1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_ازدواج
#ارسالی_اعضا
سلام اسم من فاطمه ست و اسم همسرم علی ...
خیلی دوست داشتم روز ازدواجم همچین روزی باشه ولی قسمت نشد...
آرزوم بود که تو حرم امام رضا ع یا حضرت معصومه س عقد کنیم که بازم نشد.....
ولی عقدم تصادفی شد یک شعبان و عروسی نیمه شعبان....
من به پیروی از شهید مصطفی ردانی پور تصمیم گرفتم برای ائمه ع کارت دعوت بفرستم.....
کارت دعوت هایی سادع بصورت دستنوشته که با سرعتی عجیب به مقصد رسید.....
به یکی از دوستان درقم سپردم که دوکارت دعوت برای حضرت معصومه س و مسجدمقدس جمکران ببرند
خیلی یهویی و اتفاقی همسرم زیارت مشهد نصیبشون شد و برای امام رضا ع دعوتنانه بردند...
بافاصله کمی خاله شوهرم راهی کربلا شدند و برای امام حسین ع حضرت ابالفضل ع و امام علی ع دعوتنامه بردند...
و خودم قسمتم شد مناطق جنگی فکه طلائیه و....که روی خاک ها دعوتنامه مینوشتم براشهدا و یهو خبر دادند که صد و خورده ای شهید تفحص شده آوردند معراج شهدا....
و من روی تابوت شهدا دعوتنامه نوشتم
من خواهرزاده شهید هستم ...موقع نوشتن کارت های عروسی خیلی ناخود آگاه اسم دایی شهیدم روی کارت ها نوشته شده بود..درصورتی که از هرکدوم از خانواده که میپرسیدیم که تو این اسم رو خوندی؟که نوشته شد همه میگفتن نه
و من چقدر شرمنده شدم که برای همه کارت دعوت فرستادم بجز دایی شهیدم.
و گفتم ک اسم رو پاک نکنید این کارت حتما باید باشه وگفتم بفرستید برای دایی بزرگترم که بذارن روی آرامگاه دایی شهیدم....
کلیپش هم هست که خدمتتون ارسال میکنم👆👆
💞 @zendegiasheghane_ma