eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
خانم سلام خانم شاکری عزیز من یک مشکلی دارم که مدت هاست اذیتم میکنه و از زمانی که متاهل شدم برام این مشکل بوجود اومد من تو دوران عقدم خیلی مشکلات زیادی داشتم به حدی که تا پای جدایی هم رفتم الان حدود۵ سال هست ازدواج کردم ولی مشکلی که دارم این هست که به صورت ناخوداگاه به مشکلاتی که تو زندگی داشتم فکر میکنم به خاطرات تلخ و رفتارهای بدی که باهام شده.... مثلا وقتی از خواب پا میشم میبینم دارم به خانواده همسرم فکر میکنم خیلی از اخلاق هااشون برای من ازاردهندست مثلا فکر میکنن هرکاری که خودشون انجام میدن هییییچ عیب و ایرادی نداره ولی کارهای خوب من رو نمیبین خییییلی توقعی هستند همسرم فقط ی خواهر دارند و تو تهران کس دیگه ای رو ندارند... یا اینکه مثلا مادرشون به شدت سوال میپرسند و دخالت میکنن هرچیزی که بخریم قیمت میپرسند و اگر مال من باشه هی میگن وای چه گرون خریدی و پول هاتون رو جمع کنید و..... یا موهام رو رنگ کرده بودم میگفت گرون دادی اصلا هم خوی در نیاورده... یا اگر دخترشون کاری انجام بده هزار بار به من میگن که فلان کار رو کرد ولی وقتی ما کاری انجام میدیم انگار نه انگار... یکی دیگه از اخلاقاشون اینکه الان اگر گفتند شب هست دیگه نمیشه متوجهشون کرد که روز هستش یا اینکه غذاهای یخچالیشون رو میدن به ما... بارها گفتم ما نمیخوریم هی میگن ببر بده بچه بخوره بعد مثلا اگه بگم یخچالی نمیدم میگه چطور خودت درست میکنی میمونه بهش میدی حالا این رو نمیدی؟؟؟ متوجه نمیشه که دستخورده و یخچالی کسی با واسه خودمون فرق داره یعنی در برابر هر دلیلی ی حرفی میزنن کلا حق به جانب هستند تو هر وضعیتی چطور میتونم باهاشون کنار بیام؟؟؟؟ واینکه من تا همینجاش هم خیییلی سعی کردم همون کاری که خودم فکر میکنم درست هست رو امجام بدم ولی گاهی طعنه ها و تیکه هایی که میشنوم اعصابم رو بهم میریزه دوست دارم جوابشون رو بدم و قانعشون کنم ولی اصلا قانع نمیشن و فکر میکنن کار درست فقط اونی هست که خودشون انجام میدن🙄 چیکار کنم که حرف ها و کنایه ها و توقعات برام مهم نباشه؟؟؟ این فکر کردن های مداوم باعث میشه ازشون کدورت به دل بگیرم و تو رابطه هاشون خیییلی اذیت بشم در ضمن اون تکنیک های صندلی خالی و سوزاندن و.... رو هم انجام دادم ولی ذهنم آروم نمیشه مدام بهشون فکر میکنم وگاهی حتی به اتفاقاتی که نیوفتاده هم فکر میکنم و حرص میخورم... فقط اینکه یک مدت از خانومی مشاوره میگرفتم ایشون کتاب از حال بد به حال خوب رو توصیه کردند طبق اون پیش میرفتیم تا یک سال خوب بودم البته سعی میکردم بیشتر کارهایی که دوست دارند رو انجام بدم تا تنش کمتر بشه ولی بعدش دیدم نههههه اونا اصلااااا هیچ تلاشی نمیکنن که رابطمون بهتر بشه و هیچ تغییری تو رفتارهاشون ندارند منم کنارگذاشتم روشم رو ... ممنون میشم ی راهکار جلوم بذارید واقعا خسته شدم از بس بهشون فکر کردم 🍀سلام عزیز.. 1⃣ذهن تون خیلی بیکاره عزیزم 😄😄 ذهنی که به امور خیر و فعالیت های مثبت اشتغال نداشته باشه،، به افکار منفی و مرور خاطرات تلخ خودش رو مشغول و غرق میکنه! 2⃣همسرتون نقش بسیار کلیدی و مهمی دارند،، 👈 یک جمله تایید و حمایت ایشون،، چند ساعت فکرهای منفی شما رو خنثی میکنه... 👉 3⃣راهکار نوشتن و صندلی خالی کاملا تایید شده و تجربه شده ست. نوشتن یا گفتن خاطرات تنها،، کفایت نمیکنه،، بلکه باید باید باید احساساتی که در اون لحظات داشتید و اذیت تون کرده هم بیان کنید. 🌀چون افکار به تنهایی آزار دهنده نیستند،، ♻ احساسات سرکوب شده ای که همراه اونها هستند،، باعث ناراحتی و خشم های درونی میشه *⃣ یکبار دیگه امتحان کنید ✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
خانم 💕📕📕📕🖊📕📕📕💕 سلام خانم شاکری عزیز من یک مشکلی دارم که مدت هاست اذیتم میکنه و از زمانی که متاهل شدم برام این مشکل بوجود اومد من تو دوران عقدم خیلی مشکلات زیادی داشتم به حدی که تا پای جدایی هم رفتم الان حدود۵ سال هست ازدواج کردم ولی مشکلی که دارم این هست که به صورت ناخوداگاه به مشکلاتی که تو زندگی داشتم فکر میکنم به خاطرات تلخ و رفتارهای بدی که باهام شده.... مثلا وقتی از خواب پا میشم میبینم دارم به خانواده همسرم فکر میکنم خیلی از اخلاق هااشون برای من ازاردهندست مثلا فکر میکنن هرکاری که خودشون انجام میدن هییییچ عیب و ایرادی نداره ولی کارهای خوب من رو نمیبین خییییلی توقعی هستند همسرم فقط ی خواهر دارند و تو تهران کس دیگه ای رو ندارند... یا اینکه مثلا مادرشون به شدت سوال میپرسند و دخالت میکنن هرچیزی که بخریم قیمت میپرسند و اگر مال من باشه هی میگن وای چه گرون خریدی و پول هاتون رو جمع کنید و..... یا موهام رو رنگ کرده بودم میگفت گرون دادی اصلا هم خوی در نیاورده... یا اگر دخترشون کاری انجام بده هزار بار به من میگن که فلان کار رو کرد ولی وقتی ما کاری انجام میدیم انگار نه انگار... یکی دیگه از اخلاقاشون اینکه الان اگر گفتند شب هست دیگه نمیشه متوجهشون کرد که روز هستش یا اینکه غذاهای یخچالیشون رو میدن به ما... بارها گفتم ما نمیخوریم هی میگن ببر بده بچه بخوره بعد مثلا اگه بگم یخچالی نمیدم میگه چطور خودت درست میکنی میمونه بهش میدی حالا این رو نمیدی؟؟؟ متوجه نمیشه که دستخورده و یخچالی کسی با واسه خودمون فرق داره یعنی در برابر هر دلیلی ی حرفی میزنن کلا حق به جانب هستند تو هر وضعیتی چطور میتونم باهاشون کنار بیام؟؟؟؟ واینکه من تا همینجاش هم خیییلی سعی کردم همون کاری که خودم فکر میکنم درست هست رو امجام بدم ولی گاهی طعنه ها و تیکه هایی که میشنوم اعصابم رو بهم میریزه دوست دارم جوابشون رو بدم و قانعشون کنم ولی اصلا قانع نمیشن و فکر میکنن کار درست فقط اونی هست که خودشون انجام میدن🙄 چیکار کنم که حرف ها و کنایه ها و توقعات برام مهم نباشه؟؟؟ این فکر کردن های مداوم باعث میشه ازشون کدورت به دل بگیرم و تو رابطه هاشون خیییلی اذیت بشم در ضمن اون تکنیک های صندلی خالی و سوزاندن و.... رو هم انجام دادم ولی ذهنم آروم نمیشه مدام بهشون فکر میکنم وگاهی حتی به اتفاقاتی که نیوفتاده هم فکر میکنم و حرص میخورم... فقط اینکه یک مدت از خانومی مشاوره میگرفتم ایشون کتاب از حال بد به حال خوب رو توصیه کردند طبق اون پیش میرفتیم تا یک سال خوب بودم البته سعی میکردم بیشتر کارهایی که دوست دارند رو انجام بدم تا تنش کمتر بشه ولی بعدش دیدم نههههه اونا اصلااااا هیچ تلاشی نمیکنن که رابطمون بهتر بشه و هیچ تغییری تو رفتارهاشون ندارند منم کنارگذاشتم روشم رو ... ممنون میشم ی راهکار جلوم بذارید واقعا خسته شدم از بس بهشون فکر کردم 📕🖊📕 🍀سلام عزیز.. 1⃣ذهن تون خیلی بیکاره عزیزم 😄😄 ذهنی که به امور خیر و فعالیت های مثبت اشتغال نداشته باشه،، به افکار منفی و مرور خاطرات تلخ خودش رو مشغول و غرق میکنه! 2⃣همسرتون نقش بسیار کلیدی و مهمی دارند،، 👈 یک جمله تایید و حمایت ایشون،، چند ساعت فکرهای منفی شما رو خنثی میکنه... 👉 3⃣راهکار نوشتن و صندلی خالی کاملا تایید شده و تجربه شده ست. نوشتن یا گفتن خاطرات تنها،، کفایت نمیکنه،، بلکه باید باید باید احساساتی که در اون لحظات داشتید و اذیت تون کرده هم بیان کنید. 🌀چون افکار به تنهایی آزار دهنده نیستند،، ♻ احساسات سرکوب شده ای که همراه اونها هستند،، باعث ناراحتی و خشم های درونی میشه *⃣ یکبار دیگه امتحان کنید ✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══