحدید نظر کنم و لباس های نو باید بخرم ؟ هر چند لباس دارم ولی نو نیستند البته یه چیز هم بگم 👇👇 سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان خیلی خوب هستش که مراقب هستید اسراف نشه ولی به شان خودتون هم نگاه کنید منزل شوهر و اقوامشون لباس های مناسب بپوشید و لباس های دیگه رو برای جایگاه های دیگه نگه دارید اما درباره خواب منزل ایشون که تشریف میبرید رعایت کنید زودتر بخوابید و زودتر بیدار بشید و نکته اخر دوستانه بهشون تذکر بدید که اگر نکته نسبت به شما دارن به خود شما بگن و از بازگو کردنش به دیگران خودداری کنن ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزانی که برای بنده بعنوان مدیر کانالهای زندگی عاشقانه و عاشقانه حلال؛ هنرکده بانوان هنرمند ؛ استیکرهای عاشقانه و درهم سرا با لینک چت ناشناس با مدیر پیام میزارن ان‌شاءالله امروز و روزهای آتی به تک تک پیامهاتون در خود کانال پاسخ خواهم داد😊✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ممنون از اون دسته از عزیزانی که به احترام ما در نظرسنجی شرکت میکنند . اکثریت هم که کلا فقط نگاه میکنند و متاسفانه خیلیها نسبت به جامعه هم همینطورند و براشون مسائل اهمیت نداره. عزیزان همراه این نکته رو همیشه یادتون باشه نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نباشید و از کنارش بی توجه رد نشید . وقتی بنده با وجود تمام مشغله هام به احترام شمای خواننده همراه سعی میکنم کانال رو سرپا نگه دارم شما هم بعنوان عضو کانال برات مهم باشه کجا عضوی و بی محل از کنار یه نظرسنجی که چندثانیه وقتت رو میگیره نگذر😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام علیکم خداقوت بابت کانال خوبتون یک پشنهاددارم اینکه مشاوره هم داشته باشیدتوشخصی ویک مسئله یامیشه گفت تجربه شخصی بنده دردوران عقدهروقت باآقامون بیرون میرفتم هیچ وقت درخواست چیزی نمیکردم حتی ایشون میگفتندچیزی لازم داری برات بخرم میگفتم نه لازم ندارم پدرم میخرندوگاهامیگفتم من تولدم وظیفه شماهاست بخرید وقتی رفتم سرزندگی خودمون بعدازچندوقت بهشون گفتم من این رادارم دارم چه وسیله خونه چی لوازم شخصی خودم ایشون جوابشون این بودپدرت بایدشماراتامین می‌کرد آلان بعدازگذشت۱۳سال اززندگیمون بادوتادختر وقتی درخواست چیزی میکنم میگه من ندارم بااونکه می دونم پول داره ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۰۷:۵۰:۳۸ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام ممنون از همراهی شما؛ دوست عزیز مشاوره در خصوصی هم گاهی داریم و از همون ابتدای تشکیل کانال در کنار اعضا بودم اما متاسفانه فرصت انجام این کار و پاسخ به تمام موارد نیست . موردی که از صحبتهای شما برداشت کردم شما در دوران عقد شکوه تامین رو از نامزدتون گرفتید فایلهای صوتی دکتر اگر در کانال بخاطر مشکلات ایتا ازبین نرفته باشه هست گوش بدید حتما یا از نت دانلود کنید و حتما گوش و عمل کنید🌹😊 ممنون از همراهیتون ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام خداقوت کانال زندگی عاشقانه رو به من خیلی استفاده میکنم وواقعا نکته وروابطی که درمورد خانم واقا گفته میشه عالی هستند .ولی بسیار کم. نکته دوم درمورد داستان هایی که توی کانال گذاشته میشه تا به حال اکثریت رو خوندم وتا به حدی هم عالی بودن وهم تاثیر گذار این داستان اخیر مهیا واقعا حوصله سر بر ..وهیچ اثر مثبتی نداشته جز رفتار بچگانه مهیا ومنت کشی های شهاب همش گریه ومنت کشی وجواب دادن های مهیا نسبت به شوهرش!!! خب اینهمه داستان خوب وتاثیر گذار گذاشتید واقعا این یکی خیلی ضعیف هست نویسنده اگر مبتدی هست باید چندبار داستان رو میخوندن بعد میذاشتن درکانالی که اینهمه مخاطب داره من دیگه واقعا حرفی ندارم برای داستان ..ولی درمجموع کانال شما خوب است وبسیار ممنون. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۰۷:۵۶:۴۹ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام ممنون از همراهیتون و نقد و نظر ارزشمندتون😊 فقط یه نکته رو عرض میکنم اکثر مدافعین حرم دهه هفتاد و هشتادیها هستند و همسرانشون جوان ... رمان به سختی دور شدن از همسر و سختیهایی از این دست اشاره داره که بدونید این عزیزان براشون دل کندن از خانواده و همسر کار راحتی نیست و بقول بعضی از افراد جاهل برای پول و ... نمیرن عشق به اهل بیت و جهاد و رضای خدا ر بر تمام علایق شخصیشون ترجیح دادن اما نه به راحتی .... ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام و خداقوت لطفا اگه میشه تبلیغات رو کم کنید خیلی روی اعصاب هست ممنونم و مطالب کانال رو درباره یک دایره خاصی بکنید مثلا توی این کانال مطالب سیاسی گداشته نشه چون خود کانال مرتبط با چیز دیگه ای هست ممنونم که نقد پذیرید ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۰۸:۰۳:۳۳ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام و درود بر شما دوست عزیز. بزرگوار اداره کانال خودش هزینه بر هست و به طبع تبلیغات برای تانین هزینه های خود کانالهاست . اگر در کانالهای دیگه عضو باشید قطعا این مورد رو تایید خواهید کرد که کانال ما از کم تبلیغ ترین کانالهاست . اکثر کانالها گاهی بیش از سی تا ۴۰ تبلیغ دارن ما به احترام مخاطبینمون بسیار کم تبلیغات داریم اما ناگریزیم😊 نکته بعدی مطالب سیاسی در کانال ما کار نمیشه اگر چه که معتقدیم یک بانو و یک آقای جهادگر شیعه باید کاملا در جریان روند سیاست جامعه باشه و دین و سیاست و زندگی از هم جدا نیست. گاهی به مسائل بسیار مهم روز جامعه مثل یا حرکت اقتدار افرین سپاه و .. به تناسب اهمیت موضوع بصورت بسیار مختصر پرداخته میشه🌹 ممنون از همراهیتون با ما😊 ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام عزیزم کانالاتون عالیه خدااجرتون بده منکه خیلی استفاده میکنم بخصوص توی زندگیم وروابطم حتی بیرون منزل باخانواده توی رفتارم تجدیدنظرکردم شماقطعااجراین کارهارومیگیریدخسته نباشیداین گلم باعشق تقدیم به شما🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۱۰:۲۸:۲۵ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام ممنون از شما و الحمدالله بابت رضایتتون انشاءالله همیشه شاد و موفق زیر سایه اهل بیت باشید. ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
خانواده آسمانی ۲.mp3
11.91M
ما آفریده نشدیم تا انسان خوبی باشیم❗️ ☜ این بزرگترین اشتباهِ به ظاهر صحیحی است که انسانها بدان مبتلا شدند و تا انتهای مسیر را اشتباه رفتند! ◆ پس اگر خوب زیستن، و خوب ماندن، هدف ما نیست، ما اینجا چه کارِ مهمتر دیگری داریم؟ 🎤 ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام خسته نباشید من ازتون درباره‌ رومان جانم میرود خیلی خیلی تشکر میکنم یه خواهشی ازتون دارم آیا کتاب این رمان هست که من این کتاب رو بخرم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۰۹:۰۰:۴۰ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام و عرض ادب کتابش رو نمیدونم چاپ شده یا نه بزرگوار ☺️ ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام و خداقوت ممنون بابت رمان بسیار زیباتون اما یه خواهشی دارم این که لطفا هر شب بذارید و یه نظمی داشته باشه بعضی از شب ها نمی‌گذارید بعضی شب ها یکی یا حتی ساعت های مختلف ممنون از پیگیری هاتون🙏🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۰۹:۴۵:۰۸ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام به شما همراه خوب کانال، بنده تلاشم اینه نظم کانال در ارسال مطالب رعایت شه ولی انصافا گاهی نمیرسم بخش ارسالی رو ویرایش کنم و ارسال نمیشه از این‌بابت عذرخواهی میکنم ممنون که همراهمونید😊🌹 ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضمن تشکر از اعضایی که علاوه بر شرکت در نظرسنجی با پیامها و نظراتشون هم باعث دلگرمی ماشدند از بقیه اعضا واقعا گله دارم رسم همراهی این نیست که فقط بیننده باشید و به اندازه چند ثانیه هم حتی برای نظرسنجی کانال خودتون وقت نزارید 😊 اگر نبود پیامهای اعضای خوبی که امروز باعث دلگرمی و انرژی ما شدند تصمیم داشتم کانال زندگی عاشقانه رو تعطیل کنم البته الان هم با توجه به تعداد محدود افراد شرکت کننده در نظرسنجی در مورد ادامه کار کانال و گذاشتن وقت برای اون با وجود تمام مشغله ها ،تردید دارم 🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام عزیزم کانالاتون عالیه خدااجرتون بده منکه خیلی استفاده میکنم بخصوص توی زندگیم وروابطم حتی بیرون منزل باخانواده توی رفتارم تجدیدنظرکردم شماقطعااجراین کارهارومیگیریدخسته نباشیداین گلم باعشق تقدیم به شما🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:۱۰:۲۸:۰۸ ق.ظ ⏰تاریخ:شنبه ۱۴۰۰ آبان ✍ سلام ممنون از شما که همراهمونید و الحمدالله که تونستیم قدمی هر چند کوچک برای بهتر شدن زندگیتون برداریم قطعا این خود شمایید که با تلاش و جهاد برای رضای خدا در جهت بهبود روابطتون عمل میکنید خداقوت به شما ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
به قلم فاطمه امیری ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت147 ــ مهیا جان! مهیا سرش را به طرف مریم چرخاند با دیدن صورت رنگ پریده مریم با نگ
رفته تا الان شما اینجا بدون هیچ ترس و نگرانی اونو قضاوت کنید... رفته تا شما بتونید با این تیپ و موهای بیرون ریخته ی بلوندتان با امنیت بیرون بروید... رفته تا جنگی نباشد... تا خودتان و فرزندانتان بتوانند درس بخوانند... و به جایی برسن تا بشن دکتر و پرستار و... همسرم رو بازم قضاوت کنند ... نتوانست بگوید که که شهابم قهرمانه!!!... مهیا در بالکن نشسته بود و خیره به مناره های مسجد در افکارش غوطه ور شده بود. یک هفته ای از مرخص شدنش از بیمارستان می گذشت و دقیقا یک هفته ای از نبود شهاب... در این مدت، شهاب دوبار زنگ زد و سعی کرد که با مهیا صحبت کند؛ اما مهیا حاضر نبود که حرفی با او بزند و همین باعث شد، آخرین بار انقدر شهاب عصبانی شود که صدای فریادش از پشت گوشی که در دست مریم بود هم؛ به گوش مهیا برسد. اما مهیا غیر از گریه کردن کاری نمی کرد و در جواب سوالات بقیه فقط سکوت می کرد. دوباره نگاهش را به مناره دوخت. هوا خنک بود. پتو را روی شانه هایش گذاشت و لیوان چای را به لبانش نزدیک کرد. بخار چای که به صورتش می خورد؛ احساس خوبی به او می داد و باعث می شد چشم هایش را ببندد... اما با یادآوری شهاب و علاقه ی زیادش به چای دارچین احساس کرد پلک هایش سنگین شدند. چشمانش را باز کرد که اشک هایش روی گونه های سردش سرازیر شد. دستی برروی گونه هایش کشید که از سرمایشان تنش هم لرزید! نگاهی به ساعت موبایلش انداخت. ساعت از دو شب هم گذشته بود؛ فردا کلاس داشت و باید در کلاس فردا حضور پیدا می کرد. لیوان چایی دارچینش که یخ زده بود را برداشت و به داخل خانه برگشت. بعد از شستن لیوان به سمت اتاقش رفت. از کنار اتاق قبلیش گذشت. لحظه ای مکث کرد و به یاد پنجره ی اتاقش که روبه اتاق شهاب بود؛ لبخند تلخی زد و به اتاق خودش رفت. صبح با عجله بیدار شد. کمی دیرش شده بود، سریع لباس هایش را تن کرد و چادر و کیفش را برداشت و به سمت آشپزخانه رفت. ــ صبح بخیر! مهلا خانم و احمد آقا با لبخند جوابش را دادند. ــ مادر بیا صبحونه بخور... ــ دیرم شده مامان یه ساندویچ برام درست کن! بابا بی زحمت یه آژانس بگیر برام... اجازه اعتراض به مادرش نداد و سریع به طرف آینه رفت و چادرش را بر روی سرش مرتب کرد. مهلا خانم ساندویچ به دست به سمتش آمد. ــ اینجوری که نمیشه مادر! بیا یه چایی بخور... ــ دیرم شده مامان! بوسه ای بر گونه ی مادرش نشاند. ساندویچ به دست، از احمد آقا خداحافظی کرد و سریع از پله ها پایین آمد. در را باز کرد که همان موقع آژانس دم در ایستاد. با مطمئن شدن از اینکه آژانس برای اوست سوار شد. سلامی کرد و شروع به خوردن ساندویچ کرد. وقتی سنگینی نگاه راننده را احساس کرد؛ ساندویچ را جمع چادرش را روی سرش مرتب کرد... با حساب کردن کرایه به سمت دانشگاه حرکت کرد با دیدن چندتا دختر چادری از دور روی آن ها زوم کرد که با نزدیک شدن آن ها لبخندی بر روی لب هایش نشست آن هارا شناخت بچه های بسیج دانشگاه بودند باهم سلام علیک کردن که یکی از ان ها وسط صحبت ها پرید ــ مهیا جان خوبه پیدات کردم ــ جانم چیزی شده ــ یه یادواره داریم خیلی بزرگه میخوایم همه جا صدا کنه این یادواره کلی هم مهمون های ویژه داره ــ چه خوب ،کمکی از من برمیاد ــ بله تا دلت بخواد کار روی سرت ریختم .کلاس داری؟؟ ــ آره ــ خب بعد کلاست بیا بهت بگم ــ باشه پس من برم دیرم شد ،با اجازه از دخترا دور شد و به سمت کلاس رفت مهیا با دیدن بسته بودن در عصبی پایش را روی زمین کوبید باز دیر رسیده بود آن هم سر کلاس استاد اکبری دیر رسیده بود * از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا * * ادامه.دارد.... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══