💕💫💕💫💕💫💕
#من_غدیری_ام
#ارسالی_اعضا
من توی هلند زندگی میکنم.
خیلی فکر کردم که چه کاری میتونم انجام بدم.
در نهایت یه ظرف بزرگ شکلات گذاشتم توی یکی از سوپر های مسلمون با نوشته عید غدیر مبارک به زبان عربی و هلندی
متاسفانه عکس ندارم.
جمعه هم منزلمون برای دوستان شیعه جشت عید غدیر هست و به بچه ها هم آبنبات و هدیه و بادکنک میدم.
یه مبلغی پول هم به برادرم دادم تا توی ایران مقداری از نان یک نانوایی رو نذر غدیر بکنه.
#من_غدیری_ام
غدیر بزرگ ترین عید ماست.
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
با داستان گونه سرگذشت ارواح در عالم برزخ با ما همراه باشید
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 #سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ #قسمت16 در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بو
💕💫💕💫💕💫💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت17
گردباد شهوات
با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود. با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد به دور خود میچرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟
نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد. با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه بکنیم؟! گردباد با سرعت غیر قابل وصفی به سمت ما میآمد و هر چه در اطرافش بود، به درون خویش میکشید.
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. (غررالحکم/ ص797) رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.
گردباد اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟ با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است. با تعحب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود
هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم. ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! (غررالحکم/ ص510 و فهرست غرر/ ص186) گردباد در حال چرخش بود و من نیز چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم.
وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد. به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی، نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟ با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است. با تعحب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.
گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود. (میزان الحکم/ ج4 ص208 و ج3 ص473-474)
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی.
ادامه دارد...
💞 @zendegiasheghane_ma
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ
تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
(کهف/۶۸)
.
.
گاهی اونی کہ
آدمُ بی تاب می کنہ
دلتنگی نیست ،
بی خبریہ ...
بی خبرم از تُ و من ، تــاب ندارم
آقا جان بی خبری از تو ما رو بی تاب و بی قرار کرده 😔
اللهم عجل لولیک الفرج
شبتون مهدوی
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma
💕💫💕💫💕💫💕💫💕
🌼السلام علیک یا
صاحب الزمان عج
مولای مهربان
غزل های من سلام!
سمت زلال اشک من
آقای من سلام!
نامت بلند و
اوج نگاهت همیشه سبز؛
آبی ترین بهانه ی
دنیای من سلام!
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼
💞 @zendegiasheghane_ma
💕💫💕💫💕💫💕💫💕
❄️🌨❄️
پروردگارا
دلم میخواهد آرام صدایت کنم:
وبگویم :
تو خودِ آرامشی
ومن، خودِ خودِ بیقرار
«الهی وربی من لی غیرک»
الهی به امید تو ...
سلام روزتون بخیر
💞 @zendegiasheghane_ma
#همسرداری
#هردوبخوانیم
همسر ما باید بداند که چقدر دوستش د اریم. او باید بداند که امید دل ماست و این که ارزش آرامش وجود او را میشناسیم. باید به او بگوییم که زندگی بدون او برای ما محال است. پسن مغرور و سرمست بگوییم: دوستت دارم. آنگاه او نیز به ما خواهد گفت: من هم دوستت دارم، و تو هم محبوب من هستی، ای همسر عزیزم. در عشق اگر زبان تو با دل یکی شود راه تو را هزار و دو منزل یکی شود
📖 راز دلبری، مهدی صدری
💞 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم
🔵شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را جدا کرد، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن. اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست.
🔵داستان زندگی هم مثل همین کلم است. ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم
🔵 و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫💫 #بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت7 استاد #عباسی_ولدی 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای
💕💫💕💫💕💫💕💫
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
استاد #عباسی_ولدی
#قسمت8
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
3️⃣ از بین بردن قبح ارتباط دختر و پسر، حتّی تا حدّ باردار شدن
📛آنچه در شبکههای ماهوارهای تبلیغ میشود، این نیست که ارتباط دختر و پسر💑، اشکالی ندارد؛ بلکه پیام اصلی این شبکهها آن است که چنین ارتباطی، لازم و ضروری است و کسانی که از این ارتباطها دوری میکنند، انسانهای عقبماندهای هستند‼️
🎬این شبکهها برای آسانی کار مخاطبان خود، راههای ارتباط برقرار کردن و دوست شدن با جنس مخالف را آموزش👨🏫میدهند.
◀️در این شبکهها، به بهانۀ شناخت پیش از ازدواج، به ازدواج سنّتی💞 حمله میشود و راه موفّقیت در ازدواج را ارتباط دوستانۀ دختر و پسر💘 پیش از ازدواج، معرّفی میکند.
📺کارشناس شبکۀ «من و تو»، در برنامه «من و تو، پلاس» میگوید: «بزرگترین خطا در ازدواج ، ازدواج سنّتی است. ممکن است به خیلیها بر بخورد؛ ولی این یک واقعیت است؛ چرا که در این گونه ازدواجها، فرصت شناخت برای طرفین وجود ندارد و دعواها هم از همین جا شروع میشود».
⚠️البته ما ازدواجهای سنّتیای را که در آنها برای دختر و پسر، هیچ فرصت شناختی وجود ندارد، تأیید نمیکنیم؛ امّا راه شناخت، دوستی پیش از ازدواج نیست. باید با پیمودن سه گام «گفتگوی قاعدهمند»🗣، «تحقیق قاعدهمند»🔎 و «مشاوره»👨⚕️، به شناخت کافی برای ازدواج رسید.
📛درست است که این ارتباطها به نام دوستی آغاز میشود؛ امّا در بسیاری از موارد، به صورت طبیعی به روابط نامشروع هم میانجامد. در روابط نامشروع، دو دغدغۀ مهم، بویژه برای دختران، وجود دارد؛ اوّل، از دست دادن عصمت دخترانه و دوم، بارداری.
🤔در همین جاست که شبکههای ماهوارهای، برای این دو مسئله هم چارهاندیشی میکنند: اوّل آن که فکر کردن به عصمت دخترانه را تفکّری عقبمانده و عصرِ حَجَری معرّفی میکنند. دوم آن که سِقطِ جنین را هم امری عادی جلوه میدهند.
⁉️اگر دختران یک جامعه، دغدغۀ از دست دادن عصمت دخترانۀ خویش را نداشته باشند و نگران باردار شدن هم نباشند، چه اتّفاقی در آن جامعه میافتد؟ این اتّفاق، همان فاجعهای است که در غرب، رُخ داده و به راحتی میتوان آن را به تماشا نشست.
📈با توجّه به بالا رفتن آمار زندگیهای خارج از چارچوب ازدواج، شمارِ فرزندان نامشروع هم از حدّ تصوّر بالاتر رفته است. امروزه در دنیای غرب، دختران و پسرانی که از پدر حقیقی خود اطّلاعی ندارند، کم نیستند.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص45-48
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
💞 @zendegiasheghane_ma
آخرین پنجشنبه مرداد ماه است و ياد درگذشتگان 😔
زیارت اهل قبور
🌺به یاد پدران ومادران آسمانی
وهمه درگذشتگان، زیارت اهل قبور
و به یاد همه شهدا و اموات🌺
🍃🌹
🌹
پنجشنبه می آید...
که یادمان بیاورد..
کسی بود
که فکرش را نمیکردیم یک روز نباشد...
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
با داستان گونه سرگذشت ارواح در عالم برزخ با ما همراه باشید
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💕💫💕💫💕💫💕 #سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ #قسمت17 گردباد شهوات با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، ا
💕💫💕💫💕💫💕💫
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت18
به سوی آتش
در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود میلرزیدم، پرسیدم به کجا؟ گناه به کوه سمت چپ اشاره کرد و گفت: پشت این کوه وادی باصفایی است که دوست دارم تا قیامت در آنجا بمانی. (میزان الحکم/ ج5 ص85)
میدانستم لجاجت و طفره رفتن من بی فایده است پس به همان راهی که اشاره کرده بود قدم نهادم. گناه با عجله و شادی کنان جلو میرفت. هراز گاهی بر میگشت و مرا تشویق به ادامه راه میکرد.
با اینکه از گناه خیری ندیده بودم، اما مژدههای مکرر و شادمانی بی سبب او مرا نیز به وجد آورده بود و امیدوارانه به مسیر ادامه میدادم. (میزان الحکم/ ج5 ص89)
با خود اندیشیدم، شاید نیک را در پشت کوه ملاقات کنم. شاید هم وادی السلام بر حسب اتفاق پشت این کوه قرار دارد که گرد باد مرا به نزدیکی آن آورده است. اما نه، مگر بدون نیک میتوان به وادی السلام رسید؟!!
از نیمه کوه گذشته بودیم که نالههایی از دور به گوشم خورد. بدون توجه به راهم ادامه دادم. هر چه به اوج قله نزدیکتر میشدیم، فریاد و نالهها بیشتر و بیشتر میشد. تا آنکه از ترس و دلهره بر جای ایستادم و به گناه گفتم: این چه صدایی است که به گوش میرسد؟ گناه مضطربانه جواب داد: کدام صداها؟ گفتم: همین فریاد و فغانهای جانخراش که از پشت کوه به گوش میرسد.
گناه گفت: من صدایی نمیشنوم، شاید هلهله و شادی اهالی آنجاست که غرق نعمتند. گفتم: ولی صدایی که من میشنوم به ناله و فغان بیشتر شباهت دارد تا هلهله و شادمانی کردن. گناه گفت: گفتم که من چیزی نمیشنوم، بی جهت وقت را تلف نکن و زودتر به راهت ادامه بده که وقت تنگ و راه طولانی است. دریافتم که گناه مطلبی را از من پنهان میکند و بی جهت خود را به ناشنوایی میزند. چاره ای نبود. من به واسطه گردبادی که وزید از نیک دور گشتم و اکنون در دستان گناه اسیرم. کاش نیک را رها نمیکردم، ولی نه ... شدت گردباد به حدی بود که مرا به ناچار از او جدا کرد.
در کشاکش کوه و با شک و تردید به دنبال گناه در حرکت بودم که ناگهان صدای نیک را شنیدم، فریاد کشید: خودت را کنار بکش. با عجله خودم را به کناری کشیدم، ناگهان سنگ سیاه بزرگی با شدت تمام به فرق گناه فرود آمد و او را به پایین کوه پرتاب کرد.
💞 @zendegiasheghane_ma
#من_غدیری_ام
#حی_شدن
#ارسالی_اعضا
من واسه عید غدیر همش به این فکر میکردم که چیکار کنم ولی چون بچه ی نوزاد دارم خیلی از کارها رو نمیتونستم انجام بدم تا اینکه تو گروه ایده ی یکی از خانم ها رو دیدم(خداخیرشون بده) که نون صلواتی بدیم
منم دیدم میتونم انجام بدم
که الحمدالله بسم الله کردم و با عنایت مولا تونستیم 940 تا نون صلواتی بدیم😍
و اینکه روز عید اولین سالگرد ازدواجمون بود گفتم ی کادو بدم که هم ارزشمند باشه هم مناسب این روز عزیز که تصمیم گرفتم کتاب علی از زبان علی آقای محمدیان و هدیه بدم که آقامون واقعا خوشحال شدن الحمدالله😍❤️
💞 @zendegiasheghane_ma
#من_غدیری_ام
#ارسالی_اعضا
سلام من همسرم و دخترم سادات هستن دوسال هست که ناهار روز عید غدیر خانواده ام میان منزل ما اما امسال تدارکم بیشتر بود برای بچه ها بادکنک عید غدیر گرفتم و یدونه مگنت برای یادگاری و گیفت هدیه آماده کردم و بعدازظهر هم با کمک مامانم آش پختیم و به همسایه ها دادیم.
💞 @zendegiasheghane_ma
#من_غدیری_ام
#ارسالی_اعضا
سلام این کاپ کیکای شکلاتی رو برای جشن ولایت امیرالمومنین ع درست کرده بودم البته قریب ۹۰ عدد بودن و اینها بخشی از کاپ کیک ها هستند 🌹 خیلی خوشمزه بودن و بافت شون عااالی بود😍
💞 @zendegiasheghane_ma
#من_غدیری_ام
#ارسالی_اعضا
ماشالله اینقدر کارهاتون زیاد بود برای جشن غدیر ؛ هنوز تموم نشده
احسنت به تمام شما بانوان خوب و جهادگر و احیاگر دین و مناسبتهای دینی در خانواده ها😊👌
💞 @zendegiasheghane_ma
بیا ای آنکه ...
بـر عالم امیـ❤️ـری
بشر را وارهان ...
از این اسیری
بیا تا ...
عدلِ حیـ❤️ـدر زنده گردد
تو فرزندِ ...
برومندِ غدیـ❤️ـری
سلام وارثـ❤️ـ غدیر ....
#اللّهم_عجّل_لولیک_الفرج🌹🌹
🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾
💞 @zendegiasheghane_ma