💕زندگی عاشقانه💕
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 ❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #امین_کریمی_چنبرلو #قسمت_بیستم #عاشورای_متفاوت
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#امین_کریمی_چنبلو
#قسمت_بیست_ویکم
#منتظر_تماس_امین_هستم
😢با گریه و جیغ و داد مرا به بیمارستان بردند. تلفن همراهم را بالای سرم گذاشته بودم.
⭐ 6 روز بود که با امین حرف نزده بودم، باید منتظر تماس او میماندم. میگفتم «صدای زنگ را بالا ببرید. امین میداند که من چقدر منتظرش هستم حتماً تماس میگیرد...
باید زود جواب تلفن را بدهم.»
🌟پدرم که متوجه شده بود دائماً میگفت «نمیشود که گوشی بالای سر شما باشد. از اینجا دور باشد بهتر است.»
میگفتم «نه! شما که میدانید او نمیتواند هر لحظه و هر ثانیه تماس بگیرد. الآن اگر زنگ بزند باید بتوانم سریع جواب بدهم. من دلم برای امین تنگ شده! یعنی چه که حالم بد است...»
✳بابا راضی شد که گوشی کنار من بماند. شارژ باطری تلفن همراهم به اتمام رسید.
به سرعت سیمکارت را با گوشی برادرم جابهجا کردم. دیوانه شده بودم.
گفتم «زود باش، زود باش، ممکن است در حین عوضکردن گوشی شوهرم تماس بگیرد.»
💮برادرم رضا، اسم شهدا را دیده بود و میدانست که امین شهید شده.
هم او و هم خواهرم حالشان بسیار بد شده بود. به جز من و مادر همه خبر داشتند.
😢خواهرم شروع به گریه کرد.
زنداداشم هم همینطور.
🔸گفتم «چرا شما گریه میکنید؟»
🔹گفتند «به حال تو گریه میکنیم. تو چرا گریه میکنی؟»
🔸گفتم «من دلم برای شوهرم تنگ شده! تو را به خدا شما چیزی میدانید؟»
🔹زنداداشم گفت «نه، ما فقط برای نگرانی تو گریه میکنیم.» صورت زنداداشم را بوسیدم و بارها خدا را شکر کردم که خبر بدی ندارند. همین برای من کافی بود.
مثل دیوانهها شده بودم.
🔹پدرم گفت «میخواهی برویم تهران؟»
🔸گفتم «مگر چیزی شده؟»
🔹گفت «نه! اگر دوست نداری نمیرویم.»
🔸گفتم «نه! نه! الآن شوهرم میآید. من آنجا باشم بهتر است.»
شبانه حرکت کردیم و حدود ساعت 5 صبح به تهران رسیدیم.
🔸گفتم «به خانه پدر شوهرم برویم. اگر حال آنها خوب بود معلوم میشود که هیچ اتفاقی نیفتاده و خیال من هم راحت میشود اما اگر آنها ناراحت باشند...»
😢تا رسیدیم دیدم پدر شوهرم گریه میکند. پرسیدم «چرا گریه میکنید؟»
گفت «دلم برای پسرم تنگ شده.»
با تلفن همراهم دائماً در موتورهای جستجوگر این جملات را مینوشتم:
"اسامی دو شهید سپاه انصار"
نتایج همچنان تکراری بود:
"اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نمیباشد و تنها دو نفر به شهادت رسیدهاند."
✔نتیجه آخرین جستجوهایم به یک کابوس وحشتناک شباهت داشت:
"اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نیست. تنها دو نفر به نامهای شهید عبدالله باقری و شهید امین کریمی به شهادت رسیدهاند."
❌از دیدن اسامی شوکه شده بودم.
همانجا نشستم و با ناباوری به پدرم گفتم
«بابا شوهر من شهید شده؟»
گفت «هیچ نگو! مادر امین چیزی نمیداند.» مادر شوهرم ناراحتی قلبی داشت.
مراعات مادر را میکردند.
🍃فقط یادم است به سمت مادرم دویدم و گفتم «مامان شوهرم شهید شده» و بیهوش شدم... دیگر هیچ چیز را به خاطر نمیآورم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت20 🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آ
#تنها_میان_داعش
#قسمت21
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_ویکم
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_خوب #قسمت20 🎊بسم الله الرحمن الرحیم 🎊 🎀الحمدلله رب العالمین 🎀 سلام وعرض ادب واحترام💌
#خانواده_خوب
#قسمت21
سلام وعرض ادب واحترام💌
📌جلسه_بیست ویکم "#همسرداری"
📝موضوع:#خانواده_خوب
💝#قسمت_بیست_ویکم
💕_____💕_____💕
💥با خانوادههایی وصلت کنید که از تعادل روحی برخوردارند
☄کلیدیترین عوامل تعادل روحی: محبت پدر به مادر، احترام مادر به پدر👌
🔸با خانوادههایی وصلت کنید که از تعادل روحی و روانی برخوردار هستند. البته تعادل روانی به فاکتورهای زیادی ربط پیدا میکند🌷
💥 ولی دو تا از کلیدیترین عوامل تعادل روحی بچهها همین است:🔰
💌 اینکه آیا پدر جلوی بچهها به مادر محبت میکند و به او رحم میکند؟!
آیا مادر جلوی بچهها از پدر اطاعت میکند و به او احترام میگذارد؟!⁉️
⚜ این است که تعادل را در خانه برقرار خواهد کرد. 👌✔️
☄دختر چنین خانوادهای شوهردار و مادر خوبی خواهد شد و رعایت حجاب برایش راحت خواهد
بود.👌👏
💥 و پسر این خانه هم زنداری بلد است چون پدرش به مادرش محبت کرده است.👌👏
🌷جالب است که در روایات ما نسبت به محبت کردن پدر به دخترش خیلی تأکید شده است.👌
⚡️ (مَنْ کَانَ لَهُ أُنْثًى فَلَمْ یُبْدِهَا وَ لَمْ یُهِنْهَا وَ لَمْ یُؤْثِرْ وُلْدَهُ عَلَیْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة؛⚡️
📚 مستدرکالوسایل/15/ص118)
💫 و (مَنِ ابْتُلِیَ بِشَیْءٍ مِنْ هَذِهِ الْبَنَاتِ فَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ کُنَّ لَهُ سِتْراً مِنَ النَّار؛ همان)💫
امام صادق(ع) میفرماید: ✍
🧕دختر حسنه است و🌷
👨💼پسر نعمت است،🌷
☄ برای حسنه اجر و پاداش میدهند
💥ولی از بابت نعمت، حسابرسی میکنند؛
⭐️الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ فَالْحَسَنَاتُ یُثَابُ عَلَیْهَا وَ النِّعْمَةُ یُسْأَلُ عَنْهَا»⭐️
📗(منلایحضرهالفقیه/3/481)
اصلاً طبق روایات دختردار بودن امر خیلی عجیبی است.👌
✍ رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی سه دختر بزرگ کند، بهشت بر او واجب میشود.💯
شخصی از حضرت پرسید: دو دختر چطور🤔
✍حضرت فرمود: آن نیز همینطور. پرسیدند: یک دختر چطور؟ فرمود: آن نیز😍
💫 همینطور؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ اثْنَتَیْنِ فَقَالَ وَ اثْنَتَیْنِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ وَاحِدَةً فَقَالَ وَ وَاحِدَةً»💫
📗کافی/ ج6/ص6
🔅شما تصور کنید چقدر زیبا و باشکوه است که یک پدر، به دخترش محبت میکند و این دختر را مثل دستۀ گل تربیت میکند 👌👏
💥و بعد این دختر ازدواج میکند و به تعبیری در خدمت یک خانوادۀ دیگر قرار میگیرد. ببینید این رفتار چقدر لطیف است .😊
🎊 شاید اولین انتظار یک پدر از دامادش این باشد که به دخترش رحم کند و نسبت به او مهربان باشد .💌
☄ خُب آقای داماد باید این رفتار را در خانه از پدر خودش یاد گرفته باشد؛💯
یعنی از محبت کردن و مهربانی پدر به مادر خانه یاد گرفته باشد.👏👌
💢البته بعضیها هستند که هرچه به آنها محبت شود، قدر این محبتها را نمیدانند.♨️
⚡️میدانید که امیرالمؤمنین(ع) چقدر به بچههای یتیم کوفه محبت میکرد و به آنها غذا میداد.👌
🔅 اما این مردم بعد از عاشورا چطور محبتهای علی(ع) را جبران کردند؟! ⁉️
🔸وقتی کاروان اسرای کربلا را تا نزدیکیهای کوفه آوردند قبل از ورود به شهر توقف کردند و شروع کردند به غذا پختن.
🔸 بوی غذای گرم به بچههای امام حسین(ع) میرسید ولی به این بچهها که دو روز غذا نخورده بودند، یک لقمه غذا هم ندادند. آن نامردها میخواستند این بچهها که نوههای علی(ع) بودند از گرسنگی به خودشان بپیچندتا وقتی وارد کوفه شدند دست دراز کنند و از مردم غذا بخواهند...😢
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌹