💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت93 تونیک سفیدی که تا پایین پام بود ، با یه روسری کرم که به لطف فاطمه لبنانی بس
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت94
به روایت حانیه
………………………………………………………
سینی چای رو میزارم رو میز و میشینم کنار مامان. وای دارم از خجالت آب میشم. تازه گلای کنار روی میز رو میبینم ، وااااای چه گلای خوشگلی، گل رز قرمز و آبی ، من دیوونه وار عاشق گل رزم. با دیدن گل ها چنان ذوقی میکنم که کلا خجالت کشیدن رو یادم میره. حدود یک ربع میگذره اما هنوزم دارن حرف میزنن ، حرفای کلا هیچی ازشون نمیفهمم و توجهی هم بهش نمیکنم.
مامان امیرحسین _ میگم ببخشید وسط حرفتون، موافقید این دوتا جوون برن حرفاشونو بزنن تا صحبت ماها هم تموم بشه ؟
بابا _ بله بله البته. حانیه جان. آقا امیرحسین رو راهنماییشون کن.
" بیا بیا دوباره هل میشم الان سوتی میدم ، برای فرار از ضایع شدن سریع بدون هیچ حرفی به سمت اتاق میرم. امیرحسین هم با اجازه ای میگه دنبال من میاد.
کنار وایمیسم و تعارف میکنم که وارد بشه.
امیرحسین _ نه خواهش میکنم شما بفرمایید.
بی هیچ حرفی میرم داخل، .در رو باز میزاره و پشت سرم میاد تو ، توی اتاقم کنار میز کامپیوتر دوتا صندلی بود ، نشستم رو یکی از صندلیا و امیر حسین هم روی صندلی رو به روم.
**********
حدود پنج دقیقه میگذره و هردو ساکت خیره شدیم به گل های فرش . بلاخره سکوت رو میشکنه و شروع میکنه.
امیرحسین _ قبل از هرچیز باید بگم که .......شما حاضرید......کسی مرد زندگیتون بشه که رویای روز و شبش شهادته؟
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت95
با شنیدن کلمه ی شهادت، یاد اون روز و اون عهد میوفتم پس تنها جمله ای که به ذهنم میاد رو به زبون میارم ؛ شما حاضرید با کسی ازدواج کنید که برای شهادت همسر آیندش با خدا عهد بسته ؟
با شنیدن این حرف لبخندی رولبش میشینه و سرش رو کمی بالا میاره اما بازهم به صورتم نگاه نمیکنه.
_ فقط فکر میکنم خودتون هم بدونید من تا چندوقت پیش نه حجاب خوبی داشتم نه نماز نه روزه نه......
اجازه نمیده حرفم رو کامل کنم
امیرحسین _ من این جا نیستم که با گذشتتون زندگی کنم ، من اینجام که آیندتون رو بسازم. با شنیدن این جمله به خودم افتخار میکنم که قراره همسر و همسفر این مرد بشم .
امیرحسین _قول نمیدم که وضع مالیمون همیشه خوب باشه ولی قول میدم در عین سادگی همیشه لبخند رو لباتون باشه.
_ من آرامش رو ، زیبایی رو و عشق رو تو سادگی میبینم.
فقط...... فقط......من ، نمیتونم چادر سرم کنم. چادر رو عاشقانه دوست دارم چون یادگار مادرم خانوم فاطمه زهراس ولی نمیتونم حرمتش رو نگه دارم.
امیرحسین _ ارزش چادر خیلی بالاس ولی همه چیز نیست ، و اینکه اگه عاشقانه دوسش دارید من مطمئنم روزی انتخابش میکنید .
با شرمندگی سرم رو پایین میندازم و حرفی نمیزنم.
امیرحسین _ اگه دیگه .....حرفی نیست.... میخواید بریم بیرون.
زیر لب آروم بله ای میگم و به سمت در میرم. کنار وایمیستم و تعارف میکنم .
_ بفرمایید.
با لبخند جواب میده _ خانوما مقدم ترن.
مثله خودش لبخند میزنم و از اتاق خارج میشم.
با دیدنمون پدر امیرحسین میگه_ مبارکه ؟
هردو لبخندی میزنیم و امیرحسین میگه_ ان شاالله
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه213ازقرآن💐
#جز_یازده💐
#سوره_یونس💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
♨️دعا برای فرج
💢اصل دعا برای فرج واجب و مطلوب است و باید باشد. اما مهمتر از آن، که همه از آن #غفلت کردهاند این است که چرا نمی گویید: آقا چرا از گناهت توبه نمیکنی؟! باید خودتان را اصلاح کنید.
💢اگر یک نفر #توبه کند و دیگر #گناه نکند اثر این، از چله گرفتن، که در آن دهها هزار نفر جمع شوند و دعا بکنند خیلی بیشتر است. این خوب است که همه جمع شوند، همه با هم دعا بکنند، اللهم عجل لولیک الفرج و یا صاحب الزمان بگویند، اینها تعظیم شعائر است...
💢ولی وقتی من گناه را ترک نکردم، از صبح تا ظهر نشستهام #غیبت کردم و عصر هم تهمت زدهام، به ده تا نامحرم نگاه کردم، شب هم چله گرفتم و اللهم عجل لولیک الفرج گفتم!!! این مسخره کردن خداست.
تو خودت مانع فرجی! تو را شیطان بعنوان یکی از موانع فرج تربیت کرده!
💢چرا خودمان را گول میزنیم؟!
تو خیلی دوست داری امام زمان بیاید؟ خب اول گناهت را ترک کن، توبه کن، استغفار کن به درگاه خدا، قول بده دیگر گناه نکنی...
💢تویی که در نمازت سهل انگاری که نماز بخوانی یا نخوانی! این چه دعایی است برای فرج؟
💢اول قول بده سفارش امامَت را انجام بدهی، نمازت را اول وقت بخوان. بعد از نمازت هم حتی یکمرتبه که دعا کنی و بگویی اللهم عجل لولیک الفرج، قبول است و همان یکمرتبه در فرج مؤثر است و آن را جلو میاندازد.
🖋 حاج آقا زعفری زاده
🕊🦋🌿🕊🦋🌿🕊🦋🌿🕊🕊
💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️
سلام_امام_زمانم ❤
اے ڪه روشن شود
از نـور تو هر صبح جهان
روشنـــاے دل من
حضرتـــ خورشـید سلام
🌷اللهم_عجل_لولیک_الفرج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام سلام سلام😍😍😍
صبح روز سرد دوشنبه تون بخیر و نیکی و شادی باشه انشالله🌺
انشالله روز خوبی رو شروع کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 👌
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺
ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به #شهید_ابراهیم_همت😍😍😍😍😍😍😍😍😍
انشالله از خود شهید عزیز کمک بگیریم تو کارهامون👌👌👌👌👌
خوب برنامه ها به کجا رسیده🤔🤔🤔
شما ها تا کجا پیش رفتین🤔🤔🤔🤔
چجوری هست برنامه ها☺️
مراقبه✅
نماز اول وقت✅
دائم الذکر بودن✅
خواندن زیارت عاشورا ✅
دیروز چند نفر پیام دادند و تشکر کردند 😍
دوست عزیزی گفتن من تا سر کار بخوام برم حدود یک ربع تو ماشین هستم تا برسم👌 اون موقع صوت زیارت عاشورا رو می زارم و گوش میدم😍
دوست عزیزی پیام دادن موقع آشپزی👌 من گذاشتم و گوش کردم 😍
اینا میشه استفاده درست از زمان ✅
حتما یک ربع وقت رو داریم که بخونیم👌👌👌👌👌
انشالله تا آخر عمرمون همیشه زیارت عاشورا باهامون باشه✅✅
تلاشگران در راه خدا موفق باشید همگی🌺
التماس دعا از همه بزرگواران🌺
#هرروز_باشهدا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
#هردوبخوانیم
آقای بهشتی🌼
بانوی بهشتی🌸
یه کم فکر کن ببین توی زندگی ات چه چیزهایی رو دوست نداری؟
یعنی اونها رو داری اما با اکراه داری!!
👈قیافه ام رو دوست ندارم!
👈دماغم تو ذوق میزنه!
👈خونه مون خیلی دلگیر و کوچیکه!
👈بچم خیلی شلوغ و اذیت کنه!
👈ماشینم مدل پایینه!
👈شغلم ،شان اجتماعی پایینی داره!
👈همسرم اونی نیست که میخواستم!
و....
✴خدای عزیز برای کسانی که،، از چیزی که روزی شون کرده،
خوشش شون نمیاد،، 😖
اما اونو با رضایت و خشنودی قبول میکنند و تسلیم هستند... 😍
یعنی غر نمیزنند و دایم الشکایت نیستند😐
👈یه وعده خوشگل داده،، 👉
❇فرموده: ممکن ست شما از چیزی بدتان بیاید و خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد( 19 نساء)
خدای عزیز " تسلیمِ با رضایت" بنده ش رو خیلی دوست داره،،
👈در همه امور زندگی ات،،
راضی و تسلیم پروردگار باش تا ظرفیت دریافت خیر کثیر رو داشته باشی!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
#مهارتهای_همسرداری
❤️مهارت کلامی را یاد بگیرید.❤️
➖ بعد از برگشتن همسر به خانه بلافاصله صحبتتان را شروع نکنید، به او فرصت بدهید تا بازیابی شود.
➖ صحبتتان را با سوالات مکرر شروع نکنید.
➖ با جملات کوتاه صحبت را آغاز کنید.
➖ با احترام با همسرتان صحبت کنید.
➖ از کلمات زیبا استفاده کنید.
➖ با احترامی که به همسر میگذارید جایگاهش را به فرزندان نشان بدهید.
➖ در مهارت کلامی مخلوطی از کلامهای مختلف را باید داشته باشید.
باید بلد باشید گاهی طنز باشید،
گاهی جدی باشید، گاهی شاد باشید، گاهی غمگین باشید و ..
هر چیزی سر جای خودش
در کل باید متعادل باشید.
آدمهایی که رفتار متعادلی ندارند خریدنی نیستند.
➖ با آقایان دستوری صحبت نکنید.
➖ بلند بلند حرف نزنید،
این آستانه شنوایی دیگران را به خطر می اندازد و باعث میشود دیگران برای حرفتان ارزش قائل نباشند.
💥محبت کردنتان در سیستم #الهی باشد.❤️❤️❤️
اگر در سیستم الهی محبت نکنید و نفسانی باشد این محبت به راحتی از بین میرود.
در مهارت کلامی قسمت مهمی که باید رعایت کنید بخش عاطفه و محبت است.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
KhanevadeMotaali11-18k.mp3
5.86M
#خانواده_متعالی
#جلسه11
استاد #پناهیان
آنچه خواهید شنید👇👇
💥اخلاص و مراتب آن بر اساس آیهای از قرآن کریم
💥معنای اخلاص: همۀ کارها برای خدا
💥مراتب اخلاص
💥سادهترین جای اخلاص نماز است بعد سایر عبادات
💥مرتبههای اخلاص در زندگی و مرگ
💥توجه به مستحبات و ثواب؛ راهی برای زندگی خالصانه
💥بدون خدا زندگی خوب ممکن نیست
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
#مهارتهای_همسری
🔆 وقتی دستوری از طرف همسر می آید شما باید طوری به آن دستور گوش بدهید که نشان دهنده جایگاه مدیریتی مرد باشد.
حداقل اگر کاری انجام نمیدهید ولی آن لحظه که دارد دستور میدهد خوب گوش کنید.
یعنی از ابتدا بد شروع نکنید.
این مقدمه میشود که خوب عمل کنید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#رمان #ازجهنم_تابهشت نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت96
با صداي تق تق در چشمام رو نيمه باز و دوباره بيخيال ميبندم.
مامان_ پاشو ببينم. خجالتم نميكشه.
_ مامان بيخيال توروخدا.
مامان _ پاشو پاشو. امروز قراره برین محرم بشینا .
با این جمله مامان سریع از جا میپرم و به سمت ساعت هجوم میبرم ، ساعت 11 قرار بود دم مسجد باشم، همون مسجد کنار موسسه. همون دیشب قرار شد، امروز من و امیرحسین به هم محرم بشیم چون هردو دوست داشتیم عقدمون روز سالگرد ازدواج مولام علی و مادرم خانوم فاطمه زهرا باشه، وای الان ساعت 10/45 هستش ؛ تا مسجد حدود نیم ساعت راهه . وای خدایا سوتی دیگر در پیشه .
سریع حاضرمیشم و با امیرعلی راه میوفتیم سمت مسجد ، ساعت 11:10 دقیقه میرسیم. چشمم که به امیرحسین و پرنیان میوفته سرم رو پایین میندازم و از ماشین پیاده میشم. بیا درباره من باید جلوی این همسر اینده ضایع بشم.
_ سلام.
امیرحسین با لبخند جوابم رو میده و پرنیان هم با خوشرویی جوابم رو میده.
امیرعلی_ شرمنده دیر شد.
امیرحسین _ نه بابا دشمنتون. حاج آقا هم هنوز نیمدن.
تازه فرصت میکنم به تیپش نگاه کنم، یه شلوار کتون مشکی با یه بلوز سفید، خوشتیپ و در عین حال اعتقادات کامل. تعریف اعتقاداتش رو از امیرعلی شنیده بودم ، تو همین چند برخورد هم به نجابت و پاکیش میشد ایمان اورد.
با صدای زنگ گوشی ببخشیدی میگم و کمی از جمع فاصله میگیرم.
با دیدن اسم یاسمین رو صفحه گوشی لبخندی میزنم و دایره سبز رو لمس میکنم .
_ سلام عزیزم
یاسمین_ سلام و ............ ( سانسور)
_ عه. چته؟
یاسمین_ خاله باید به ما بگه تو داری ازدواج میکنی؟
_ حالا هنوز هیچی نشده.
یاسمین_ رفتی عقد کنی میگی هیچی نشده ؟؟؟؟
_ عقد چیه فقط قراره محرم بشیم همین.
امیرعلی_ حانیه جان. اومدن حاج آقا
_ یاسی من باید برم بهت زنگ میزنم.
یاسمین_ باشه. بای
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت97
_سلام.
حاج آقا _ سلام دخترم
.
.
.
امیرعلی_ خب به سلامتی. ان شالله که خوشبخت بشید.
سرخ میشم و سرم رو پایین میندازم کی حیا رو یادگرفتم ؟ خودمم نمیدونم.
گوشه حیاط مسجد وایمیستیم، امیرعلی مشغول صحبت با حاج آقا و پرنیان هم سرگرم تلفن همراهش. سرم رو پایین میندازم و مشغول بازی با گوشه شالم میشم. با صدایی که در گوشم زمزمه میشه تمام بدنم یخ میزنه
امیرحسین _ سادات بانو.
چقدر این کلمه رو دوست داشتم، سادات. اما چون همیشه حتی از اسم حانیه هم که لقب حضرت فاطمه بود بدم میومد، هیچوقت سادات صدام نمیکرد حتی تو همین چند ماه اخیر.
کمی سرم رو بالا میگیرم و سریع پایین میندازم، با اومدن امیرعلی حرفش رو تموم نمیکنه و من هم کنجکاو برای دونستن ادامه حرفش مجبور به سکوت میشم ؛ خداحافظی میکنیم که پرنیان سریع به سمتم میاد و زن داداش خطاب قرارم میده. در دل ذوق میکنم و در ظاهر فقط لبخند میزنم و بعد ناخوداگاه نگاهم را به طرف امیرحسین میکشم که لبخند به لب داره.
_ جانم؟
یه دسته گل نرگس رو به طرفم گرفت.
وای که چقدر گلای خوشگلی بودن ،
_ این برای چیه عزیزم؟
پرنیان_ برای تبریک از طرف خان داداش.
امیرحسین تو ماشین نشسته و سرش هم ظاهرا تو گوشیه.
گل های نرگس رو ازش میگیرم ؛
_ ازشون تشکر کن.
پرنیان _ چشم. راستی شمارتونو میدید؟
شمارم رو به پرنیان میگم و یادداشت میکنه و بعد از آغوش گرم خواهرانش خداحافظی میکنیم.
این همه عجله تنها برای محرمیت به دلیل سفر حاج آقا و علاقه زیاد امیرحسین به خوندن خطبه محرمیت توسط ایشون بود .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
با آن همه دلداده دلش بسته ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش...
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه214ازقرآن💐
#جز_یازده💐
#سوره_یونس💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به#شهید_ابراهیم_هادی💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
خدایا!🤲
"نیامدنش"
از "نبودنش"
#دردناک تر است
#نبودنش تقدیر است
نیامدنش #تقصیر😭
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
چه خوش است اگربمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══